تاسیس انجمن مجازات !

جعفر بخشی بی نیاز روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : گفت مایوس نباش برادر. من باخبرم در همین تهران چند غیرتمند گروهی به نام انجمن مجازات تاسیس کرده اند‌ که آرمانشان از میان برداشتن خائنین است. این تنها راه نجات کشور است. و جز این راه دیگری نیست. اصلا شکارچی تا کی کبک و گوزن بزند. که باید عزم شکار کرد و رجالان خائن را که در پیله های ابریشم پنهان شده اند یک به یک به دام انداخت. گرچه بر خلاف نظر شما این ملت ظاهرا سر به اطاعت اند و گوش به فرمان و مطیع و به وقت اجبار و تهدید سکوت می کنند و خائنین را به حال خود رها کرده اند ؛ اما همین هایی که می بینید در خانه ی خود هر کدام شان خدایی هستند بزرگ و برای خود ولایتی ساخته اند باب طبع. باطنا این مردم در هیچ دوره و زمانه ای هرگز زیر بار زور نرفته اند ؛ سر در برابر قدرت ها کج نکرده اند و اعتقادات و عواطف خودشان را در حوادث تاریخی بی شمار در این دیار حفظ کرده اند. این مردم به وقتش تن‌های مقاوم را در آب رودِ آبدیده می شویند و دسته دسته برای مجازاتِ خائنین توی میدان شهر اجتماع می کنند. صبر باید که دید و حوصله باید که شنید.

 و دیگری گفت ايران دارد می میرد. یعنی یک گروه به راحتی و تحت لوای انقلابی گری غارت می کنند و دست های ديگری با جهل به نابودى سرمایه ها و دارایی های مردم سرعت می دهند. در حالى كه بودجه ی دولت به رغم ارائه ی حداقل خدمات و ميزان نازل سرمايه گذارى با كسرى نگران كننده رو به روست ؛ و پول ها و سرمایه ها در کشور غریبه ها به تاراج و حیف و میل رفته ؛ در کنارش صندوق هاى بازنشستگى کاملا ورشكست شده اند‌. بانكها از مشكلات عميق ناترازى و عدم كفايت سرمايه رنج می برند. نظام ارزى كشور به شدت فساد آفرين شده و تمام اینها وقتی درد دارد و روانِ ملت را سوهان می کشد که هیچ کس از مدعیانِ خدمت مردانه روبروی مردم نمی ایستد به پاسخِ مسئولانه كه چرا اين گونه شدیم. گرچه این حقیقت تلخ و جان سوز و ماتم افزاست و ممکن است عده ای را برآشوبد اما واقعیت دارد که ایران واقعا دارد می میرد‌ و در مسير اين مرگ تدريجى و دردناک ؛ سياست مداران ما چه جشنها و شادمانی ها كه در كنار اين بيمار در حال احتزار برگزار نمی کنند و چه صد آفرين ها كه به موفقيت هاى خود نمی گویند و از همه بدتر دو گروهى هستند كه يک گروه به غارت منابع باقى مانده مشغول است و ديگرى با جهل و تعصب مسير رو به مرگ را دارد تسریع می کند.

 در این مملکت در عینِ مرگِ امیدها و رویاها و سخت تر شدن زندگی و در حالی که تجاربِ نامعقولِ مدیران پر ادعا نتوانست این کشتی به گل نشسته را نیم تکانی دهد ؛ با این همه ما رجال شریف و متعهد و عالم به امور کم نداریم. مردمانی که از خیانتِ نااهلان در رنج اند اما در سر اندیشه های سترگ و تحول آفرین دارند. آنهایی که می توانند در صورت باز شدن مسیر و نشان دادن چراغ سبز برای ایمن ماندن و اجرایی شدن برنامه هایشان ؛ کشور را در همین حالت از مرگ نجات دهند. هنوز کورسوی امیدی هست اگر حاکمیت به مردم و اندیشمندانش اعتماد کند و کاری که خود نتوانسته از عهده اش برآید را به مردم و نخبگان بسپارد. بی گمان با این فرایند و وضعیت بغرنجی که در کشور پدید آمده ایران به مرگ نزدیک و نزدیک تر می شود و آن گاه نجات کشور سخت و دشوار و حتی غیر ممکن خواهد شد. خائنین ؛ دغل کاران ؛ و مفسدان را باید که شکار کرد و آنان را از اموراتِ اجراییِ حساس دور نمود. ماماشات با آنها ریختن آب در میانِ آسیابِ دشمن است. آن قدر که این جماعت در لوای انقلابی گری تیشه به ریشه ی حیثیت و اعتبار ایرانیان زدند و چوب حراج به سرمایه های ملت زدند ؛ دشمنان در بیرون از وطن نکردند‌. با این جماعت که الان روی صندلی نشسته اند تا چند مدت دیگر ما هوا هم برای نفس کشیدن نخواهیم داشت‌. آب که بماند.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 + 10 =