به گزارش مجله اقتصاددان آقای دکتر مجید سجادی پناه , عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی نوشت : در نظامهای قدرت ، پدیدهای به نام «بلندگوی رادیکال» بهعنوان یک تاکتیک راهبردی مورد استفاده قرار میگیرد؛ چهرههایی که با مواضع تند، افراطی و تهدیدآمیز، پیامهای سخت حاکمیت را به طرف مقابل منتقل میکنند، در حالی که ساختار رسمیتر قدرت، فضای مذاکره و عقبنشینی را باز نگه میدارد. دمیتری مدودف در روسیه و حسین شریعتمداری در ایران، دو نمونه بارز از این تاکتیک هستند.
۱. جایگاه حقوقی و انتساب به قدرت
دمیتری مدودف: رئیسجمهور سابق و نخستوزیر پیشین روسیه، اکنون بهعنوان معاون رئیس شورای امنیت روسیه فعالیت میکند. هرچند عنوان رسمی دارد، اما قدرت اجرایی مؤثری در اختیار ندارد و بیشتر بهعنوان بازوی رسانهای و مشاور امنیتی کرملین شناخته میشود. تحلیلگران او را مجری سیاستهای پوتین میدانند که نقشآفرینیاش در لایههای رسانهای و روانی بحرانها تعریف شده است.
حسین شریعتمداری: از سال ۱۳۷۲ با حکم مستقیم مقام معظم رهبری ، نماینده ولیفقیه و مدیرمسئول روزنامه کیهان است. کیهان نه فقط یک رسانه، بلکه بازوی رسمی جهتدهی به افکار عمومی به نفع حاکمیت محسوب میشود.
۲. نقش رسانهای و ایدئولوژیک؛ بلندگوی تهدید
مدودف و «تهدید هستهای»:
در حالی که پوتین و وزارت خارجه روسیه با احتیاط سخن میگویند، مدودف به صراحت غرب و آمریکا را به جنگ هستهای تهدید میکند. نمونه بارز این تاکتیک، واکنش مدودف به تهدیدات ترامپ و استفاده از عباراتی مانند «سلاح روز قیامت» و «سیستم دست مرده» است. این مواضع تند به کرملین امکان میدهد مذاکرات را از یک نقطه شروع بسیار رادیکال آغاز کند و در ادامه با انعطافنمایی پوتین، مسیرهای چانهزنی گشوده شود.
شریعتمداری و تاکتیک «بستن تنگه هرمز»:
در ایران نیز شریعتمداری با اتخاذ مواضع تند مانند تهدید به بستن تنگه هرمز یا حمله به منافع آمریکا، نقش یک صدای رادیکال را ایفا میکند. این مواضع به دولت و دیپلماسی ایران اجازه میدهد تا با اتخاذ مواضع نرمتر، خود را به عنوان «صدای عقلانیت» معرفی کنند و مسیر مذاکره را باز نگه دارند.
۳. کارکردهای تاکتیک بلندگوی رادیکال
۱. افزایش اعتبار تهدید: وقتی مدودف یا شریعتمداری سقف تهدیدات را به بالاترین حد میرسانند، طرف مقابل ناچار به جدی گرفتن این تهدیدات میشود. حتی اگر تهدید عملی نشود، وزن مذاکراتی ساختار رسمی افزایش مییابد.
۲. ایجاد فضای انعطاف برای رأس قدرت: رهبران رسمی (پوتین یا دستگاه دیپلماسی ایران) با فاصله گرفتن از مواضع تندروانه، میتوانند چهرهای میانهرو و منطقی از خود بسازند و امتیازاتی در مذاکرات کسب کنند.
۳. جدا کردن ریسک از رهبر اصلی: با توجه به اینکه این چهرهها در رأس قدرت نیستند، تهدیداتشان مستقیماً به نام پوتین یا مقام معظم رهبری نوشته نمیشود. این تاکتیک به حاکمیت امکان میدهد در صورت لزوم، از مواضع آنها تبری جویند و مدیریت بحران را در دست بگیرند.
۴. مدیریت افکار عمومی داخلی و خارجی: در عرصه داخلی، مواضع رادیکال احساس اقتدار را در میان بدنه حامیان حکومت تقویت میکند. در عرصه خارجی، این مواضع رادیکال، طرف مقابل را در تردید میان مذاکره با میانهروها یا رویارویی با تندروها نگه میدارد و به ساختار رسمی فضای مانور دیپلماتیک بیشتری میبخشد.
جمعبندی: چهرههای رادیکال؛ ابزارهای استراتژیک در معماری قدرت
مدودف و شریعتمداری نه صرفاً چهرههای تندرو و افراطی، بلکه قطعات کلیدی در یک بازی پیچیده قدرت هستند. آنها با ایفای نقش «بلندگوی رادیکال»، سه محور کلیدی را برای نظام حکمرانی تأمین میکنند:
۱. ایجاد فضای چانهزنی با بالا بردن سقف تهدیدات.
۲. افزایش اعتبار تهدید بدون تحمل ریسک مستقیم توسط رهبران اصلی.
۳. مهندسی فضای افکار عمومی داخلی و خارجی برای مدیریت بحران و حفظ انعطاف در تصمیمگیری.
در نهایت، تحلیل این چهرهها باید فراتر از سطح ظاهرِ مواضع آنها باشد و به فهم عمیق از نقشی که در معماری قدرت دارند منتهی شود؛ نقشی که در آن، آنها نه فقط «سخنرانان پرخاشگر»، بلکه «ابزارهای دقیق مهندسی تهدید و مذاکره» هستند.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع