آیا ترامپ یک لیبرترین است؟

دکتر مجید دهقانی عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : در حالی که دونالد ترامپ خود را به عنوان یک حامی کسب و کار و اقتصاد آزاد معرفی می‌کند،بسیاری از سیاست‌ها و رفتارهای او در طول دوره قبلی و کنونی،در تناقض مستقیم با اصول کلاسیک اقتصاد آزاد«مانند تجارت آزاد،حداقل‌سازی مداخله دولت، و بازار رقابتی»قرار دارد.در اینجا به تعدادی از این رفتارها و تحلیل مضرات آنها می‌پردازم:

1-جنگ تجاری و افزایش تعرفه‌ها:ترامپ به طور گسترده‌ای از ابزار تعرفه استفاده کرد که این مورد اشکارترین نقض اصل تجارت ازاد است.ترامپ بر اساس ماده 301 قانون تجارت امریکا،تعرفه های گسترده ای بر کالاهای اکثر کشورهای جهان اعمال کرد.این اقدام به منظور کاهش کسری تجاری و مقابله با«رفتارهای تجاری ناعادلانه»انجام شد.از دید اقتصاد لیبرال،این کار یک مداخله گران قیمت و ایجاد کننده اختلال در زنجیره تأمین جهانی بود و تجارت ازاد با جهان را مختل کرد.

مضرات این سیاستگذاری:افزایش هزینه برای مصرف‌کنندگان و کسب‌وکارها،زیرا تعرفه‌ها در واقع نوعی مالیات بر شهروندان امریکایی هستند.تولیدکنندگان امریکایی که از فولاد و الومینیوم وارداتی استفاده می‌کنند«مثل خودروسازان و سازندگان»،هزینه بیشتری پرداخت می کنند و این هزینه را به صورت قیمت‌های بالاتر به مصرف‌کننده منتقل می کنند.مطالعات نشان می‌دهند این تعرفه‌ها منجر به کاهش درامد واقعی خانوارهای امریکایی شد.کاهش رقابت و کارایی دیگر چالش این سیاستگذاری است.زیرا تعرفه‌ها از تولیدکنندگان داخلی در برابر رقبای خارجی کارامدتر محافظت می‌کنند.این امر انگیزه برای «نواوری»و«کاهش هزینه‌ها»را از بین می‌برد و در بلندمدت منجر به کاهش رقابت‌پذیری صنایع امریکا می‌شود.اخلال در زنجیره تأمین جهانی هم دیگر چالش است.بسیاری از شرکت‌های امریکایی به قطعات و مواد اولیه از چین وابسته هستند.افزایش ناگهانی«هزینه‌های واردات»،«برنامه‌ریزی»و «سوداوری»انها را مختل کرد.چالش دیگر تلافی‌های تجاری است،کشورهای هدف،به ویژه چین،در پاسخ تعرفه‌های متقابلی بر محصولات کشاورزی و صنعتی امریکا وضع کردند.این امر به ویژه به کشاورزان امریکایی که وابستگی زیادی به صادرات داشتند،اسیب جدی وارد کرد که ترامپ مجبور شد میلیاردها دلار کمک بلاعوض به انان پرداخت کند که خود نوعی دیگر از مداخله دولت است.

2- مداخله مستقیم در تصمیم‌گیری‌های شرکتی :ترامپ با استفاده از پلتفرم خود، مستقیما در تصمیمات تجاری شرکت‌ها مداخله می کند.ترامپ بارها و به صورت عمومی بر شرکت هایی مانند«فورد»،«جنرال موتورز»و«کرایسلر«فشار اورد تا خطوط تولید خود را از مکزیک به ایالات متحده بازگردانند.ایضآ«فشار بر شرکت‌ها برای حفظ مشاغل در امریکا،او شخصا بر روی شرکت‌هایی مانند «Carrier».«Ford» و دیگران برای جلوگیری از انتقال خطوط تولید به خارج از امریکا فشار اورد».این نوع فشارها برای هدایت سرمایه گذاری،مغایر با اصل«تخصیص بهینه منابع توسط بازار»در سطح جهانی است.

مضرات مداخله دولت: تحریف مکانیسم بازار در یک اقتصاد ازاد،شرکت‌ها بر اساس منطق اقتصادی«هزینه،نیروی کار،نزدیکی به بازار» تصمیم می‌گیرند که کجا تولید کنند.مداخله دولت برای نجات یک کارخانه خاص،منابع را به صورت غیربهینه تخصیص می‌دهد و ممکن است از نظر اقتصادی مرقوم به صرفه نباشد.چالش دیگر ایجاد عدم قطعیت است.وقتی دولت به صورت گزینشی و از طریق توئیت در تصمیمات تجاری مداخله می‌کند،محیطی از عدم قطعیت برای همه کسب‌وکارها ایجاد می‌شود.سرمایه‌گذاران نمی‌توانند با اطمینان برای اینده برنامه‌ریزی کنند.چالش بعدی سیاست‌زدگی اقتصاد است.این مداخلات،تصمیمات اقتصادی را به جای پاسخگویی به بازار،به پاسخگویی به خواست سیاسی تبدیل می‌کند.

3- مخالفت با مهاجرت نیروی کار :سیاست‌های سختگیرانه مهاجرتی ترامپ،از جمله محدود کردن ویزاهای کاری«مثل H-1B برای متخصصان»،:ساخت دیوار در مرز مکزیک»و «مخالفت با مهاجرت قانونی»،با اقتصاد آزاد در تضاد است.

مضرات ان :کمبود نیروی کار است،امریکا به ویژه در بخش‌های تکنولوژی،علوم و کشاورزی به نیروی کار مهاجر وابسته است.محدود کردن این جریان،منجر به کمبود نیروی کار متخصص و افزایش دستمزدها به صورت غیرطبیعی در برخی بخش‌ها شد که به نوبه خود به تورم دامن می زند.چالش بعدی کاهش نواوری است. بسیاری از استارتاپ‌ها و شرکت‌های فناوری توسط مهاجران یا با استفاده از استعدادهای مهاجر تاسیس شده‌اند.محدودیت مهاجرت، دسترسی به استعدادهای درخشان جهانی را کاهش داده و پتانسیل نواوری بلندمدت اقتصاد امریکا را تضعیف می‌کند.چالش بعدی نقض اصل حرکت ازاد سرمایه و نیروی کار است.اقتصاد ازاد معتقد به حرکت ازادنه عوامل تولید از جمله نیروی کار متخصص است.محدودیت‌های شدید مهاجرتی،حرکت ازاد نیروی کار را مختل می‌کند.

4- سیاست های پولی مداخله جویانه: ترامپ به طور بی‌سابقه و عمومی به رئیس فدرال رزرو جروم پاول،حمله می کند و او را برای کاهش نرخ بهره تحت فشار قرار می دهد.این کار استقلال بانک مرکزی را که یک اصل کلیدی در ثبات اقتصاد بازار است را زیر سوال می برد

مضرات ان:تضعیف استقلال بانک مرکزی است، استقلال بانک مرکزی یک اصل بنیادی در اقتصاد مدرن برای کنترل تورم و ثبات مالی است.تحت فشار قرار دادن بانک مرکزی برای سیاست‌های انبساطی کوتاه‌مدت به منظور تقویت بازار سهام،اعتبار این نهاد را خدشه‌دار می‌کند و می‌تواند به ایجاد حباب‌های دارایی و تورم بالاتر در بلندمدت بینجامد.

5- گسترش کسری بودجه و بدهی ملی: ترامپ با اجرای قانون کاهش مالیات و ایجاد مشاغل  که عمدتاً شامل کاهش مالیات بر کمپانی های عظیم و ابر سرمایه داران بود،و همچنین افزایش دستوری هزینه‌های دولت،کسری بودجه و بدهی ملی آمریکا را به طور قابل توجهی افزایش داد.

مضرات ان: بار مالیاتی بر نسل‌های آینده، اگرچه کاهش مالیات می‌تواند با ایده‌های اقتصاد آزاد«کاهش مداخله دولت»همخوانی داشته باشد،لیک وقتی با افزایش هزینه‌ها همراه شود،منجر به انباشت بدهی می‌شود.این بدهی‌ها در نهایت باید توسط نسل‌های آینده از طریق افزایش مالیات یا کاهش خدمات پرداخت شود.متعاقبآ با تزریق پول زیاد به اقتصاد منجر به کسری بودجه بزرگ می گردد که در بلندمدت باعث ایجاد تورم می شود.

به طور خلاصه: لیبرترین‌ها معمولا از تجارت ازاد و حذف تعرفه‌ها حمایت می‌کنند، در حالی که ترامپ تعرفه‌های بالا بر کالاهای وارداتی وضع کرد.لیبرترین ها بر ازادی حرکت افراد تأکید دارند،لیک ترامپ سیاست‌های محدودکننده مهاجرت را دنبال کرد.لیبرتارین‌ها معمولا از ازادی‌های فردی و حقوق فردی در زمینه‌هایی مانند مصرف مواد مخدر و ازدواج همجنس‌گرایان حمایت می‌کنند،لیک ترامپ در این موارد مواضع محافظه‌کارانه‌تری دارد.لیبرتارین‌ها معمولا مخالف هزینه‌های نظامی بالا و دخالت در امور دیگر کشورها هستند،لیک ترامپ بودجه نظامی را افزایش داد و در برخی موارد مواضع تهاجمی در سیاست خارجی دارد.

اگرچه ترامپ در برخی حوزه‌ها مانند کاهش مالیات و مقررات تا حدی با لیبرترین‌ها همسو بود،لیک در بسیاری از موارد دیگر مانند تجارت،حقوق فردی،مهاجرت و سیاست خارجی،تفاوت‌های اساسی دارد.بنابراین،به نظر می‌رسد که نمی‌توان او را یک لیبرترین دانست.ترامپ بیشتر یک محافظه‌کار ملی‌گرا«National Conservative» توصیف می شود تا یک لیبرتارین.ترامپ در عمل از یک«اقتصاد آزاد ملی‌گرا»یا«ناسیونالیسم اقتصادی»حمایت می‌کند که در آن اصول بازار آزاد تنها زمانی قابل قبول بودند که به نفع منافع کوتاه‌مدت اقتصادی و سیاسی آمریکا از نگاه او باشند.این رویکرد منجر به موارد زیر شد:

1-حمایت‌گرایی «Protectionism».اقتصاد ازاد و حمایت گرایی دو قطب مخالف یک طیف هستند.اقتصاد ازاد بر بازار و رقابت به عنوان موتور محرک کارایی تاکید دارد،در حالی که حمایت گرایی بر مداخله دولت برای محافظت از منافع ملی تکیه می کند.
2- مداخله دولت در قیمت‌گذاری«از طریق تعرفه»و تصمیمات شرکتی.
3- تحریف مکانیسم‌های بازار از طریق سیاست‌های مهاجرتی و فشار بر بانک مرکزی.

مضرات اصلی این سیاست‌ها،«افزایش هزینه‌ها برای مصرف‌کنندگان»و «کسب‌وکارها»،«کاهش رقابت‌پذیری بلندمدت»،«ایجاد بی‌ثباتی و عدم قطعیت در محیط اقتصادی»،و به خطر انداختن بنیان‌های نهادی اقتصاد آزاد مانند:استقلال بانک مرکزی» و«حاکمیت قانون در تجارت»بود.

من حیث المجموع: اگرچه ترامپ خود را حامی اقتصاد بازار می داند،لیک بسیاری از اقداماتش در عمل ماهیتی حمایت گرایانه،تک روانه و مداخله گرایانه دارد.این سیاست ها در تضاد با اصول بنیادین اقتصاد لیبرال کلاسیک مانند «تجارت ازاد»،«کاهش مداخله دولت»،و همکاری های چندجانبه قرار می گرفت.هدف اصلی این اقدامات،حفاظت از صنایع و مشاغل امریکایی در کوتاه مدت بود،حتی اگر به هزینه کاهش کارایی اقتصادی بلندمدت و روابط تجاری بین المللی تمام شود.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × 1 =