بازگشت به گذشته یا بازسازی هویت؟

 مرتضی پدریان جونی با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت :تحلیل گرایش جامعه ایران به نظام سلطنتی و خاندان پهلوی از منظر رفتارشناسی، حافظه جمعی و جامعه‌شناسی معرفتی در سال‌های اخیر، در گفتمان سیاسی ایران، شاهد رشد گرایش‌هایی به سوی نظام سلطنتی و خاندان پهلوی هستیم. این پدیده، هم در عرصه‌ی عمومی جامعه و هم در فضای مجازی، نمود یافته است؛ از شعارهایی نظیر «رضاشاه روحت شاد» تا «ای شاه خوبان برگرد به ایران». پرسش اساسی این است که چرا جامعه‌ی امروز ایران به این نقطه از تاریخ رسیده است؟

در این نوشتار، با تلفیق سه حوزه‌ی نظری ــ رفتارشناسی، حافظه‌ی جمعی و جامعه‌شناسی معرفتی ــ به تبیین این پدیده پرداخته می‌شود.

۱. رفتارشناسی و نقش نگرش‌ها در کنش اجتماعی

بر اساس مکتب رفتارگرایی، یکی از عوامل تعیین‌کننده‌ی رفتار و کنش انسان‌ها، «نگرش»‌های آنان است. نگرش را می‌توان مجموعه‌ای از باورها، احساسات و تمایلات فرد نسبت به یک موضوع، شخص یا وضعیت خاص تعریف کرد. نگرش‌ها در سه بُعد اساسی قابل بررسی‌اند:

1. بُعد شناختی: باورها و دانسته‌های فرد درباره‌ی یک موضوع.

2. بُعد عاطفی: احساسات و هیجانات فرد نسبت به آن موضوع.

3. بُعد رفتاری: آمادگی و تمایل فرد برای عمل یا واکنش خاص در برابر آن موضوع.

نگرش‌ها در سطح کلان، تعیین‌کننده‌ی رفتارها و باورهای اجتماعی‌اند. عوامل متعددی همچون تجربه‌های شخصی، آموزش، رخدادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، تاریخی، رسانه‌های جمعی و فضای فرهنگی جامعه در شکل‌گیری آن‌ها مؤثرند.

۲. حافظه‌ی جمعی و بازسازی گذشته

یکی از مفاهیم مهم در تحلیل کنش‌های اجتماعی و سیاسی، «حافظه‌ی جمعی» است. حافظه‌ی جمعی به معنای یاد و خاطره‌ای است که نه صرفاً در ذهن افراد، بلکه در بستر اجتماعی و فرهنگی شکل می‌گیرد و بازتولید می‌شود.
به بیان ساده، جامعه همان‌گونه که تاریخ و فرهنگ دارد، خاطره نیز دارد؛ خاطره‌ای که از طریق خانواده، آموزش، رسانه‌ها، آیین‌ها و یادبودها منتقل می‌شود.

پل ریکور، حافظه را با روایت و عدالت تاریخی پیوند می‌دهد و آن را نه صرفاً یادآوری گذشته، بلکه نوعی روایت‌سازی و معنا دادن به گذشته می‌داند.
یان آسمن نیز حافظه‌ی جمعی را به دو سطح تقسیم می‌کند:

حافظه‌ی ارتباطی: خاطرات زنده‌ای که از طریق گفت‌وگو و تجربه‌ی میان نسل‌ها منتقل می‌شوند (با دوام حدود ۸۰ سال).

حافظه‌ی فرهنگی: خاطراتی که از طریق نمادها، آیین‌ها، متون و آثار فرهنگی برای قرن‌ها تداوم می‌یابند.

جوامع با تکیه بر حافظه‌ی فرهنگی، گذشته‌ی خود را بازآفرینی می‌کنند تا هویت خویش را حفظ نمایند.

۳. جامعه‌شناسی معرفتی و بازنمایی واقعیت اجتماعی

از منظر جامعه‌شناسی معرفتی، جریان‌ها و واقعیت‌های اجتماعی، نه تنها رویدادهایی عینی در سطح اقتصادی و سیاسی هستند، بلکه از رهگذر اندیشه و زبان افراد جامعه تفسیر و بازنمایی می‌شوند.
به تعبیر ماکس شلر، از مجموع این تبیین‌ها، نوعی «جهان‌بینی طبیعی» در جامعه شکل می‌گیرد که بیانگر اندیشه‌ی جمعی آن جامعه است.
بدین‌سان، واقعیت اجتماعی، هم جنبه‌ی عینی دارد و هم از عناصر ذهنی و مفهومی ساخته شده است. انسان‌ها نه تنها در جامعه زیست می‌کنند، بلکه نسبت به این زیستن و «جهان‌زیست» خویش آگاهی درونی و بیرونی دارند.

۴. مقایسه‌ی تاریخی و شکل‌گیری گرایش جدید

با تکیه بر مبانی نظری فوق، می‌توان پرسید: چرا جامعه‌ی ایران امروز گرایش روزافزون به نظام سلطنتی و خاندان پهلوی نشان می‌دهد؟

وقتی کنشگران اجتماعی وضعیت موجود را با گذشته‌ی تاریخی خود مقایسه می‌کنند، به حافظه‌ی جمعی خویش بازمی‌گردند و دستاوردهای دوران پهلوی را بازخوانی می‌نمایند. در این بازخوانی، دوره‌ی پهلوی اول به عنوان دوره‌ای از بازسازی ملی و نوسازی ساختاری شناخته می‌شود؛
از یکپارچه‌سازی کشور و ایجاد امنیت و ثبات سیاسی تا تأسیس نهادهای مدرن مانند قوه قضائیه، آموزش و پرورش، ثبت احوال، زیرساخت‌های عمرانی و صنعتی، گسترش بهداشت عمومی و مبارزه با بیماری‌های واگیردار. هرچند سیاست‌هایی چون کشف حجاب نیز به عنوان نقطه‌ی منفی آن دوره در حافظه‌ی تاریخی باقی مانده است.

در دوره‌ی پهلوی دوم، این مسیر توسعه با گسترش آموزش رایگان، نوسازی صنعتی، تقویت زیرساخت‌های انرژی و کشاورزی مدرن، افزایش ارزش پول ملی و هویت ایرانی، و توسعه‌ی آزادی‌های مدنی ادامه یافت. با این حال، محدودیت‌های سیاسی و وجود سازمان ساواک از نقاط ضعف آن دوران محسوب می‌شود.

در مقایسه، حافظه‌ی تاریخی جامعه امروز با مشاهده‌ی وضعیت کنونی ــ شامل نرخ بالای بیکاری، فقر، فساد سازمان‌یافته، بحران‌های زیست‌محیطی، کاهش آزادی‌های مدنی و فروپاشی سرمایه‌ی اجتماعی ــ به گونه‌ای ناخودآگاه گذشته‌ی سلطنتی را بدیل مطلوب وضع موجود می‌پندارد.

۵. نتیجه‌گیری

بر اساس سه چارچوب نظری رفتارگرایی، حافظه‌ی جمعی و جامعه‌شناسی معرفتی، گرایش بخشی از جامعه به نظام سلطنتی و خاندان پهلوی را می‌توان در قالب شکل‌گیری جهان‌بینی جدیدی تبیین کرد که از دل حافظه‌ی تاریخی و تجربه‌ی زیست اجتماعی معاصر برمی‌خیزد.

این گرایش را می‌توان ناشی از عوامل نمادین زیر دانست:

1. بازسازی هویت از دست‌رفته‌ی ملی؛

2. جست‌وجوی ثبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی؛

3. تمایل به بازیابی آزادی‌های مدنی؛

4. دستیابی به امید و ثبات فکری در آینده؛

5. باور به کارآمدی نظام حکمرانی.

6 . بازیافت گوهر از دست رفته ایران

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 + سه =