عبدالناصر ابراهیمی رئیس کمیته کشوری مهندسان حزب همت با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت :حدس میزنم با تحولات اخیر در کشور، بحثهای مربوط «تخصص» و لزوم ارجاع به «متخصصان» رونق بیشتری بگیرد. ولی به طور مشخص درحوزه اقتصاد چه کسی را میتوان متخصص به شمارآورد که دانشی فراتر از یک فردعادی کتابخوانده دارد؟
اکثر مخاطبان احتمالا مطالعات منظم، تخصصی در مورد اقتصاد دارند ولی احتمالا خود را متخصص به شمار نمیآورند.
حتی کسانی که رشته تخصصیشان یکی دو حوزه از اقتصاد (مثلا اقتصاد بهداشت یا اقتصادسنجی)است، ممکن است بنابر علاقه شخصی،گاهی ادبیات موضوع را در حوزههای دیگری از اقتصادمثلا اقتصاد مسکن و..هم دنبال کنند. ولی ما حتی به گروه دوم،یعنی کسانی که تحصیلات تکمیلی اقتصاد دارند-هم «متخصص» آن حوزههای جانبی نمیگوییم.
پس متخصص کیست؟
برای تعریف تخصص،خوب است هرمی از دانش، تجربه و مهارتها را تعریف کنیم:
۱) مهارت سطح صفر: دانستن کلیات ادبیات، اصطلاحات فنی و نظریات کلیدی مورد قبول اکثریت متخصصان مثلا حوزه تجارت و اقتصاد بینالملل را در نظر بگیریم.
مهارت سطح صفر اشاره به دانستن سوالات کلیدی این حوزه (مثلا تعادل ناشی از تجارت)، درک درست مفاهیم کلیدی (مثل مزیت نسبی) و نظریات و مدلهای اصلی (مثلا ریکاردو و …) است.
مرور نظاممند ادبیات روز،قابلیت دستهبندی نظریات و ابزارها،دانستن مرز دانش و صورتبندی درست بحثهای روز ادبیات یک قدم مهم برای کسب این سطح مقدماتی از تخصص است.
۲) مهارت سطح یک: درک تابع عرضه و تقاضا به صورت تخصصی در آن حوزه خاص:
یک شرط لازم(ولی نه کافی) برای متخصص بودن در یک حوزه خاص اقتصاد،توانایی تشریح تابع عرضه و تابع تقاضا در آن بازار خاص و شهودهای ناشی از تعادل عرضه و تقاضا و اثر اصطکاکها روی این این تعادل است. هرچند که هر اقتصادخواندهای تابع عرضه و تقاضا را به طور عمومی میشناسد ولی این توابع در زیربخشهای تخصصی جزییات رفتاری خاص خودشان را دارند.
مثلا تابع عرضه و تقاضای نیروی کار ریزهکاریهای فراوانی دارد که با تابع عرضه/تقاضای پول یا انرژی متفاوت است. سر و کله زدن با مدلهای تئوری و درک درست عناصری که این دو تابع را جا به جا میکنند،یک قدم مهم برای نزدیک شدن به تخصص است.
۳) مهارت سطح دوم: درک جزییات نهادی/فناوری با لنز اقتصادی:
تابع عرضه و تقاضا یک نمایش مجرد از نیروی اقتصادی درآن حوزه را به ما نشان میدهند ولی اصطکاکها و پویاییها این توابع عمدتا از طریق درک جزییات و ریزهکاریهای حقوقی،نهادی و حتی فیزیکی ممکن است.یک متخصص نیروی کار باید زمان زیادی برای درک قانون کار،مقررات اخراج، نظام بازنشستگی، بیمه بیکاری، ابزارهای کاریابی، آموزش حرفهای، نظام مهاجرت و…صرف کند تا درک درستی از مدلسازی بازار کار در یک کشور خاص داشته باشد.
۴) مهارت سطح سه: درگیر شدن با دادهها:
یک خط تمایز مهم بین متخصصان و «علاقهمندان»،سر و کلهزدن متخصصان با جزییات فنی و به اصطلاح فرنگیها کثیف کردن دستها از طریق کار دست اول با متغیرهای اقتصادی است.
یک مصداق مهم این مرحله، آشنایی با دادههای مهم آن حوزه، درک رفتار و محدودیتهای داده، اجرای آزمونها و تخمینهای آماری و اقتصادسنجی و استخراج روندها و همبستگیهای کلیدی است.
صرف وقت با دادههای کلیدی، شهودهای درستی در مورد اندازه متغیرها و پویایی آنها به متخصص میدهد که«علاقهمندان» ممکن است درمورد آن خطا کنند.
۵) مهارت سطح ۴: تولید نتایج جدید:
در آیتم قبلی صرفا به«همبستگی» بین دادهها اشاره کردیم. یک متخصص واقعی،تواناییهای علمی مثل تحلیل روابط علیتی (Causal) بین متغیرها، پیشنهاد و آزمون فرضیههای جدید،نقد و بسط نتایج قبلی درادبیات،پیشنهاد مدلهای تئوریک جدید و کالیبره کردن مدلهای ساختاری را دارد.
مجددا، یک فرق بین «متخصص» و «علاقهمند»این است که متخصص قادر است بین همبستگی صرف و روابط علیتی محتمل بین متغیرها تفاوت بگذارد و مشاهدات سطحی از داده که ممکن است رهزن فکر کردن دقیق باشد را نقدکند. خروجی این مرحله معمولا ازطریق انتشار مقاله در مجلات تخصصی جدی قابل آزمون است.
۶) مهارت سطح ۵: تبدیل شدن به مرجع فروش تخصص و قابلیت بیان عمومی:
متخصصی که دانش،تجربه ومهارت کافی در پنج لایه قبلی را روی هم انباشته میکند، کمکم تبدیل به مرجعی میشود که برای تخصص او در یک فضای رقابتی تقاضا هست.
این تقاضا میتواند مثلا از سمت بنگاههای خصوصی و نهادهای بخش عمومی (مشاور،عضو هیات مدیره، ناظر علمی)، نشریات تخصصی حوزه (سردبیر یا داور)،دادگاهها (شاهد متخصص)، کارگاههای تخصصی و .. باشد.
این سطح از تجربه و دانش، باعث درگیر شدن متخصص با جزییات و ریزهکاریهای دنیای واقعی، ذینفعان، نیروهای سیاسی، واقعیتهای تاریخی و درک بهتر محدودیتهای مدلها و دادههای موجود میشود.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع