
امروز، در سالهای اخیر، این رقابت به نقطهای حساس رسیده است که نهتنها آینده تجارت دو کشور، بلکه اقتصاد جهانی را نیز در معرض تغییر قرار میدهد. یکی از مهمترین نقاط تنش، موضوع انرژی و بهویژه خرید نفت چین از ایران و روسیه است. آمریکا با هدف محدود کردن منابع مالی کشورهایی که فعالیتهای نظامی و سیاستهای منطقهای خود را ادامه میدهند، از چین خواسته است واردات نفت از این دو کشور را متوقف کند. این درخواست، بخشی از فشارهای اقتصادی گستردهتر آمریکا برای اعمال تحریمها و مهار قدرت کشورهای تحت تحریم است؛ اما چین، با تکیه بر منافع ملی و امنیت انرژی، خرید نفت از ایران و روسیه را حیاتی میداند و حاضر به عقبنشینی نیست. روزانه بیش از یکمیلیون بشکه نفت از ایران وارد چین میشود. این میزان تنها بخش کوچکی از واردات انرژی چین است، اما اهمیت آن از نظر تامین امنیت انرژی و حفظ ثبات بازار داخلی بسیار بالاست.

به گزارش اقتصاددان به نقل از دنیای اقتصاد ، علاوه بر ایران، روسیه نیز یکی از منابع عمده نفت چین محسوب میشود؛ واردات نفت روسیه به حدود ۱.۵میلیون بشکه در روز میرسد. مجموع این واردات نزدیک به یکسوم نیاز روزانه انرژی چین را تامین میکند و نشان میدهد که توقف آن میتواند به شوک قابلتوجهی در بازار انرژی و اقتصاد داخلی چین منجر شود. چین در برابر تهدید آمریکا مبنی بر اعمال تعرفههای ۱۰۰ تا ۲۰۰درصدی بر کالاهای چینی موضعی قاطع اتخاذ کرده است. مقامات پکن بارها اعلام کردهاند که تصمیمات داخلی و سیاستهای اقتصادی کشور تحت هیچ فشار خارجی تغییر نخواهد کرد. این موضع، هم تاکید بر استقلال اقتصادی چین است و هم قدرت چانهزنی آن را در سطح بینالمللی تقویت میکند.
درواقع، چین از این وضعیت بهعنوان اهرمی برای پیشبرد اهداف خود در مذاکرات تجاری استفاده میکند و نشان میدهد هیچ فشار خارجی قادر به تغییر سیاستهای اقتصادی آن نیست. از سوی دیگر، آمریکا نگران است که ادامه خرید نفت از روسیه و ایران، منابع مالی این کشورها را برای فعالیتهای نظامی تامین کند. روسیه همچنان درگیر جنگ در اوکراین است و ایران نیز حمایت خود از متحدان غیردولتی در خاورمیانه را ادامه میدهد.
واشنگتن با اعمال فشار اقتصادی و تهدید تعرفهای تلاش دارد چین را به توقف این واردات متقاعد کند. بااینحال، کارشناسان هشدار دادهاند که اعمال تعرفههای سنگینتر بر کالاهای چینی میتواند قیمت کالاها در آمریکا را افزایش دهد، قدرت خرید مصرفکنندگان را کاهش دهد و حتی زمینه رکود اقتصادی داخلی را فراهم کند. این وضعیت بهویژه در آستانه انتخابات، چالشی جدی برای دولت آمریکا ایجاد میکند.
نکته کلیدی این است که روابط اقتصادی چین و آمریکا نهتنها محدود به تجارت کالاهاست، بلکه شامل زنجیرههای تامین جهانی، سرمایهگذاری مستقیم خارجی و دسترسی به فناوری و بازارها نیز میشود. هرگونه تشدید تنشها میتواند اثرات گستردهای بر بازارهای جهانی داشته باشد؛ از قیمت انرژی گرفته تا نرخ ارز و سرمایهگذاری بینالمللی. چین، با اتکا به موقعیت خود بهعنوان بزرگترین مصرفکننده نفت جهان، توانسته است در مذاکرات، اهرم فشار قابلتوجهی در اختیار داشته باشد و از آن برای کسب امتیاز در زمینههای دیگر استفاده کند.
ابعاد ژئوپلیتیک این مساله نیز اهمیت فراوان دارد. خاورمیانه، بهعنوان منبع اصلی نفت ایران و اوکراین، با تاثیر مستقیم بر تولید و صادرات انرژی روسیه، نقش حیاتی در تعادل بازارهای جهانی دارد. علاوه بر این، دریای چین جنوبی و مسیرهای حیاتی تجاری شرق آسیا، بر امنیت حملونقل انرژی و کالا تاثیرگذارند. چین و آمریکا هر دو از این حوزهها برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند و هر حرکت اقتصادی یا نظامی میتواند اثرات گستردهای بر متحدان و رقبا داشته باشد.
تجربه تاریخی نشان داده است که اعمال تعرفهها و فشارهای اقتصادی نمیتواند بهتنهایی منجر به تغییر سیاستهای چین شود. در دورههای گذشته، هنگامیکه آمریکا تلاش کرد از طریق تعرفه و محدودیتهای صادرات فناوری چین را تحتفشار قرار دهد، چین بهجای عقبنشینی، سیاستهای جایگزین اقتصادی و انرژی را تقویت کرد.
این روند نشاندهنده استقلال اقتصادی چین و توانایی آن در مدیریت فشارهای خارجی است. پیامدهای اقتصادی این تنشها برای آمریکا نیز ملموس است. افزایش تعرفهها میتواند منجر به بالا رفتن قیمت کالاهای مصرفی، کاهش قدرت خرید شهروندان و فشار بر صنایع داخلی شود. درعینحال، محدود کردن دسترسی چین به بازار آمریکا نیز ممکن است به کاهش صادرات شرکتهای آمریکایی به بزرگترین شریک تجاری خود منجر شود. این وضعیت تعادل اقتصادی آمریکا را به خطر میاندازد و بهویژه در دورههای حساس سیاسی، فشار قابلتوجهی بر دولت ایجاد میکند. چین از این وضعیت برای تقویت موضع خود در سایر زمینههای مذاکرات تجاری بهره میبرد.
کاهش تعرفهها، دسترسی به بازارهای آمریکایی و حقوق مالکیت معنوی ازجمله محورهایی هستند که پکن در ازای انعطاف در زمینه انرژی، میتواند امتیازگیری کند. این استراتژی نشان میدهد که مذاکرات جاری نهتنها چالش اقتصادی، بلکه رقابتی ژئوپلیتیکی است که میتواند مسیر روابط بینالملل و اقتصاد جهانی را شکل دهد. سناریوهای محتمل آینده متفاوت است.
نخست، تشدید تنشها که میتواند به بحران تجاری جهانی و رکود اقتصادی منجر شود. در این سناریو، کشورهای وابسته به تجارت با چین و آمریکا نیز تحتفشار قرار میگیرند و زنجیرههای تامین جهانی دچار اختلال میشود. دوم، مصالحه نسبی که با حفظ برخی منافع دو طرف، زمینه ادامه مذاکرات و کاهش تنشها را فراهم میکند. در این سناریو، ممکن است چین به برخی محدودیتها در واردات نفت تن دهد، اما همچنان بخش قابلتوجهی از نیاز خود را از ایران و روسیه تامین میکند و آمریکا نیز تعرفهها را تعدیل میکند.
بهطورکلی، مذاکرات تجاری و انرژی میان چین و آمریکا به یکی از پیچیدهترین مقاطع روابط دو کشور تبدیل شده است. هرچند هر دو طرف از مزایای توافق بلندمدت آگاه هستند، اختلافات در زمینه انرژی، تعرفهها و فشارهای بینالمللی همچنان بهعنوان موانع اصلی باقی ماندهاند. این وضعیت نشان میدهد که روابط اقتصادی امروز جهان تنها یک مساله مالی و تجاری نیست، بلکه بازتاب رقابتهای استراتژیک و ژئوپلیتیکی است که میتواند مسیر اقتصاد جهانی را برای سالهای آینده تعیین کند.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع