در روزهایی که اهواز بیش از هر زمان دیگری به آرامش، همدلی و شفافیت مدیریتی نیاز دارد، خبرها از جلسات پیاپی و بینتیجهی شورای حل اختلاف کشور درباره انحلال شورای شهر، بیش از آنکه امید بیافریند، بر ابهامها افزوده است.
سالهاست شهر در میان تصمیمها و بیتصمیمیها معلق مانده؛ شورایی که باید نماد خرد جمعی و محور تصمیمسازی شهری باشد، حال خود به موضوعی برای تصمیم دیگران تبدیل شده است.
اگر بنا بر انحلال است، چرا این تصمیم در اوج اختلافات و تعطیلیهای مکرر شورا گرفته نشد؟
و اگر قرار نیست شورا منحل شود، چرا مردم را در جریان قرار نمیدهند؟
این تعلیق فرساینده، همچون غباری سنگین بر چهرهی شهر نشسته است. در حالیکه کارگران شهرداری، مدیران مناطق، و حتی سرمایهگذاران شهری، در انتظار تعیین تکلیفاند، هر روز خبری از «احتمال انحلال» منتشر میشود و فردایش تکذیبی در پی میآید.
در چنین فضایی، مدیریت شهری در حالت خاکستری گرفتار میشود؛ نه اطمینان از ثبات دارد، نه جرات اجرای طرحهای کلان. این بلاتکلیفی، بیش از هر چیز، ضربهای است به توسعهی شهری، به اعتماد مردم، و به امیدی که شهروندان به شورا بسته بودند.
اکنون دیگر زمان آن رسیده است که تصمیمگیران در سطوح ملی و استانی، به این وضعیت پایان دهند. نه برای رضایت گروهی خاص، بلکه برای آرامش شهری که در گردوغبار ریز و درشت مشکلات، دیگر تاب حاشیه ندارد.
شورای شهر اهواز، چه بماند و چه برود، باید با صداقت با مردم سخن گفت.
زیرا شفافیت، نخستین گام بازسازی اعتماد عمومی است.
در این ماههای پایانی عمر شورا، بهتر آن است که همه—از مدیران استانی تا اعضای شورا—دست در دست هم دهند و آخرین فرصتها را صرف خدمت کنند، نه درگیری.
شهر اهواز، بیش از انحلال یا ابقای شورا، به تصمیم نیاز دارد، به آرامش و کارآمدی.
و این شاید بزرگترین رسالت امروز مدیران خوزستان باشد: نجات شهر از سایهی تردید.
منوچهربرون