مدیر امور اداری؛ شمشیر دو دم سازمان‌ها، تیغی بر گلوی عدالت

  به گزارش مجله اقتصاددان آقای دکتر مجید سجادی پناه , عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی نوشت :  در دل هر وزارتخانه و سازمانی، مدیر امور اداری همچون پلی حیاتی ایستاده است؛ پلی که یک سرش به قوانین پیچیده و خشک اداری می‌رسد و سر دیگرش به درددل‌ها و نیازهای واقعی کارکنان. او موظف است این قوانین را نه تنها اجرا کند، بلکه به زبانی ساده و قابل فهم برای کارمندان ترجمه نماید – زبانی که از پیچ‌و‌خم‌های بوروکراتیک عبور کند و عدالت را به ارمغان بیاورد. همزمان، باید صدای خاموش کارکنان را به گوش بالاترین مقامات، از مدیران کل تا وزرا، برساند؛ جایی که تصمیم‌گیری‌ها شکل می‌گیرد و سیاست‌ها اجرا می‌شود. در کشوری مانند ایران، جایی که شکاف عمیق میان رئیس و مرئوس، همچون خندقی پرنشدنی، عدالت را تهدید می‌کند و بی‌عدالتی‌ها – از حقوق عقب‌مانده تا تبعیض‌های پنهان – همچون آفتی فراگیر بر پیکره نیروی کار سایه افکنده، این نقش نه تنها حساس، بلکه حیاتی و تعیین‌کننده است. مدیر امور اداری در چنین فضایی، می‌تواند نجات‌دهنده باشد یا ویران‌گر؛ بسته به اینکه شمشیری که به دستش داده اند را چگونه به کار گیرد.

این جایگاه شریف، تنها برازنده کسی است که عنوان «مدیرکل امور اداری» را نه به عنوان یک مقام، بلکه به عنوان یک امانت بپذیرد. اما وای به روزی که این فرد به جای استقلال و تعهد به عدالت، به سرسپردگی و اطاعت کورکورانه روی آورد! در آن صورت، شمشیری که باید از حقوق کارکنان دفاع کند، به تیغی تیز تبدیل می‌شود که گلوی عدالت را می‌برد؛ تیغی که با خوش‌خدمتی‌های ریاکارانه، تنها به فکر اثبات وفاداری به مقامات بالادستی است. چنین مدیری، به جای میانجی‌گری عادلانه، تبدیل به ابزار سرکوب می‌شود: حقوق معوقه را توجیه می‌کند، اعتراضات بحق را ساکت می‌نماید و حتی برای پیشی گرفتن از رئیس خود، بر آتش نارضایتی‌ها دامن می‌زند.

تصور کنید سازمانی را که چنین مدیری بر آن حکومت می‌کند: در بزنگاه‌های بحرانی، جایی که اختلاف میان کارکنان و مدیران همچون جرقه‌ای آماده انفجار است، به جای خاموش کردن شعله‌ها با گفتگوی سازنده و اجرای قوانین عادلانه، این مدیر بر آتش بنزین می‌ریزد. او نه تنها شاهد بی‌عدالتی می‌ماند، بلکه آن را تشدید می‌کند تا در چشم بالادستی‌ها بدرخشد – شاید با گزارش‌های مغرضانه، شاید با سرکوب اعتراضات، و شاید با توجیهاتی که حقوق بنیادی انسان‌ها را زیر پا می‌گذارد. نتیجه؟ سازمانی فروپاشیده از درون، جایی که اعتماد از بین می‌رود، بهره‌وری سقوط می‌کند و کارکنان در چرخه‌ای از ناامیدی گرفتار می‌شوند.

چنین آدم‌هایی ممکن است مدتی بر مسند قدرت بنشینند، با چاپلوسی و تملق، اما پایان کارشان تلخ است: نه سازمانشان روز خوشی خواهد دید – با افزایش تنش‌ها، کاهش کارایی و حتی بحران‌های قانونی – و نه خودشان در دنیا و آخرت آرامشی خواهند یافت، البته اگر ذره‌ای ایمان و وجدان در دلشان باقی مانده باشد. تاریخ پر است از مثال‌هایی که نشان می‌دهد مدیران مطیع محض، در نهایت نه تنها خود را نابود می‌کنند، بلکه کل سیستم را به ورطه سقوط می‌کشانند.

در نهایت، انتخاب با سازمان‌هاست: آیا مدیر امور اداری را به عنوان نگهبان عدالت می‌خواهند یا به عنوان جلاد کارکنان؟ این انتخاب، نه تنها آینده یک سازمان، بلکه سرنوشت جامعه‌ای را تعیین می‌کند که بر پایه عدالت و انصاف بنا شده است.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده + هفده =