گذار چین از کارخانه جهان به قطب نوآوری جهانی

دکتر مجید دهقانی عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : هدف چین تنها مکانیزه کردن کارخانه ها نیست، بلکه باز تعریف نقش خود در اقتصاد جهانی است. این کشور می خواهد از «کارخانه جهان » به «قطب فناوری جهان » تبدیل شود. این تحول، اگر موفقیت امیز باشد، نه تنها آینده چین، بلکه تراز رقابت فناورانه در سراسر جهان را برای دهه های آینده تعیین خواهد کرد. فهم «تناقضات»ظاهری،در واقع کلید درک تحول عمیق و بی‌سابقه‌ای است که در اقتصاد چین در جریان است.اینکه چرا این مسئله طرح می شود، کاملا به جا است زیرا پاسخ به انها نه تنها برای فعالان اقتصادی، بلکه برای هر ناظر جهانی حیاتی است. تحولات چین را یکی‌یکی واکاوی کنیم :

1- آیا رشد قوی 5٪ تولیدناخالص داخلی، با دوران رکود شدید بخش مسکن که بطور سنتی موتور محرک GDP بوده، در تضاد است؟

بنظرمی رسد که این یک تناقض واقعی نیست، بلکه نشان‌دهنده یک انتقال ساختاری عمدی و دردناک در اقتصاد چین است. دولت چین مدعی است که عمدآ با اجرای سیاست «سه خط قرمز» در سال 2020 حباب بخش مسکن را ترکاند. هدف این بود که وابستگی اقتصاد به این بخش پرریسک را کاهش دهد و مانع از بحرانی شبیه به 2008 امریکا لیک‌ در ابعاد بسیار بزرگتر شود. بنابراین ،رکود در مسکن یک «باگ»نیست، یک «فیچر» قابلیت برنامه‌ریزی شده است.

منابع جدید رشد : رشد 5٪ کنونی از بخش‌های دیگری تامین می‌شود که دولت به طور فعال انها را تقویت می‌کند، صنایع پیشرفته همچو،«تولید خودروهای برقی»،«باتری‌ها»،«انرژی‌های تجدیدپذیرخورشیدی و بادی»،و«محصولات با فناوری بالا،های‌تک».همچنین،«خدمات و مصرف داخلی» که با رشد طبقه متوسط، در حال بزرگ شدن است تا نقش بزرگتری در اقتصاد ایفا کند.افزون بر همه،«پروژه‌های عظیم زیرساختی در حوزه‌های دیجیتال»،«انرژی سبز»و«لجستیک».

نتیجه : اقتصاد چین در حال تعویض موتور است.موتور قدیمی«مسکن و ساخت‌وساز» خاموش شده و موتورهای جدید «های‌تک»،«سبز»،«مصرف»روشن شده‌اند. لازم به ذکر است که رشد 5٪ فعلی، اگرچه پایین‌تر از میانگین تاریخی است، لیک در شرایطی که یک بخش عظیم اقتصاد عمدآ کوچک می‌شود، عددی قابل توجه و حتی قوی محسوب می‌شود.

2- تناقض کمبود نیروی کار در کشور پرجمعیت : کشوری با 1.4 میلیارد نفر جمعیت، چگونه با کمبود نیروی کار مواجه است؟

– این نیز یک تناقض جمعیتی محض نیست، بلکه یک عدم تطابق مهارتی و جمعیتی است. جمعیت چین با سرعت زیادی در حال پیر شدن است. سیاست تک‌فرزندی برای دهه‌ها اجرا شد و اکنون نتیجه ان را می‌بینیم

– کاهش تعداد جوانان ورودی به بازار کار و افزایش سریع تعداد «بازنشستگان».در نتیجه دستمزدها در چین طی دو دهه گذشته به شدت افزایش یافته است. دیگر «کارگر ارزان» به وفور گذشته وجود ندارد. این یک موفقیت اقتصادی است، لیک برای کارخانه‌ها به معنای افزایش هزینه‌هاست.

ـ عدم تطابق مهارت‌ها چالش دیگر است. اقتصاد در حال انتقال به سمت صنایع پیشرفته و با فناوری بالا، به نیروی کار بسیار ماهر « مهندس، تکنسین، متخصص نرم‌افزار » نیاز دارد. در حالی که بخش بزرگی از نیروی کار موجود، مهارت‌های سنتی مرتبط با کارخانه‌های خط مونتاژ را دارند

– ویزای K مهارتی دقیقا برای حل چالش نیروی کار ماهر است. چین به دنبال جذب « مغزها » و «متخصصان خارجی » است تا شکاف مهارتی در بخش‌های های‌تک را پر کند، نه برای پر کردن جایگاه‌های کارگری ساده.

نتیجه : کمبود نیروی کار، یک کمبود در« کمّیت ارزان »و کمبود در« کیفیت مهارت بالا » است. این کشور با جمعیت زیاد، با چالش کیفیت و توزیع نیروی کار مواجه است، نه کمیت محض.

3- تناقض خالص سرمایه‌گذاری منفی با رشد اقتصادی، چگونه با خروج خالص سرمایه « سرمایه‌گذاری خروجی بیشتر از ورودی »، اقتصاد همچنان 5٪ رشد می‌کند؟

البته این مورد نیاز به تفکیک دقیق‌تری دارد

ـ تفاوت بین FDI و جریان سرمایه : « خالص سرمایه‌گذاری منفی »احتمالا مربوط به جریان‌های سرمایه‌گذاری پورتفولیو « سفته‌گری »است. در سال‌های اخیر، به دلیل تضعیف رشد و تنش‌های ژئوپلیتیک، برخی سرمایه‌گذاران خارجی سهام و اوراق قرضه چینی را فروخته‌اند که منجر به خروج سرمایه شده است.

ـ سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی FDI : این شاخص مهم‌تری برای اعتماد بلندمدت است. اگرچه نرخ رشد FDI کند شده، لیک هنوز مثبت است و به طور کامل منفی نشده است.

ـ شرکت‌های چندملیتی بزرگی هنوز در چین تولید و سرمایه‌گذاری می‌کنند، زیرا نمی‌توانند بازار عظیم و زنجیره تامین کاملا یکپارچه ان را نادیده بگیرند.

– منابع تامین سرمایه داخلی : نکته کلیدی اینجاست که اقتصاد چین به مرز بلوغ نزدیک شده و تا حد زیادی متکی به سرمایه‌گذاری داخلی است. پس‌انداز خانگی بسیار بالا است و دولت و شرکت‌های دولتی توانایی بسیج منابع داخلی برای پروژه‌های بزرگ را دارند. بنابراین، رشد اقتصادی می‌تواند حتی با کاهش نسبی سرمایه خارجی ادامه یابد.

– سرمایه‌گذاری بیرونی چین : خروج سرمایه 144 میلیارد دلاری سال 2025 از چین فرار سرمایه نیست؛ بخش عمده‌ای از ان، سرمایه‌گذاری مستقیم شرکت‌های چینی در خارج مثلا ساخت کارخانه در ویتنام، مکزیک و اروپا است که بخشی از استراتژی «کمربند و جاده» و جهانی‌سازی کسب‌وکارهای چینی محسوب می‌شود.

این تناقضاتی که مطرح شد به ظاهر غیرمنطقی می‌رسند. لیک در حقیقت، انها نشانه‌های یک گذار تاریخی هستند. اقتصاد چین در حال تبدیل شدن از یک «غول کارگری ارزان» به یک « ابرقدرت فناوری و صنعتی »است. این انتقال، مانند هر جراحی بزرگ، با درد و خونریزی « رکود مسکن»،«خروج سرمایه» و نیاز به منابع جدید و جذب متخصص خارجی همراه است.

مبنای مکانیسم پیش‌بینی روند اقتصاد چین برای فعالان اقتصادی را در سه بخش «فرصت ها»،« انواع شوک ها»،«شاخص های کلیدی» ارائه می کنم :

بخش اول : فرصت ها

1- فرصت‌های جدید : به جای نگاه کردن به بخش مسکن، باید بر روی بخش‌های های تک. «خودروهای برقی»،«پهبادها»،«باتری ها»،«انرژی‌های پاک»،«فناوری نیمه‌هادی»،«هوش مصنوعی» و «زیست‌فناوری»در چین تمرکز کرد. اهداف و برنامه های پشت این اقدامات،«خودکفایی فناورانه»،کاهش وابستگی به فناوریهای امریکا در تراشه ها و هوش مصنوعی پس از اعمال محدودیت های صادراتی».«افزایش بهره‌وری»،«جبران کاهش جمعیت با جایگزینی ربات ها»،«سیستم های خودکار برای نیروی کار در حال کاهش»،«کاهش هزینه های تولید در بلندمدت».«تغییر موتور محرک اقتصاد، حرکت از اتکای سنتی به صادرات و سرمایه گذاری در بخش مسکن به سمت صنایع نواور و با فناوری پیشرفته» به عنوان موتور جدید رشد.

2- سرمایه گذاری کلان در تحقیق و توسعه : چین با هزینه کرد بیش از 505 میلیارد دلاری در سال 2025، اکنون دومین سرمایه گذار بزرگ جهان پس از آمریکا در حوزه تحقیق و توسعه است. بودجه برنامه های بنیادی هوش مصنوعی نیز با اهدافی بلندپروازانه در حال افزایش است.

3- برنامه های پنجساله و راهبردی : برنامه هایی مانند «ساخت چین 2025» و پانزدهمین برنامه پنجساله «2026-2030» چارچوبی جامع و روشن برای این تحول فراهم کرده و هوش مصنوعی، تراشه ها و رباتیک را در صدر اولویت ها قرار داده اند.

4- ساخت اکوسیستم بومی فناوری : چین در حال ساخت یک اکوسیستم مستقل و قابل کنترل از نظر سخت افزاری و نرم افزاری است. این امر شامل توسعه تراشه های داخلی «مانند تراشه های شرکت هواوی»،چارچوب های نرم افزاری و شبکه های ملی قدرت محاسباتی برای هوش مصنوعی می شود.

5- توسعه زیرساخت های پیشرفته : ایجاد «کارخانه های تاریک» کاملا رباتیک و «شهرهای صنعتی هوش مصنوعی» مانند تیانجین نمونه های عینی از پیاده سازی این استراتژی در مقیاس بزرگ هستند. چین در سال 2024 رکورد جدیدی در حوزه‌ی ربات‌های صنعتی ثبت کرد و با نصب و راه‌اندازی بیش‌از 295 هزار واحد ربات، بیشتر از نصف جهان این فناوری را به‌خود اختصاص داد.نصب و به‌کارگیری ربات‌های صنعتی در سال 2024 حدود 9 درصد نسبت‌به سال 2023 افزایش یافت و به 542 هزار واحد رسید. چین با داشتن 2.3 میلیون رباتیک بزرگ‌ترین ناوگان ربات‌های صنعتی جهان را در اختیار دارد. این عدد برای کشور‌های ژاپن، آمریکا و کره جنوبی به‌ترتیب 450 هزار، 400 هزار و 392 هزار است که بسیار کمتر از چین محسوب می‌شود.

6- انگیزه پشت این برنامه ها : محدودیت های فناوری از سوی امریکا و متحدانش، بهانه ای شد تا چین با سرعت و شدت بیشتری بر روی خودکفایی تمرکز کند. به عنوان مثال، موفقیت شرکت «دیپسیک» در توسعه یک چت بات قدرتمند با وجود محدودیت دسترسی به پیشرفته ترین تراشه ها،نمادی از این «انعطاف پذیری و تاب اوری» است.

7- رقابت ژئوپلیتیک با امریکا : تسلط بر هوش مصنوعی تنها یک هدف اقتصادی نیست، بلکه یک ضرورت امنیت ملی و راهبردی برای تعادل قدرت در جهان اینده محسوب می شود.

بخش دوم : انواع شوک ها

1ـ شوک رشد اقتصادی : احتمال دارد در یک دوره کوتاه تا میان‌مدت، سرعت رشد اقتصاد چین کاهش یابد.دلیلش این است که بخش مسکن که سهم بسیار بزرگی در اقتصاد و اشتغال داشت، به سرعت کوچک می‌شود، لیک موتورهای جدید نمی‌توانند یک‌شبه این خلا عظیم را پر کنند.

2- شوک بیکاری : بخش ساخت‌وساز و صنایع وابسته «مانند فولاد و سیمان» میلیون‌ها شغل ایجاد کرده بودند. رکود این بخش می‌تواند به بیکاری گسترده به‌ویژه در میان نیروی کار کم‌مهارت منجر شود، درحالی که بخش‌های «های-تک»و«سبز» به نیروی کار بسیار ماهرتر نیاز دارند. این «شکاف مهارتی» خود یک شوک اشتغالی ایجاد می‌کند.

3ـ شوک مالی و بدهی : بحران در بخش مسکن مستقیما به بحران در«وضعیت مالی دولت‌های محلی»،«شرکت‌های توسعه املاک» و «سیستم بانکی» تبدیل می‌شود. اگر این بحران مدیریت نشود، می‌تواند به یک «بحران اعتباری» و کاهش وام‌دهی به کل اقتصاد تبدیل شود.

4ـ شوک اجتماعی : افزایش بیکاری و مشکلات مالی خانوارها می‌تواند به نارضایتی‌های اجتماعی و کاهش «ثبات اجتماعی» بینجامد که اولویت اصلی حزب کمونیست چین است.

5ـ شوک خارجی،ژئوپلیتیک : تمرکز بر «های-تک و صنایع سبز»،چین را در رقابت مستقیم فناوری با امریکا و متحدانش قرار می‌دهد. تشدید تحریم‌ها «مثلا در حوزه نیمه‌هادی‌ها یا انرژی‌های تجدیدپذیر» می‌تواند به موتورهای جدید رشد اسیب بزند.

بخش سوم : شاخص‌های کلیدی

1- شاخص‌های مربوط به مصرف داخلی موتور جدید : رشد فروش خرده‌فروشی که اگر این شاخص به طور مداوم ضعیف باشد یا منفی شود، نشان می‌دهد موتور مصرف روشن نشده است.

ـ اعتماد مصرف‌کننده از جمله شاخص های مهم است که کاهش مداوم این شاخص، پیش‌بینی‌کننده کاهش اینده مصرف است‌ و مهم اینکه اگر رشد درامد قابل تصرف خانوار، درامد مردم رشد نکند،مصرفی در کار نخواهد بود.

2- شاخص‌های مربوط به های-تک و سبز موتورهای جدید : رشد سرمایه‌گذاری در بخش‌های های-تک و تولیدات فناورانه شاخص مهمی است و کاهش این رشد نشان می‌دهد سرمایه‌گذاری مورد نیاز در حال انجام نیست.

ـ صادرات محصولات های-تک و سبز«مثل خودروهای برقی، پنل‌های خورشیدی، باتری» نکته مهمی است که اگر این صادرات به دلیل اشباع بازار جهانی یا تحریم‌ها با کاهش شدید مواجه شود، یکی از موتورهای اصلی خاموش می‌شود.

ـ نکته مهم دیگر شاخص مدیران خرید «PMI» بخش صنایع های-تک و سبز است. باقی ماندن این شاخص در محدوده انقباضی «زیر 50» برای چندماه متوالی، نشانه خطر جدی است.

3- شاخص‌های مربوط به «ثبات مالی» ریسک موتور قدیم : میزان عدم بازپرداخت وام‌های «NPL» بانک‌ها به‌ویژه بانک‌های کوچک و محلی که افزایش سریع این شاخص، نشانه آغاز یک بحران بانکی است.

ـ ایضا ورشکستگی شرکت‌های بزرگ توسعه املاک که اگر تعداد این ورشکستگی‌ها از حد خاصی فراتر رود و شامل شرکت‌های بیشتری شود، بحران سیستماتیک ایجاد می‌کند.

ـ بازده اوراق قرضه شرکت‌های توسعه املاک و دولت‌های محلی که افزایش شدید بازده این اوراق، نشانه فشار شدید مالی و عدم توانایی بازپرداخت بدهی‌ها است.

4- شاخص‌های کلان اقتصادی و اجتماعی، نرخ بیکاری به ویژه نرخ بیکاری بین جوانان16-24 سال : افزایش مداوم این نرخ به بالاتر از سطوح بحرانی، هم یک شوک اقتصادی و هم یک شوک اجتماعی ایجاد می‌کند.

ـ ایضا نرخ «GDP» رشد تولید ناخالص داخلی چین برای چندین فصل متوالی به طور قابل توجهی مثلا زیر 3-4٪) کاهش یابد، به معنای ان است که موتورهای جدید نتوانسته‌اند جایگزین موتور قدیمی شوند و کل اقتصاد در حال توقف است.

لذا. برای اینکه بفهمیم سناریوی انتقال نرم چین در حال شکست خوردن است، باید به دنبال ترکیبی از این علائم باشیم :

«کاهش مداوم شاخص‌های مصرف و های-تک + تشدید بحران در بخش مسکن و سیستم بانکی « افزایش NPL و ورشکستگی » + افزایش شدید نرخ بیکاری + کاهش رشد GDP به زیر یک سطح بحرانی ».بنظرم. رصد این شاخص‌ها به ما این امکان را می‌دهد که قبل از وقوع یک «شوک سخت » و رکود گسترده، وضعیت تشخیص را کامل کرده و واکنش مناسب «مانند بازنگری در استراتژی سرمایه‌گذاری یا اجتناب از قرار گرفتن در معرض ریسک بازار چین » را انجام دهیم.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 − دو =

پربازدیدترین ها