محسن وثوقی با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : رسانههای بزرگ جهانی این روزها با هیجان از «شکست اسرائیل» و «پیروزی مقاومت» در غزه سخن میگویند. BBC، الجزیره، و بسیاری از شبکههای غربی و عربی همصدا شدهاند که حماس باقی مانده، نتانیاهو شکست خورده، و اسرائیل به اهدافش نرسیده است.
اما من، برخلاف این فضای هماهنگ، باور دارم ماجرا بسیار پیچیدهتر است.
این موج تبلیغاتی نه برای تجلیل از مقاومت، بلکه برای آمادهسازی افکار عمومی جهان جهت مرحلهای بزرگتر طراحی شده است؛ مرحلهی «ایران بدون محور مقاومت».
بیایید کمی دقیقتر ببینیم:
در دو سال گذشته، اسرائیل بهظاهر در میدان شکست خورده، اما در نقشهی راهبردیاش موفق بوده است. امروز، ایران تنها مانده است:
لبنان با بحران اقتصادی فلج شده،
سوریه در آغوش آمریکا و اسرائیل است،
عراق میان نفوذ غرب و ضعف دولت غرق شده،
یمن در حالت تعلیق است،
و غزه عملاً نابود شده است.
به بیان سادهتر، اسرائیل و آمریکا اینبار نه برای نابودی حماس، بلکه برای منزوی کردن ایران جنگیدند.
هدف نهایی، رساندن جمهوری اسلامی به نقطهی «تسلیمِ سیاسیِ کامل» است — با زبانی که نه از دهانِ توپ و تانک، بلکه از دهانِ رسانه و دیپلماسی شنیده میشود.
این نمایش جهانیِ «پیروزی مقاومت» در واقع نوعی مهندسیِ ذهنی است تا افکار عمومی جهان آماده شود بپذیرد که مرحلهی بعدی جنگ، پایان مقاومت و آغاز صلحِ تحمیلی است؛ صلحی که ایران را از بازی منطقهای بیرون میکشد و به او میگوید:
«تو دیگر مرکز تصمیم خاورمیانه نیستی.»
همهی اینها با بازیهای نمادینی مثل سخن گفتن از «بازسازی غزه»، «آزادی گروگانها» یا حتی مطرح شدنِ «جایزه صلح برای ترامپ» تکمیل میشود. اینها شوخی نیست؛ بخشی از پروژهای هوشمند است برای نشان دادن غرب بهعنوان منجی صلح، و ایران بهعنوان مانع آن.
اگر دقت کنیم، در این دو سال، رسانهها آرام و بیصدا کاری کردهاند که هر فاجعهای در غزه و لبنان، در نهایت بهعنوان «گامی در مسیر صلح» معرفی شود.
یعنی ویرانی را بهنام انسانیت فروختهاند، و مقاومت را بهعنوان مانع پیشرفت.
این همان مهندسی افکار عمومی است که در نهایت راه را برای «صلحِ بیقدرتیِ ایران» باز میکند.
به همین دلیل است که من برخلاف موج عمومیِ تحلیلها، معتقدم:
غزه شکست خورد، و ایران در محاصرهی جدیدی قرار گرفت — محاصرهی ذهنها، محاصرهی روایتها، و محاصرهی مشروعیت.
و حالا وقت آن است که ما هم در داخل کشور، بازنگری کنیم:
چگونه باید از یک «نقشهی جهانی» که هدفش به زانو درآوردن ایران است، عبور کنیم؟
پاسخ، نه در شعارهای احساسی و نه در مواضع نظامی است؛ بلکه در بازسازی مشروعیت ملی، دیپلماسی هوشمند، و رسانههای مستقلی است که بتوانند روایت ایران را به جهان منتقل کنند — پیش از آنکه دیگران سرنوشت ما را بنویسند.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع