منوچهر برون
در دل خاک گرم و طلایی خوزستان، هنری نفس میکشد که ریشه در تاریخ کهن دارد؛ هنری که با دستان هنرمندان صبور و خاموش این دیار، معنا میگیرد. خوزستان تنها سرزمین نفت و نخل نیست؛ اینجا زادگاه هزاران نقش و نگار است که از دل گل، سنگ، مس و نی زاده میشوند. هر ظرف سفالی، هر حصیر بافتهشده، و هر نقش قلمزده بر مس، روایتگر روحی است که از نیاکان تا امروز به میراث رسیده است.
نمایشگاه ملی صنایعدستی اردبیل فرصتی است برای دیدهشدن این میراث زنده. حضور هنرمندان خوزستان در این رویداد نه تنها نمایش توانمندیهای هنری است، بلکه پژواکی از فرهنگی است که باید پاس داشته شود.
در روزگاری که ماشین و مصرفگرایی، ذوق و دستان انسان را به حاشیه رانده است، صنایعدستی، آخرین پناهگاه روح خلاق ایرانی به شمار میآید.
اما واقعیت این است که هنرمندان صنایعدستی، اغلب بیصدا و بیپناهاند. آنان نه کارخانه دارند، نه سرمایهدار پشتیبانشان است. سرمایهیشان عشق است و دستانشان. اگر حمایت نشوند، چراغ هنرهای بومی یکییکی خاموش میشود و با خاموشی هر چراغ، بخشی از هویت فرهنگی ما از میان میرود.
خوزستان با پیشینهای چند هزار ساله در بافتههای حصیری، منبت، قلمزنی، سفالگری، سازسازی سنتی و زیورآلات بومی، گنجینهای زنده است. اما این گنجینه، نیازمند سیاستهای حمایتی واقعی است: ایجاد بازارچههای دائمی فروش، آموزشهای تخصصی به نسل جوان، تسهیلات برای صادرات محصولات و حمایت از زنان هنرمند روستایی، میتواند جان تازهای به این هنرها بدمد.
هر اثر صنایعدستی، ترکیبی است از فرهنگ، طبیعت و زندگی. وقتی یک زن عرب خوزستانی حصیر میبافد یا مردی از دزفول طرحهای سنتی را بر روی مس میکوبد، در واقع داستان مردم خود را روایت میکند. این آثار نه تنها کالا، بلکه حافظان حافظهی جمعی ما هستند.
امروز، بیش از هر زمان، باید صدای این دستان هنرمند را شنید. باید به جای واردات بیهویت و تکراری، از هنر بومی خودمان حمایت کنیم. باید بدانیم که توسعهی پایدار، تنها در سایهی حفظ هویت و خلاقیت بومی امکانپذیر است.
حمایت از صنایعدستی خوزستان، حمایت از فرهنگ، تاریخ، هویت و انسان است.
بیایید کاری کنیم تا هنرهای سنتی، نه در موزهها، که در زندگی امروز ما جاری باشند.