در ایران همه همدیگر را رها کرده اند !

جعفر بخشی بی نیاز  روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : خاکستری دیدنِ اوضاع مملکت اگر زمانی این معنا را داشت که عینک بدبینی به چشم داریم و هیزم توی آتش می ریزیم و یا بد ذهنیم و همه چیز را وارونه تماشا می کنیم امروز ما مسجل شده که همین است که بوده. یعنی واقعا همه چیز رها شده و انگار زمین افتاده. خاصه همدردی و همراهی و کمک های مردم به هم. چون زورشان به بالایی ها نمی رسد چه کسانی بهتر از همین پایینی ها‌. تیغ بر می دارند و به شاهرگ هم می زنند. در جامعه ای که خیر نیست و یک پای انسانیت لنگ می زند نمیشود توقع داشت آن جامعه به باروری و رشد برسد و اوضاعش درست باشد.

 خیلی ها گرفتارند. خیلی ها به آخر خط رسیده اند. ناراحت اند. عصبانی اند‌. یک جرقه ی کوچک می خواهد که همان باقیمانده ی نصف و نیمه را هم منفجر کند. تورم و گرانی های سرسام آور از یک طرف و اوضاع فشلِ جامعه دل و دماغ برای کسی نگذاشته است. شاید بدترین و رکیک ترین ناسزا به مردم همین باشد که حوصله کنید و شکیبا باشید اینشاءالله درست می شود. عین همین ۴۷ سالی که قرار بود درست شود که دیدیم چه شد.

 یکی از تکان‌ دهنده‌ ترین بحث‌ های اخلاقیِ دوران معاصر همین است که اساسا ریشه در یک پرسش ساده اما عمیق دارد. که اگر بتوانیم یک زندگی را نجات دهیم و انسانی را از فروپاشی رها کرده و به زندگی برگردانیم آیا اخلاقا موظف به انجامِ این کار هستیم.‌ یعنی خودمان را تابعِ مقررات انسانی و الهی می دانیم برای آن که بتوانیم به قدر وسع مان دستی را بگیریم و از نابودی کسی یا کسانی جلوگیری کنیم. آیا هنوز آن کورسوی امید و آن نقطه ی رهایی بخش در زندگی ما وجود دارد که نگذارد به درد هم بی تفاوت باشیم و از کنار رنج های هم ساده رد شویم. اینها ما را رها کرده اند. حرفی نیست. اما ما چرا هم را رها کنیم.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 + نه =