محسن وثوقی با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : از مرز غزه تا آسمان تهران؛ پایان عصر جنگهای نیابتی و آغاز تهدید مستقیم ایران
جنگ دوازدهروزه اخیر، نه تنها یک درگیری منطقهای دیگر نبود، بلکه نقطه عطفی در امنیت ملی ایران محسوب میشود. تا پیش از این، تهران عادت داشت که جنگها را در غزه، سوریه، یمن یا عراق پیگیری کند؛ جایی که مرزهای ایران بهطور مستقیم درگیر نمیشدند. اما برای نخستین بار، معادله تغییر کرد: آسمان تهران و امنیت داخلی ایران بهطور مستقیم هدف قرار گرفت.
این تحول، صرفاً یک تغییر تاکتیکی از سوی آمریکا و اسرائیل نیست؛ بلکه نشانهی آغاز دوران جدیدی از تهدیدات مستقیم علیه ایران است.
آنچه سالها با عنوان «محور مقاومت» مدیریت میشد، امروز دیگر به تنهایی بازدارنده نیست. واشنگتن و تلآویو نشان دادهاند که در صورت لزوم، قادرند بازی را به درون خاک ایران بکشانند؛ از ترور فرماندهان و دانشمندان تا حملات پهپادی و سایبری. به زبان ساده، حریم داخلی ایران دیگر مصونیت گذشته را ندارد.
رهبری بارها تأکید کردهاند که مذاکره با آمریکا، به معنای تسلیم شدن در برابر اهداف از پیش تعیینشدهی آن کشور است؛ اهدافی که چیزی جز تغییر رفتار بنیادین یا حتی تغییر ساختار حاکمیت ایران نیست. اگر این گزاره را بپذیریم، معنایش آن است که در معادله کنونی، مذاکره راهحل نیست، بلکه پایان استقلال سیاسی تلقی میشود.
دو راه پیش روی ایران است:
آمادگی جنگی تمامعیار: یعنی ورود به رقابت مستقیم با آمریکا، اسرائیل و غرب. اما واقعیت این است که جامعه ایران ـ با اقتصاد فرسوده، فشار تحریم، بحران معیشت و نارضایتیهای اجتماعی ـ توان یک جنگ تمامعیار و فرسایشی را ندارد.
راه سوم: خروج از بنبست: اگر مذاکره مستقیم با آمریکا به معنای تسلیم باشد و جنگ هم بنبست، ایران ناگزیر است راهی میانه بیابد؛ راهی که ترکیبی از بازتعریف سیاست خارجی، اصلاحات داخلی و بازسازی اقتصادی باشد.
همزمان لازم است حاکمیت هشدار جدی دریافت کند: صبر و تابآوری ملت برای مقاومت در برابر تبعیض، بیعدالتی و ناکارآمدی حدی دارد. هرگونه استمرار سیاستهای ناعادلانه و فشارهای یکسویه، ظرفیت مقاومت اجتماعی را فرسوده میکند و معادلات قدرت داخلی را به خطر میاندازد.
تنوعبخشی به روابط خارجی: محدود شدن به روسیه و چین کافی نیست؛ ایران باید با جهان اسلام، اروپا و حتی کشورهای منطقه روابط متوازن برقرار کند.
اصلاح حکمرانی داخلی: مشروعیت داخلی مهمترین ابزار بازدارندگی است. بدون اعتماد مردم، هیچ استراتژی خارجی پایدار نخواهد بود.
بازسازی اقتصادی: عبور از اقتصاد تحریمی صرفاً با شعار ممکن نیست؛ ایران نیازمند یک طرح ملی برای بازسازی زیرساختهای اقتصادی است.
مدیریت بحران اجتماعی: اعتراضات و مهاجرت نخبگان تهدیدی درونی است که میتواند هر سیاست خارجی را بیاثر کند.
از مرزهای غزه تا آسمان تهران، تهدیدها تغییر ماهیت دادهاند. دیگر نمیتوان با معادلات گذشته کشور را اداره کرد. اگر مذاکره به معنای تسلیم است و جنگ تمامعیار ناممکن، تنها گزینه واقعی برای ایران، راه سوم است: اصلاح درون و بازتعریف بیرون، با مدیریت هوشمند دشمنی، بازسازی قدرت ملی و توجه جدی به خواستها و تابآوری ملت.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع