جعفر بخشی بی نیاز روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : با زبانی ساده و بی تعارف شما فقط ریال را به گند نکشیدید و آن را رسما از ارزش نینداختید که در این سقوط شما هم از اعتبار افتادید و وجاهت خود را مفت باختید. شمایی که آن قدر گستاخ اید و بی حیا که هیچ اراده و تمایلی برای تغییر این وضعیتِ جهنمی ندارید. جالب است که هم صوت و هم تصویر و هم اسناد همه زنده و شاهدند. گرچه صاحب صدا و تصویر نیست اما آن چه گفته هنوز هست. آن روزی که نه دلار و نه سکه و نه طلا چنین هار نشده بودند و تورم این سان کمرهای نحیف ملت را خم نکرده بود. این که ملاحظه مردم زاغه نشین که شماها را روی مسند نشاندند ؛ بکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار حاصل بشود. و حالا یکی از مقام های امنیتی که نماینده مجلس است در نطق خود با صدای بلند قالیباف و نماینده گان مجلس و دیگر مدیران و مسئولان کشوری را خطاب قرار می دهد و با فریاد و خشمی فرو خورده می گوید : من به عنوان یک شخص امنیتی پناه میبرم به خدا از خشم این مردم !!!
خشم به یک باره و ناگهانی به آستان انفجار می رسد. کم کم انباشته می شود ولی بعد جوی خون راه می افتد. تاریخ صدها و هزاران شکل آن را به ملت ها و حاکمان و راهبران نشان داده و بی تردید ما را هم به آینده گان نشان خواهد داد. این قصه دائمی ست. فقط مکان و زمانش متغییر است. مایی که در این ورطه ی سقوط هیچ کاری از دست مان ساخته نیست جز آن که گوشه ای بایستیم و شاهد مرگِ عزیزان مان از فقر و نداری باشیم. فقری که در این مملکت زاده شده تا فقط مردم را له کند. مردم را به خفت و ذلت برساند. این جا آرامش و رفاه و راحتی فقط برای مردم نیست. اما طبقه ی مرفه آزادند و اختیار تام دارند تا همه چیز داشته باشند و زندگی کنند. در ایران اسلامی برای مردمِ مسلمان پول نیست. حتی یک ریال. اما برای مدیرانِ پرادعا و خائن که چیزی از مسلمانی و شرف نمی دانند ؛ برای نهادهای خاصِ حکومتی برای یاران وفادار نظام در خارج از کشور پول فت و فراوان است. این جا غریبه ها و نامحرم ها فقط مردم اند. مردمی که نه حق پرسش و اعتراض دارند و نه شایسته اند تا زندگی کنند. مردمی که مقرر شده ساکت و خاموش باشند و دم نزنند تا روزی که بمیرند.
تحمل این وضعیتِ رنج آور به شدت دشوار و سخت شده. عملا مرگ بر آستانِ در ایستاده و عنقریب است که داخل شود. اوضاع از کنترل خارج شده و هیچ مسئولی خطایِ این بی عرضه گی را گردن نمی گیرد. هیچ مدیری هم استعفا نمی دهد. هیچ مقام عالی رتبه ای هم از ملت عذر خواهی نمی کند. هیچ دستی هم برای تغییر اوضاع از جیب بیرون نمی آید. همه دارند به وضوح شاهکار مدیریتِ انقلابی خود را در این مملکت می بینند اما شرم و خجالت را کنار گذاشته اند و خود را روی قله می بینند. ملت هم که تنها و غریب اند و هیچ اعتمادی به هم ندارند. دست هایی که تک نفره است و هیچ صدایی ندارد. و تا این اجماع و همراهی شکل نگیرد و تا این صداها به فریادی یک دست نرسد اوضاع همین است که هست. ما نه دشمنیم و نه با اجنبی ها قرابتی داریم. ما ایرانی هستیم و آدمیم. حق زندگی داریم. نمی شود بارش روی شانه های ما بیفتد یارش در آغوشِ شما. کاش شرف داشتید این پنجره ای را که به روی چشمان تان بسته اید باز می کردید و کمی خجالت می کشیدید. این همان کشوری ست که قرار بود به دستانِ شما رویای جهان شود.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع