خنثیسازی ژئوپلتیک مفهومی است که به موقعیتی اشاره دارد که در آن یک کشور یا سرزمین بهطور رسمی یا غیررسمی از رقابتهای ژئوپلتیکی قدرتهای بزرگ خارج میشود و بهعنوان منطقهای بیطرف یا غیرنظامی تعریف میگردد. این سیاست اغلب با هدف جلوگیری از منازعات، کاهش تنشهای امنیتی و ایجاد تعادل در معادلات منطقهای دنبال میشود. مقاله حاضر با تکیه بر نظریههای ژئوپلتیک و نمونههای تاریخی به بررسی مفهوم خنثیسازی، ابزارها و پیامدهای آن میپردازد. ایران به دلیل موقعیت راهبردی خود در قلب خاورمیانه و در چهارراه شرق و غرب و شمال و جنوب، همواره موضوع رقابت قدرتهای بزرگ بوده است.
دکتر اسدالله غلامپور اقتصاد دان و عضو شورای سردبیری اقتصاددان در مصاحبه با جبهه ۲۴ گفت : ایدهی «خنثیسازی ژئوپلتیک» در مورد ایران بارها از سوی دولتها و اندیشمندان مطرح شده است؛ چه در قالب اعلام بیطرفی، چه در قالب ایجاد مناطق غیرنظامی و چه به شکل سیاست موازنه منفی. ژئوپلتیک بهعنوان دانش بررسی تأثیر عوامل جغرافیایی بر سیاست بینالملل، همواره بر نقش مکان و موقعیت تأکید دارد. در این میان، برخی مناطق یا کشورها به دلیل اهمیت استراتژیک خود، به عرصهی رقابت قدرتهای بزرگ بدل میشوند. یکی از راهکارهای کاهش چنین رقابتی، خنثیسازی ژئوپلتیک است؛ وضعیتی که در آن سرزمین معینی از رقابتهای نظامی و سیاسی قدرتهای خارجی کنار گذاشته میشود.
ایران از دیرباز یکی از مهمترین نقاط ژئوپلتیکی جهان به شمار آمده است. کنترل مسیرهای تجاری (جاده ابریشم)، دسترسی به خلیج فارس و دریای خزر، و قرارگیری میان آسیای مرکزی، قفقاز، شبهقاره هند و خاورمیانه، جایگاه ویژهای به ایران داده است. همین اهمیت موجب شده است که ایدهی بیطرفی یا خنثیسازی ژئوپلتیک ایران در مقاطع مختلف تاریخ مطرح گردد.
مبانی نظری «خنثیسازی ژئوپلتیک»: ۱)طبق نظریه رئالیستی، قدرتهای بزرگ با هدف ایجاد تعادل، از سیاست خنثیسازی برای جلوگیری از تسلط رقیب بر منطقه حساس استفاده میکنند. از منظر رئالیسم، ایران به دلیل موقعیت استراتژیک، در کانون رقابت قدرتها قرار دارد؛ خنثیسازی میتواند به جلوگیری از تسلط یک قدرت خارجی بر ایران کمک کند. ۲) در نظریه لیبرالی، خنثیسازی از طریق قراردادها و معاهدات بینالمللی تضمین میشود و نقش حقوق بینالملل در حفظ صلح پررنگ است، از منظر لیبرالیسم، معاهدات و رژیمهای بینالمللی میتوانند شرایط بیطرفی ایران را تضمین کنند. و نهایتا در نظریه سازهانگارانه، خنثیسازی نه فقط تصمیمی سیاسی، بلکه محصول هویتها، درکها و گفتمانهای امنیتی قدرتهای زمانه است، ۳) از منظر سازهانگاری، هویت تاریخی ایران بهعنوان قدرت منطقهای، پذیرش بیطرفی را با چالش روبهرو کرده است.
تجربههای تاریخی «خنثیسازی ژئوپلتیک» ایران: ۱) دوران قاجار و سیاست موازنه منفی، ایران بارها کوشید میان روسیه و بریتانیا بیطرف بماند؛ اما ضعف ساختار داخلی مانع تحقق کامل این سیاست شد. قرارداد ۱۹۰۷ میان روس و انگلیس عملاً ایران را به دو منطقه نفوذ تقسیم کرد و ایدهی خنثیسازی ناکام ماند. ۲) بیطرفی در جنگ جهانی اول: دولت ایران اعلام بیطرفی کرد، اما به دلیل اهمیت جغرافیایی کشور، خاک ایران به میدان رقابت قدرتهای خارجی بدل شد و بیطرفی نقض گردید. ۳) اشغال ایران در جنگ جهانی دوم (۱۹۴۱): بیطرفی ایران بار دیگر اعلام شد، ولی متفقین با استناد به اهمیت ژئوپلتیک ایران (کریدور شمال ـ جنوب برای کمک به شوروی) آن را اشغال کردند. این رویداد نشان داد که بیطرفی بدون حمایت قدرتهای بزرگ یا سازوکارهای بینالمللی کافی نیست. ۴) دوران جنگ سرد و سیاست نه شرقی نه غربی: پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، ایران سیاست «نه شرقی نه غربی» را برگزید. این سیاست شباهتی به خنثیسازی ژئوپلتیک داشت، اما با بار ایدئولوژیکی و انقلابی همراه شد و عملاً به نوعی تقابل فعال با هر دو بلوک انجامید.
پیامدهای خنثیسازی ژئوپلتیک:
الف) پیامدهای مثبت: کاهش درگیریها، امکان توسعه اقتصادی، افزایش نقش دیپلماتیک. ب) پیامدهای منفی: وابستگی به تعهد قدرتهای بزرگ؛ شکنندگی در برابر تغییر موازنه قوا.
نتیجهگیری:
هر چند خنثی سازی ژئوپلیتیک مزایایی دارد، لیکن برای کشوری با موقعیت منحصر بفرد مثل ایران، خنثیسازی ژئوپلتیک بهعنوان ابزاری برای مدیریت منازعات ژئوپلتیکی، محدودیتهای خاص خود را دارد. تجربههای تاریخی نشان دادهاند که این سیاست تنها در شرایطی پایدار است که هم قدرتهای بزرگ و هم کشور مربوطه منافع مشترکی در حفظ بیطرفی آن داشته باشند. در غیر این صورت، خنثیسازی شکننده خواهد بود. ایران در مرکز منطقهای است که بازیگران بزرگی (ایالاتمتحده، اسرائیل، عربستان، ترکیه، روسیه، چین و …) دارای منافع متضادند.
تلاش صرف برای «خنثی شدن» بدون داشتن توان بازدارنده و شبکه توافقات گسترده، میتواند فقط موجب تضعیف نفوذ و تحمیل فشار بیشتر شود. تجربه تاریخی نشان میدهد که بیطرفی یا خنثیسازی ایران بدون پشتوانه بینالمللی و ثبات داخلی پایدار نخواهد بود.
«خنثیسازی ژئوپلیتیک» بهعنوان شعار کافی نیست؛ کشور ایران در سطوح تعریفی پایین تر تاکنون چندین مرتبه قبل و بعد از انقلاب اسلامی، با قدرت های جهانی، مذاکراتی داشته است که متاسفانه قدرت های مذکور هیچیک از تعهدات خود را اجرا که نکرده، در یک مورد و در جلسه مذاکرات، مورد حمله نظامی قرار گرفته است.
اگر ایران بخواهد از منافع «خنثیسازی ژئوپلیتیک» بهرهمند شود، باید پیششرطهایی را فراهم کند: شواهد واقعیِ تغییر رفتار (در حوزههای قابل مذاکره)، ارتقای تابآوری اقتصادی، و شبکهای از شراکتهای تجاری و سیاسی. در غیر این صورت، اعلامِ سادهٔ «خنثیسازی ژئوپلیتیک» قطعا فرصتسوز و حتی خطرزا خواهد بود. از دیدگاه تجارب جهانی، موقعیت جغرافیایی و ژئوپولیتیک ایران هرگز با مواردی همچون اتریش یا سوئیس، یا سوئد، شباهت ندارد، زیرا کشورهای مانند سوئیس، اتریش یا سوئد توانستهاند با بیطرفی بلندمدت از مزایای اقتصادی و امنیتی بهره ببرند؛ اما این کشورها در محیط ژئوپلیتیک و مقیاس متفاوتی نسبت به ایران قرار دارند (قدرت دفاعی، موقعیت جغرافیایی و شبکههای اقتصادی متفاوت است). با بعنوان مثالی دیگر، الگوی کشورهای عدمتعهد (Non-Aligned Movement) که ایران هم عضو آن بود، در دهههای گذشته نمونهای از تلاش جمعی کشورها برای عدم پیوستن به بلوکهای قدرت، بود؛ اما کارآمدیِ کنونیِ این مدل برای کشورهایی که دچار فشار تحریمی و امنیتیاند، محدود است و نیازمند بازتعریف و ابزارهای نوین دیپلماسی است.
منابع
1. Abrahamian, E. (2008). A History of Modern Iran. Cambridge University Press.
2. Katouzian, H. (2003). Iranian History and Politics. Routledge.
3. Milani, M. (1994). The Making of Iran’s Islamic Revolution. Westview Press.
4. Cronin, S. (2013). Iranian-Russian Encounters: Empires and Revolutions Since 1800. Routledge.
5. Atabaki, T. (2006). Iran and the First World War. I.B. Tauris.
انتهای پیام/
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع