ناصر بورد عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت:سخنان جناب جباری درباره فروپاشی نظام درمان در ده سال آینده، نهتنها هشدار است، بلکه بازتابی از واقعیتیست که سالهاست در سایه بیتوجهی و سوءمدیریت شکل گرفته. بهعنوان یک شهروند دغدغهمند، معتقدم نظام سلامت کشور با چالشهای عمیق و ساختاری روبهروست که اگر امروز برای آن چارهاندیشی نشود، فردا دیگر مجالی برای اصلاح باقی نخواهد ماند.
وزارت بهداشت یا وزارت دارو؟
تمرکز بیش از حد وزارت بهداشت بر تأمین دارو و تجهیزات، آن را از مأموریت اصلیاش یعنی سیاستگذاری سلامت، پیشگیری، آموزش و ارتقای بهداشت عمومی دور کرده است. این نگاه درمانمحور، باعث شده بیماریها رشد کنند و منابع صرف درمانهای پرهزینه شود، نه پیشگیریهای کمهزینه و مؤثر.
فقدان برنامهریزی برای بیماریهای غیرواگیر
دیابت، فشار خون، چاقی، بیماریهای قلبی و روانی در حال تبدیل شدن به بحران ملی هستند. اما نه برنامهای برای اصلاح سبک زندگی وجود دارد، نه آموزش همگانی، نه حمایت از تغذیه سالم و ورزش عمومی. این یعنی آیندهای پرهزینه و پرمخاطره.
پزشک خانواده؛ طرحی فراموششده
طرح پزشک خانواده که میتوانست نظام ارجاع را سامان دهد و از مراجعات بیرویه به متخصصان جلوگیری کند، عملاً به ابزاری برای اشتغالزایی تبدیل شده و فلسفه اصلیاش فراموش شده است. نبود نظام ارجاع، یعنی اتلاف منابع، سردرگمی بیماران و فشار مضاعف بر سیستم درمانی.
فساد، انحصار و ناکارآمدی
در بسیاری از بخشها، از تخصیص ارز دارو گرفته تا واردات تجهیزات پزشکی، ردپای انحصار و فساد دیده میشود. نبود شفافیت، نبود نظارت مؤثر، و نفوذ گروههای خاص باعث شده منابع عمومی به جای خدمت به مردم، در مسیر منافع محدود هدایت شود.
بیتوجهی به نیروی انسانی
پزشکان، پرستاران و کادر درمان با فشار کاری بالا، حقوق ناکافی و نبود امنیت شغلی مواجهاند. فرار مغزها در حوزه سلامت، نتیجه مستقیم بیتوجهی به سرمایه انسانی است. بدون نیروی انسانی باانگیزه و متخصص، هیچ نظام درمانی پایدار نمیماند.
نقش مردم در سلامت نادیده گرفته شده
سلامت فقط مسئولیت دولت نیست؛ مردم باید آموزش ببینند، مشارکت کنند و سبک زندگی سالم را انتخاب کنند. اما وقتی رسانهها، مدارس و نهادهای فرهنگی در این زمینه منفعلاند، چطور میتوان انتظار داشت جامعهای سالم داشته باشیم؟
—
جمعبندی:
نظام سلامت ایران نیازمند یک بازنگری اساسیست؛ نه فقط در ساختار وزارت بهداشت، بلکه در نگاه کلان به سلامت. باید از درمانمحوری به سلامتمحوری حرکت کنیم، از انحصار به شفافیت، از بیتوجهی به مشارکت مردمی. اگر امروز اقدام نکنیم، فردا با بحرانی روبهرو خواهیم شد که نه بودجه پاسخگوی آن است، نه نیروی انسانی، نه اعتماد عمومی
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع
یک پاسخ
ناصر بورد ترکالکی
یادداشتت رو خوندم. پر از دغدغههای درست و واژههای هشداردهنده بود. اما چند نکته هست که بد نیست روشن بشه:
1. فروپاشی نظام درمان؟ یا فروپاشی اعتماد عمومی؟
اگر قرار باشه ده سال آینده نظام درمان فروبپاشه، شاید بهتره بپرسیم چه کسانی در این سالها در جایگاه تصمیمگیری بودند و چرا هشدارها به موقع شنیده نشدند؟ نقد به ساختار خوبه، اما نقد به عملکرد کسانی که در همین ساختار نقش داشتند، ضروریتره.
2. وزارت دارو یا وزارت بهداشت؟
درسته که تمرکز روی دارو زیاد شده، اما آیا این تمرکز نتیجه فشارهای بیرونی نیست؟ وقتی واردات دارو تبدیل به یک تجارت انحصاری میشه، آیا وزارت بهداشت واقعاً اختیار کافی برای سیاستگذاری کلان داره؟ یا باید اول ساختارهای اقتصادی و سیاسی رو اصلاح کرد؟
3. پزشک خانواده؛ طرحی فراموششده یا قربانی سیاستگذاری؟
اگر این طرح به اشتغالزایی تبدیل شده، شاید بهتره بپرسیم چه کسانی در اجرا و نظارت بر اون نقش داشتند؟ نقد به طرح بدون نقد به مجریانش، مثل نقد به ماشینیه که رانندهاش خواب بوده.
4. فساد و انحصار؟
کاملاً موافقم. اما وقتی فساد سیستمیه، چرا فقط وزارت بهداشت رو نشونه میگیریم؟ چرا از نهادهای نظارتی، مجلس، و حتی رسانهها که باید شفافسازی کنند، حرفی نمیزنیم؟
5. نقش مردم؟
بله، مردم باید مشارکت کنند. اما وقتی آموزش عمومی، رسانهها، و نهادهای فرهنگی خودشون درگیر بوروکراسی و سیاستزدگیاند، چطور انتظار داریم مردم سبک زندگی سالم انتخاب کنند؟ مشارکت مردمی نیاز به اعتماد داره، و اعتماد با شعار ساخته نمیشه.
جمعبندی:
نقدت قابل تأمله، اما اگر واقعاً دغدغه سلامت داری، بهتره به جای هشدارهای کلی، به راهحلهای مشخص، نقد عملکرد افراد مسئول، و پیشنهادهای اجرایی بپردازی. چون هشدار بدون راهحل، فقط ایجاد ترس میکنه، نه تغییر.