جعفر بخشی بی نیاز روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : گفته بود اجازه نمی دهم این اتفاق بیفتد. و آن قدر قوی و با اعتماد به نفس پشت تریبون از حرفی که زده بود دفاع می کرد که تحسین همگان را برانگیخت تا آنهایی که کلا از همه چیز و همه کَس ناامید بودند را به وعده ی همین قول ها پای صندوق بکشاند. حالا اما وعده ها شده باد هوا و اصلا یادش نمانده قبل انتخابات چه گفته و چه قولی داده. او که بیشتر در تلویزیون و در ارائهی برنامه های انتخاباتی اش در مقابل چشمان نود میلیون ایرانی اعلام کرده بود که بنزین را گران نخواهد کرد ؛ زیر قولش زد و دولتِ تحت امرش رسما بنزین را گران کرد تا به مردم بفهماند که صداقت و راستی در این سرزمین بی معناست و قول ها و وعده ها سراب است و دست مایه ای ست فقط برای فریب عوام. تورم و گرانی افسار گسیخته به قدر کفایت نفس های مردم را به شماره انداخته و آنها را از زندگی ناامید کرده که حالا افزایش قیمت بنزین همان نیم ذره امید را هم از مردم گرفت تا از فردای گران شدن بنزین بازار را به شکل وحشتناکی منفجر کند و قیمت ها را چنان بالا ببرد که همان اشگنه را هم از مردم دریغ کند. شکلی تحقیر آمیز از زندگی تا روز به روز روزنه ها و پنجره ها بسته شود و رسما قبرها را برای زنده گانِ ایران رزرو کند.
این که صرفا بگوییم فقط بنزین گران شد سخن بی ربط و بی راهی ست که هر قطره ی بنرین به کل اقتصاد و معیشت و سفره های مردم وصل شده و با گران شدن آن تورم در کشور وحشی تر می شود و بیشتر پاچه ی مردم را می گیرد. انگار در این مملکت هوا و آب و نفس همه و همه به بنزین گره خورده که وقتی گران می شود تمام بندها را آب می برد و زندگی به شکل عجیبی توی دره ی سقوط می افتد. پیامدهای گران شدن بنرین را فقط خواجه حافظِ شیرازی نمی داند ورنه عالم و آدم می دانند که تبعات گران شدن بنرین چه عواقبی دارد و تاوانش را چه کسانی باید بدهند. همین حالا هم اقتصاد ما مثل خر لنگ است که راه خانه را گم کرده و سر به بیابان گذاشته. با افزایش بنرین این دیگر اقتصاد نیست. باید نام دیگری برایش انتخاب کرد. یعنی آقایان نمی دانند گران شدن بنرین چه پیامدهایی برای مردم و کشور داشت. حتما می دانستند. اما سالهاست که در نگاه آنان مردم مرده اند و اصلا وجود ندارند. دیگران خوردند و بردند و تاوانش را این مردم نجیب و رنج کشیده باید بدهند.
از فردا شاهد خواهیم بود که هزینههای حمل و نقل به طور سرسام آوری بالا برود که حتما می رود. ار آن طرف این افزایش هزینهها به تدریج به قیمت سایر کالاها و خدمات هم منتقل میشود. یعنی وقتی هزینه حمل و نقل بالا می رود قیمت کالاهای مصرفی مثل مواد غذایی ؛ پوشاک و سایر محصولات خود به خود با این گرانی و تورم هم تراز می شود تا عقب نماند. حالا این فشارِ سنگین را کدام شانه باید تحمل کند و دم بر نیاورد و سکوت کند و چیزی نگوید. کشوری که در بدترین دوره ی اقتصادی روزگار می گذراند و سایه ی جنگی ویرانگر را بالای سرش دارد چگونه این ریسگ را پذیرفت که بنرین را گران کند و بین بد و بدتر گزینه ای فاجعه بار را انتخاب کند. مرزی خطرناک برای هر اتفاق غیر منتظره با مردمی که تمام امیدشان را به ساختار و حاکمیت از دست داده اند. حالا مشکلات چندین برابر می شود و پشت بند آن نارضایتی عمومی را افزایش می دهد. سبد هزینههای زندگی مردم را خالی می کند و فاصله ی ندارها با داراها را به شدت دور و دورتر می کند. کاش دولت بیشتر می اندیشید و ضررهای اقتصادی اش از رانت و اختلاس و دزدی را از سفره های مردم بر نمی داشت.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع