مبارزه مدنی کمهزینه در جامعه پرهزینه ایران
محسن وثوقی عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : کمپین یکهفتهای نخریدن لبنیات با شعار «نه به لبنیات» ــ در واکنش به رفتار و گفتار مدیران یکی از شرکتهای بزرگ لبنی ــ نشان داد که اعتراض اجتماعی الزاماً به خیابان، خشونت یا پرداخت هزینههای جانی ختم نمیشود. گاهی یک «نه» جمعی، آرام و آگاهانه، میتواند بیش از هر فریادی معادلات قدرت را به چالش بکشد.
این کنش مدنی نه فراخوان خیابانی داشت، نه درگیری آفرید و نه جامعه را وارد چرخه فرساینده خشونت کرد. تنها شرط آن، پذیرش یک محرومیت کوتاهمدت و امتناع جمعی از مصرف بود. همین امتناع، کافی بود تا روشن شود حتی بنگاههایی که به پشتوانه سرمایه، رانت یا انحصار سخن میگویند، در برابر اراده متحد مردم، مصون و بیهزینه نیستند.
در روزگاری که اعتراض اجتماعی در ایران بهسرعت پرهزینه میشود و هر تنش خیابانی میتواند به سرکوب، انسداد یا فرسایش بیشتر سرمایه اجتماعی بینجامد، این تجربه یک پرسش جدی پیش میکشد:
چرا جامعه، وقتی میتواند کمهزینه و مؤثر عمل کند، باید ناگزیر به پرهزینهترین اشکال اعتراض سوق داده شود؟
پاسخ این پرسش را میتوان در تجربههای جهانی جستوجو کرد. از تحریم شرکتهای حامی نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی تا بایکوت برندهای بزرگ در اروپا و آمریکا، «مصرفکننده آگاه» همواره یکی از جدیترین تهدیدها برای قدرتهای اقتصادی بوده است. اقتصاد، برخلاف سیاست، با بیتفاوتی جامعه دوام نمیآورد و بهسرعت به واکنش جمعی حساس میشود.
پیام این حرکت مدنی روشن و غیرقابل انکار بود:
توهین به مردم ــ حتی اگر از جایگاه مدیریتی یا از تریبونهای رسمی بیان شود ــ الزاماً بیپاسخ نمیماند. جامعه لزوماً با فریاد واکنش نشان نمیدهد؛ گاهی قطع همکاری و امتناع از مصرف، مؤثرتر از هر شعار و هیاهویی عمل میکند.
اهمیت این تجربه، در بازتعریف مفهوم «قدرت» است. قدرت فقط در اختیار دولتها، نهادهای رسمی یا شرکتهای بزرگ نیست. جامعه، از طریق انتخابهای روزمره خود ــ از خرید کردن تا نخریدن ــ میتواند موازنه را تغییر دهد. در چنین چارچوبی، نخریدن، در بسیاری مواقع، سیاسیترین و هوشمندانهترین کنش ممکن است.
کمپین نخریدن لبنیات را نباید پایان یک اعتراض دانست؛ این حرکت، آغاز یک یادآوری مهم است:
اینکه اگر جامعه بخواهد و بداند چگونه عمل کند، هیچ تریبون، هیچ ثروت و هیچ رانت اقتصادی، مصونیت دائمی نخواهد داشت.
این تجربه، همزمان یک هشدار جدی برای مدیران اقتصادی نیز هست؛ بهویژه آنها که گمان میکنند جایگاه مدیریتی، انحصار بازار یا نزدیکی به قدرت، مجوز بیاعتنایی به افکار عمومی است. در جامعهای که شکاف اعتماد عمیق شده، هر کلمه، هر رفتار و هر ژست تحقیرآمیز میتواند به نقطه آغاز یک واکنش جمعی تبدیل شود. اقتصاد بدون رضایت اجتماعی، دیر یا زود هزینه میدهد. احترام به مردم، نه توصیهای اخلاقی، بلکه شرط بقا در بازار و جامعه امروز ایران است.
شاید مهمترین دستاورد این کنش مدنی، نه فشار اقتصادی کوتاهمدت، بلکه شکستن این تصور خطرناک باشد که جامعه دیگر ابزار مؤثری برای دفاع از کرامت خود ندارد.
ابزار وجود دارد؛ مسئله، شناخت آن و جسارت بهکارگیریاش است.
محسن نامه؛ یادداشتهای یک شاهد
۲۷ آذر ۱۴۰۴
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع