پاشنهآشیل دولت چهاردهم در برابر سکوت جامعه
محسن وثوقی عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : تورم دیگر صرفاً یک شاخص اقتصادی نیست؛ معیاری برای سنجش تابآوری اجتماعی شده است. وقتی دلار و بودجه به هم گره میخورند، نتیجه نه توسعه بلکه فرسایش امید است. دولت چهاردهم در حالی از مهار تورم سخن میگوید که سبد معیشت، از گوشت و مرغ تا لبنیات و دارو، در حال فروپاشی است. آنچه در ظاهر مهار قیمت ارز نام دارد، در واقع افزایش هزینه زندگی برای مردمی است که دیگر صدایی برای اعتراض ندارند.
طبق گزارش مرکز آمار ایران در تابستان ۱۴۰۴، تورم نقطهای خوراکیها به ۶۲ درصد رسیده است. اما واقعیت میدانی فراتر از این ارقام است: قیمت هر کیلو گوشت گوسفندی از مرز ۷۰۰ هزار تومان گذشته، مرغ بیش از ۱۶۰ هزار تومان فروخته میشود و لبنیات، نان، برنج و حتی تخممرغ از توان خرید بخش بزرگی از جامعه خارج شدهاند.
این وضعیت نتیجه سه خطای همزمان است:
۱. بودجهای تورمزا با کسری پنهان
۲. سیاست ارزی بیثبات
۳. نظارت نمادین بر بازار
مردم قربانی همان بودجهای هستند که قرار بود معیشت آنان را تثبیت کند. وزارت جهاد کشاورزی در گزارش مهرماه خود اعلام کرد که کمبود نهادههای دامی و تأخیر در تخصیص ارز وارداتی موجب کاهش ۲۵ درصدی تولید گوشت و لبنیات در کشور شده است. دامدار زیان میکند، مرغدار توان خرید خوراک ندارد و کارخانههای لبنیات یا تعطیل میشوند یا کیفیت را پایین میآورند.
پیامد مستقیم این وضعیت، فقر پروتئینی گسترده است، به ویژه در میان کودکان، نوجوانان و سالمندان. خانواده ایرانی از گوشت قرمز به مرغ، از مرغ به تخممرغ و اکنون به نان و ماست پناه آورده است. حتی نان و ماست نیز دیگر غذای ارزان محسوب نمیشوند. وقتی قیمت یک ساندویچ فلافل از ۲۰۰۰ تومان به ۱۵۰ هزار تومان رسیده است، صحبت از تورم دیگر کافی نیست؛ این پدیده، فقر ساختاری است.
طبقه متوسط، که روزی موتور تحرک اجتماعی بود، اکنون درگیر بقاست. کسبوکارهای کوچک، مغازههای محلی و صنایع خانگی در رکود فرو رفتهاند. افزایش هزینه انرژی و مواد اولیه، فشار مالیاتی و نبود تقاضای مؤثر، این بخش را فلج کرده است. ازدواج در میان جوانان به تأخیر افتاده، نرخ زاد و ولد کاهش یافته و سلامت روان جامعه به خطر افتاده است. بیثباتی اقتصادی به خاموشی اجتماعی انجامیده؛ مردم سکوت میکنند و این سکوت، خطرناکترین مرحله فروپاشی اعتماد ملی است.
صنایع بزرگ کشور، از فولاد و خودروسازی تا پتروشیمی، با مشکلات ارزی و کمبود سرمایه در گردش مواجهاند. کاهش تولید، بیکاری پنهان و کاهش قدرت خرید، حلقهای معیوب ایجاد کرده است که از اقتصاد تا سلامت عمومی را درگیر کرده است. گزارش وزارت بهداشت از رشد ۳۰ درصدی سوءتغذیه در میان کودکان زیر ۱۲ سال در مناطق شهری حکایت دارد. بیماران خاص و سالمندان با کمبود دارو و گرانی درمان مواجه هستند. تورم، اکنون یک مسئله بهداشتی است، نه صرفاً اقتصادی.
سخنان اخیر وزیر اقتصاد در مجلس، که از کاهش نرخ تورم ماهانه خبر داد، در حالی بیان شد که مردم هیچگونه کاهش قیمتی در بازار احساس نکردند. دولت از آمار سخن میگوید و مردم از واقعیت؛ این دو زبان متفاوت، همان شکاف خطرناک میان حاکمیت و جامعه است.
دلار ممکن است مهار شود، اما زندگی مردم نه. تورم از حوزه اعداد عبور کرده و به روان جمعی و امید اجتماعی رسیده است. اگر دولت نتواند تا پایان سال ۱۴۰۴ تورم کالاهای اساسی را کنترل کند، ایران وارد مرحلهای از فقر غذایی و فرسایش امید اجتماعی خواهد شد که بازسازی آن حتی با اصلاحات سیاسی هم ممکن نیست. پاشنهآشیل دولت نه مجلس است و نه تحریم خارجی، بلکه بیثباتی سفره مردم و حذف تدریجی طبقه متوسط از چرخه حیات اقتصادی است.
در کشوری که فلافل به غذای لوکس بدل شده و لبنیات کالای آرزویی، هیچ بودجهای نمیتواند پیشرفت بیاورد؛ چرا که پیشرفت از امید آغاز میشود و امید در ایران امروز زیر فشار تورم جان میدهد.
این یادداشت صرفاً هشداری صادقانه به متولیان کشور است: از شعارزدگی عبور کنید و با شجاعت و شفافیت به مسائل معیشتی مردم بپردازید. ایران خانه همه ماست، نه ملک انحصاری عدهای ثروتمند یا نمادین. با تصمیمگیریهای عاقلانه، جهادی و مبتنی بر حقایق میدانی، جلوی فروپاشی سفره و امید را بگیرید. ایران ارزش جان دادن برایش کم نیست. زندهباد میهن.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع