ماجرای پژمان ؛ واقعی یا ساختگی !

جعفر بخشی بی نیاز روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : سوء ظن یا سوء استفاده. اخاذی یا تجاوز. دیگر فرق چندانی ندارد. مهم این است که در یک نصف روز رخدادی عجیب زندگی پژمان را زیر و رو کرد و او را از عرش به فرش کوبید. همان فرشی که در شهر فرش تمام تصاویرش را در شهر پخش کرد تا پژمان را بالای دست بگیرد و شهر فرش را به مردم معرفی کند. برای خیلی ها قصه معلوم نیست. همان روایتی ست که شنیده اند. اما چقدر واقعیت دارد یا دروغ ؛ کسی نمی داند. داستان اما هر چه بوده چه پاپوش و چه سرپوش و چه شايعه یا واقعه حالا پژمان جمشیدی سوپراستار سینمای ایران و سفیرِ برند شهر فرش در زندان قزلحصار است. چه گناهكار و چه بی گناه. چه محكوم و چه معصوم. که کمر راست كردن از زير اين آوار سنگين و پر هزینه برای پژمان فوق العاده دشوار است. یک سلبریتی با نام و نشان که تمام سالهای فعالیت ورزشی و هنری اش تنها در یک نيم روز جابجا شد و دست سرنوشت روزگارش را بالا و پایین کرد. چنان از عرش به فرش خورد كه جمع كردن تركشهاى آن با تبليغات شهر فرش هم در تهران و حتی کل ایران جمع شدنی نیست.

 اما روایت تجاوز پژمان جمشیدی آن هم به شکلی که اتفاق افتاده و راوی اش همان دختر ۲۰ ساله بوده با عقل و منطق نمی خواند. این که بازیگر محبوبی چون پژمان که در اوج محبوبیت قرار گرفته بخواهد دختری را به خانه برده ؛ دست و پایش را ببندد و به او تجاوز کند صحیح به نظر نمی رسد و ماجرا را بودار می کند. پژمان یک فرد عادی نبوده که بخواهد به این ساده گی ها در مقابل یک دختر شل شود ؛ او را به زور و تهدید به خانه برده و آن سناریو را رقم بزند. داستان های مشابه از قبل هم در خاطر جمعی مردم وجود داشته که دختری به خاطر شهرت و پول و حتی تشکیل زندگی و چسباندن خود به آدمهای مطرح و پول دار طبق نقشه پیش رفته اند و خودشان را به او نزدیک کرده اند و در پایانِ داستان جایی که نخِ رویاهایشان پاره شده و متوجه شده اند که به کاهدان زده اند ؛ از نقش یک دختر فریب کار و پرستو به ناگهان به یک چهره ی معصوم و ظلم دیده ی قربانی تبدیل شده اند و کمی حرفه ای تر مثل همان کیس بعد از تجاوز خیلی زود خودشان را بعد از رابطه جنسی به پزشکی قانونی رسانده و شکایتی را تنظیم کرده و آدم هایشان را گیر انداخته اند.

 نکته ی مهمی که در این پرونده و داستان وجود دارد آن است که پژمان جمشیدی هم زمان سه وکیل دارد که به رای بازداشت موقت او اعتراض کرده اند. این تعجب و سر درگمی نه تنها برای وکلای پژمان که برای مردم نیز علامت سوال ایجاد کرده که چطور وقتی هنوز جرم این بازیگر معروف اثبات نشده ؛ نام و مشخصاتش به این راحتی توی اخبار و در فضای مجازی اعلام شده. اساسا چنین رویه ای تا به این لحظه در کشور و در ساختار قوه قضاییه هم مشهود نبوده که این قدر راحت با آبروی یک نفر در جامعه بازی شود و اعتبار هنری و شخصیتی او را خدشه دار کند. وکلای پژمان گفته اند که او از ۶ ماه قبل با قرار وثیقه آزاد بوده تا روز دادگاه که جرمش اثبات شود‌. اما به یک باره به او گفته اند بیا و برو بازداشت و بعد هم او را فرستاده اند زندان. کاش دستگاه قضایی با توجه به شهرت فراگیر پژمان جمشیدی تا قبل از حکم نهایی و اثبات جرم او جزئیات پرونده را فاش نمی کرد و این بازیگر را در معرض قضاوت افکار عمومی قرار نمی داد. رخدادی که در نهایت اتفاق افتاد و برای پژمان بسیار گران تمام شد.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − بیست =

پربازدیدترین ها