جعفر بخشی بی نیاز روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : غلط یا درست باید قبول کرد که جامعه مطلقا ایمن نیست. چه بیرون و چه توی خانه. زمانی پدرها ؛ مادرها ؛ برادرها ؛ خواهرها ؛ اقوام نزدیک ؛ قوم و خویش ها ؛ همسایه ها ؛ معتمد و امین بودند. دل آدم به آنها گرم بود. سپر بودند برای ما. حالِ ما با آنها بسیار خوب بود. غمی ؛ غصه ای ؛ دردی ؛ مصیبتی ؛ رنجی اگر داشتیم درمان می کردند و برای زخم های ما مرهم بودند. حالا اما جامعه در فراز و نشیب های خود دچار بی ثباتیِ محبت و همراهی در خانواده ها شده تا جایی که حتی پدرها را هم از حمایتِ تمامِ قد بچه هایشان دور کرده است. جالب و غم انگیز آن که هنوز هستند پدرانی که غیرت و تعصب را با نخ های جهالت و جمود بسته اند و آن را توی انباری مخفی کرده اند. پدری که خودش توان نگهداری بچه اش را ندارد و زمانی که او را تنها و غریب در این شهرِ پر از گرگ رها می کند و با آن که فهمیده و دانسته که کفتارها چه بلایی به سر دخترش آورده اند با پای خودش به دادگاه رفته و به وحشی ها رضایت داده.
پریای ۱۵ ساله پس از تماس با اورژانس اجتماعی و اعلام اینکه از سوی پدرش ضرب و شتم شده ؛ تحت حمایت بهزیستی قرار گرفت. بررسیهای اولیه نشان می داد او بد سرپرست است و پدرش نیز توانایی نگهداری از او را در خانه ندارد. زندگی در بهزیستی برای پریا سخت و دشوار بود و نتوانست در آن فضا بماند. ناگزیر از آن جا فرار کرد و در این گریزِ بدفرجام با مرد جوانی در خیابان روبهرو شد که با سوء استفاده از وضعیت پریا و به این بهانه که می خواهد به او کمک کند وارد زندگیاش شد و سرنوشت این دختر نوجوان را به ماجرایی تلخ و بسیار تکان دهنده کشاند. این مرد شیطان صفت که شاهرخ نام داشت با فریب و وعده ی دروغین پریا را به بهانه ی گردش به باغی در حاشیه شهر کشاند. اما در آنجا با همدستی چند نفر از دوستانش نقشه شومی را اجرا کردند و بهصورت گروهی و چند نفره پریا را مورد آزار و اذیت جنسی قرار دادند. حادثه ی رخ داده برای پریا به قدری آزار دهنده و تلخ بود که به بیمارستان منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. پریا در بیمارستان با راهنمایی بهزیستی و پلیس از عاملان تجاوز گروهی شکایت کرد.
پدر پریا از موضوع فرار از بهزیستی و تجاوز گروهی به دخترش مطلع شد. اما در اقدامی بسیار عجیب و بحث برانگیز با حضور در مراجع قضایی شکایت را پس گرفت و به هر هفت نفر که به دخترش تجاوز کرده بودند در کمال خونسردی و اطمینان خاطر رضایت داد. ده ها و بلکه صدها سوال در این پرونده وجود دارد که قطعا کارشناسان و متخصصین مربوطه پاسخی برای آن خواهند داشت و به صورت کامل و دقیق آن را به وقت خود خواهند گفت. فقط می ماند یک سوال : چطور یک پدر که باید برای دخترش حکم کوه را داشته باشد و تمام و کمال با تمام وجود حافظ و نگهبان او و حیثیت و آبرویش باشد و در کوران حوادث این روزگار لعنتی او را به سلامت به مقصد برساند ؛ چطور و با چه رویی و غیرت نداشته ای به متجاوزانِ دخترش رضایت می دهد. پاسخ روشن است. مگر آن که یکی از این هفت نفر پدر پریا باشد !
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع