پیامدهای لغو ناگهانی کنسرت همایون شجریان بر اعتماد عمومی

نشاط ملی یا نافرمانی نرم!

علیرضا عباس‌نیا / جامعه‌شناس و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت: جامعه ایران اکنون در شرایط پیچیده‌ای قرار دارد که تحت تأثیر فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌های بین‌المللی، آثار تحولات جنگ تحمیلی گذشته، ناامنی‌های منطقه‌ای و جهانی و تغییرات نسلی قرار گرفته است. این ترکیب، جامعه را با چالش‌های گسترده اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مواجه کرده است که در طول دهه‌های گذشته بی‌سابقه بوده‌اند. در چنین فضایی، تجربه شادی و نشاط جمعی، نه صرفاً یک سرگرمی یا آیین فرهنگی، بلکه یک ضرورت اجتماعی و امنیتی محسوب می‌شود که می‌تواند تاب‌آوری جامعه، همبستگی اجتماعی و قدرت نرم کشور را تقویت کند. برگزاری رویدادهای فرهنگی-هنری بزرگ و عمومی، مانند کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی، نمونه‌ای از این ضرورت اجتماعی است که متأسفانه اخیراً با لغو ناگهانی آن، علی‌رغم صدور مجوز رسمی، یکی از فرصت‌های بی‌نظیر برای بازتولید سرمایه نشاط ملی از دست رفت. این رویداد به عنوان یک کنش جمعی مدرن می‌توانست همبستگی میان نسلی و بین‌گروهی را تقویت کرده و نقش مؤثری در کاهش فشارهای روانی و اجتماعی ناشی از شرایط اقتصادی و سیاسی موجود ایفا کند.

صدور مجوز برای اینگونه رویدادهای عمومی و شادی‌آفرین، که قابلیت حضور جمعیت گسترده را دارند، مستلزم بررسی دقیق شرایط عملیاتی، ظرفیت فیزیکی، جریان جمعیت، دسترسی‌های حمل‌ونقل، برنامه‌ریزی‌های ایمنی و امنیتی و همچنین ملاحظات فرهنگی است. صادرکنندگان مجوز کنسرت همایون شجریان، پیش از صدور مجوز، ملزم بودند این ملاحظات را مدنظر قرار داده و سپس اجازه برگزاری را صادر کنند. لغو بدون توجیه قابل قبول، علاوه بر ایجاد بی‌اعتمادی عمومی، پیامدهای کوتاه‌مدت و بلندمدتی بر سرمایه اجتماعی و فرهنگی جامعه خواهد داشت و می‌تواند به شکل‌گیری نوعی نافرمانی نرم یا مقاومت غیرمستقیم اجتماعی منجر شود. این امر نشان‌دهنده ناهماهنگی و تضاد میان نهادهای رسمی تصمیم‌گیر و نیازهای فرهنگی و اجتماعی مردم است که در کوتاه‌مدت و بلندمدت می‌تواند اثرات منفی بر مشروعیت و اعتماد به نهادهای دولتی و مدیریت شهری داشته باشد.
چرا که تجارب تاریخی نیز مؤید این موضوع است. در دوران شهرداری دکتر محمدباقر قالیباف، رئیس کنونی مجلس، جشن‌های بزرگ شهری با حضور ده‌ها هزار نفر برگزار می‌شد؛ نمونه‌هایی همچون جشن‌های شب‌های ماه مبارک رمضان در باغ‌موزه دفاع مقدس و جشن‌های نیمه شعبان در بوستان بزرگ آزادگان، با مدیریت دقیق همراه با برنامه‌ریزی های امنیتی انتظامی و اجرایی و امکانات لازم، بدون اختلال قابل توجه اجرا شدند. این تجربیات نشان می‌دهد که برگزاری رویدادهای جمعی گسترده در محیط‌های روباز امکان‌پذیر است و می‌تواند نقش مؤثری در تقویت سرمایه اجتماعی و نشاط جمعی ایفا کند، مشروط بر آنکه مدیریت حرفه‌ای و علمی بر فرآیند آن حاکم باشد. مقایسه این تجارب موفق با لغو اخیر کنسرت شجریان، روشن می‌کند که تصمیمات ناگهانی و بدون تحلیل دقیق، نه تنها فرصت‌های استراتژیک مغتنم را از بین می‌برد، بلکه می‌تواند به تهدیدات زیرخاکستری برای سرمایه اجتماعی و فرهنگی کشور تبدیل شود.

از منظر جامعه‌شناسی، اهمیت و ضرورت برگزاری چنین رویدادهایی را می‌توان با نظریه کارکردگرایی دورکیم، جامعه شناس، تحلیل کرد. دورکیم معتقد است که مناسک و آیین‌های جمعی، همبستگی اجتماعی را تقویت کرده و جامعه را از گسست‌ها محافظت می‌کنند. کنسرت یا جشن جمعی، نمونه‌ای از آیین مدرن است که هویت جمعی و تعلق اجتماعی را بازتولید می‌کند و موجب همبستگی بین گروه‌های مختلف اجتماعی می‌شود. لغو این رویدادها در شرایط فشار اقتصادی و اجتماعی، به معنای از دست دادن فرصت بازتولید سرمایه اجتماعی و ایجاد همبستگی است و می‌تواند زمینه‌ساز سرخوردگی عمومی، کاهش اعتماد به نهادهای مسئول و افزایش نافرمانی نرم شود.

نظریه هابرماس درباره «حوزه عمومی» نیز بر اهمیت چنین رویدادهایی تأکید دارد. حوزه عمومی فضایی است که شهروندان می‌توانند تجربه مشترک اجتماعی داشته باشند و در شکل‌گیری گفت‌وگوهای غیررسمی و توافق‌های اجتماعی نقش ایفا کنند. برگزاری کنسرت بزرگ در میدان آزادی، امکان شکل‌گیری این تجربه مشترک را فراهم می‌کرد و حضور جمعیت متنوع، همبستگی ملی و بین‌گروهی و احساس تعلق به جامعه را تقویت می‌کرد. در حقیقت لغو این رویدادها، به نوعی انسداد حوزه عمومی محسوب می‌شود و علاوه بر کاهش نشاط جمعی، روایت‌های منفی علیه کارگزاران حاکمیت به ویژه حوزه مدیریت شهری و فرهنگی را تقویت می‌کند.
تحلیل بوردیو درباره سرمایه نمادین و فرهنگی روشن می‌سازد که هنرمندانی مانند همایون شجریان نقش مهمی در بازتولید سرمایه فرهنگی جامعه دارند. جایگاه او به‌عنوان یکی از هنرمندان برجسته و محبوب موسیقی سنتی و تلفیقی ایران، غیرقابل انکار و یک سرمایه نمادین بزرگ است.

این سرمایه نمادین و فرهنگی تنها در وجود فردی هنرمند محدود نمی‌ماند، بلکه از طریق اجراهای زنده، آثار هنری، بازنمایی رسانه‌ای و تجربه جمعی مخاطبان به سطح اجتماعی منتقل می‌شود و در نتیجه، بخشی از هویت فرهنگی و حافظه جمعی جامعه را تقویت می‌کند.
لغو این کنسرت، این انتقال را متوقف و تضاد میان میدان فرهنگی و میدان قدرت سیاسی و بوروکراتیک را آشکار می‌کند. چنین تضادی، اگر مدیریت نشود، می‌تواند بحران اعتماد عمومی ایجاد کرده و هنرمندان را به مرجعی برای مشروعیت فرهنگی در برابر نهادهای رسمی تبدیل کند؛ همچنان که در گذشته نیز مرجعیت هنری و کاهش اعتماد یا بی‌اعتمادی نسبت به نهادهای رسمی فرهنگی درباره برخی هنرمندان دیگر، همچون مرحوم پاشایی، رخ داده است. تکرار این روند در این برهه، بیش از آنکه به نفع جامعه و نهادهای رسمی باشد، می‌تواند محل سوء‌تفاهم و سوءاستفاده‌های داخلی و خارجی شود.

با توجه به شرایط کنونی، فشارهای اقتصادی و معیشتی شدید از یک طرف و تجربه نسل‌های جدید و حساسیت آن‌ها نسبت به مشارکت فعال از طرف دیگر، و همچنین پیچیدگی تهدیدات داخلی و خارجی، برگزاری رویدادهای فرهنگی-هنری بزرگ از این دست هرچند نیازمند طراحی دقیق و علمی است، اما بدون مدیریت حرفه‌ای و استفاده از فناوری‌های نوین، لغو یا اختلال در این رویدادها می‌تواند به تهدید زیرخاکستر تبدیل شود که پیامدهای آن در بلندمدت آشکار خواهد شد. در عین حال، برگزاری آن نیز یک نیاز اجتماعی و فرهنگی ضروری است.

در این راستا، می‌توان نظریه “سرمایه نشاط ملی” را ذیل سرمایه اجتماعی معرفی کرد. این نظریه بر این فرض استوار است که شادی و نشاط جمعی می‌تواند به مثابه محرک ارتقای سرمایه اجتماعی و یک ذخیره جمعی عمل کند که در طول زمان شکل می‌گیرد و قابل مصرف یا کاهش است. برخی محققان سرمایه نشاط ملی را دارای شش مؤلفه مهم می‌دانند: سلامت روانی و کاهش تنش‌های اجتماعی، تقویت سرمایه اجتماعی و همبستگی بین‌گروهی، افزایش مشروعیت و کارآمدی نهادهای حکومتی، تقویت قدرت نرم و دفاع ترکیبی کشور، ایجاد اثرات اقتصادی مثبت از طریق گردش مالی مرتبط با رویداد فرهنگی، و تقویت هویت و استمرار فرهنگی. هر رویداد جمعی موفق، به افزایش این سرمایه کمک می‌کند و هر لغو یا اختلال ناگهانی، آن سرمایه جمعی و نشاط ملی را کاهش می‌دهد.

تحلیل هزینه-فایده نشان می‌دهد که لغو ناگهانی چنین رویدادهایی موجب فرسایش سرمایه نشاط ملی، کاهش اعتماد عمومی، فرصت‌سوزی اقتصادی و کاهش قدرت نرم کشور می‌شود. در مقابل، فایده‌های کوتاه‌مدت احتمالی لغو، مانند کاهش ریسک حادثه یا صرفه‌جویی در هزینه انتظامی، در برابر اثرات نافذ و مخرب بلندمدت بسیار ناچیز است. نسل‌های جوان انتظار دارند که رویدادها با تجربه تعاملی و مشارکتی همراه باشند. ترکیب حضور فیزیکی، پخش زنده و فرصت‌های مشارکت دیجیتال، نه تنها جمعیت را کنترل می‌کند بلکه رضایت شرکت‌کنندگان را نیز افزایش می‌دهد.

در مقیاس اقتصادی، چنین رویدادهایی فرصت‌های گردشگری، اشتغال موقت و تحریک کسب‌وکارهای خرد را فراهم می‌کنند و اثرات مثبت بلندمدتی بر سرمایه اجتماعی و رفاه نسبی جامعه دارند. اثرات قدرت نرم آن‌ها در سطح بین‌المللی نیز قابل توجه است، زیرا نمایش یک جامعه شاد، منسجم و امن، پیام قدرتمندی در دیپلماسی عمومی و جذب نخبگان داخلی و خارجی ارسال می‌کند و اثری بلندمدت بر سرمایه اجتماعی، افزایش قدرت نرم و تاب‌آوری ملی دارد. این رویدادها می‌توانند به عنوان زیرساخت‌های امنیت فرهنگی و اجتماعی، معیاری برای ارزیابی کارآمدی نهادهای مسئول و نمادی از تاب‌آوری جامعه در مواجهه با فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی عمل کنند.

هر لحظه تأخیر در استفاده از این فرصت، هزینه‌های کوتاه‌مدت و بلندمدتی به همراه دارد. مسئولان باید با مدیریت حرفه‌ای و علمی، امکان برگزاری امن، گسترده و تأثیرگذار رویدادهای جمعی را فراهم کنند تا جامعه‌ای شاد، پرانرژی و همبسته، پیش از آنکه تهدیدهای زیرخاکستر آشکار شوند، سرمایه اجتماعی و نشاط ملی خود را تقویت کند. در غیر این صورت، نه تنها سرمایه نشاط ملی کاهش می‌یابد، بلکه زمینه نافرمانی نرم و بی‌اعتمادی عمومی فراهم شده و پیامدهای منفی آن بر امنیت اجتماعی و فرهنگی کشور تأثیرگذار خواهد بود.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج − 3 =

پربازدیدترین ها