همه کم آورده اند و از زندگی بریده اند !

جعفر بخشی بی نیاز نویسنده و روزنامه نگار عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : این که روزگار بازی های عجیب دارد و هر بار یکی پس از دیگری از جیبش معجزات خیر و شر بیرون می آورد حرفی نیست. اما این جا از روزگار و بازی هایش باید گذشت و به رفتارها و گفتارهایی توجه کرد که هیچ کدام در این مدت بر مسیر حق و راستی نبود و جز فریب عوام به چیز دیگری نیندیشید. عوامی که خود به فقر نشستند و کاسه های گدایی به دست گرفتند تا عده ای خاص از خوانِ پر نعمت انقلاب هر آن چه می خواهند بردارند و ببرند و بخورند. سفره ای که آن قدر نان داشت که بعد این همه سال که همه چنگ در آن انداختند و به هر که خواستند بخشیدند ؛ اما هنوز نان هایش به قحطی نرفته و همچنان رزق اش پا برجاست. نانی که اما بر مردم حرام است و استفاده از آن نامشروع. ورنه این نان تمام ایران را سیر می کرد و آنان را در رویای یک زندگی معمولی چنین بیرحمانه به حسرت نمی نشاند.

 حالا اما به راستی چه کسی فکر می کرد که روزگار ایرانی ها چنین به رنج و درد و حسرت گره بخورد و آنان را تا مرز ناامیدی ببرد. چه کسی فکر می کرد در مدت کوتاهی قیمت ها چنین جسورانه ترمز بریده و سر بر عرش ببرند و نگذارند خانواده ها سفره هایشان را پر کنند. اقلامی که روزگاری اصلا دیده نمی شدند و یا خرید آنها برای بسیاری از عموم مردم امکان پذیر بود حالا از دسترس کاملا خارج شده و توان خرید را از مردم گرفته. از خانه و ماشین و پوشاک و سفر و تفریح گرفته تا حداقل های زندگی. یک شوک عجیب و غیر باور به زندگی وارد شد که احدی گمان نمی کرد روزی برسد که قیمت ها چنین وحشتناک جولان بدهند و نگذارند مردم آب خوش از گلویشان پایین برود. و به راستی چه‌ کسی باور می کرد که مثلا یک روزی برسد پژوی نامرغوب ۲۰۷ شرکت ایران خودرو نزدیک به یک‌ و نیم میلیارد تومن قیمت داشته باشد. و یا کوییکِ شرکتِ سایپا در یک روز ۱۷۵ میلیون تومان گران شود.

تورم از نقطه ی آغاز تا پایان یک تعریف جامع و سنجیده و منطقی دارد و این روایت در همه جای دنیا برای خودش بر پایه ی قاعده و قانون و استدلال می چرخد‌. تنها در ایران است که این داستان هیچ قاعده و مرز مشخصی ندارد و هر روز تورم و گرانی بالا و بالاتر می رود تا عیان کند که به طور واضح دست های پنهان و حتی پیدایی در کارند که نمی گذارند حال جهانِ این مردم خوب شود. و سال به سال هم دارد این اوضاع بد و بدتر می شود و کار را به جایی می رساند که عده ای از زندگی سیر شوند و عطای آن را به لقایش ببخشند و بروند. روزگار چنان بر شانه های این مردم سنگین شده و زمانه را برایشان سخت و دشوار کرده که عملا باید گفت مردم ایران بریده اند و واقعا کم آورده اند. چنین اوضاعی به شدت فاجعه بار است و خطر و بحران را بیش از پیش برای بعضی ها که چشم هایشان را به سوی واقعیت بسته اند در روزهایی آتی به صورتی تلخ رونمایی خواهد کرد.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 3 =