ابراهیم سحرخیز با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : نوشتاری کوتاه با عنوان « نجومی بگیران صندوق ذخیره از جیب معلمان بیچاره »در یکی از گروه های اجتماعی، برایم از این نظر ، جالب بود که در زیر همان فیش حقوقی ۹۰ میلیونی ، کاربری کامنت گذاشته بود « من معلم ،پس از ۳۲ سال سابقه ، با احتساب تمامی آورده خود ، سهم دولت ، ارزش مالکانه و… تنها ۷۲ میلیون »
حالا تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
کشوری که به روایت بیشتر صاحب نظران اقتصادی «در یک بازه زمانی ده ساله یعنی سالهای ۹۲ تا ۱۴۰۲، متوسطه رشد اقتصادی سالانه، تنها یک درصد بوده یا در ۴۰ سال گذشته ، متوسط این رشد از ۲ درصد فراتر نرفته است » چگونه می توان انتظار داشت صندوقی که در سالهای میانی دهه ۹۰ ،اختلاس یا فساد چند هزار میلیاردی را نیز پشت سر گذاشته به روزهای اوج خود رسیده باشد که با پرداخت حقوق های نجومی، سیبیل کارکنان خود را چرب کند؟!
صندوقی که وزیر یا معاونان او، در آن از حق وتو برخودارند تا به موجب آن ، مستقیم یا غیرمستقیم ، ذوی القربی یا دوستان را بر مقدرات امور، که چه عرض شود به عنوان فردی امین یا وثیق بر صیانت از این امانت بگمارند چگونه می توان آن را موسسه ای خصوصی به حساب آورد ؟!
اگر دولتی است چرا در اساسنامه به صراحت و آشکاری تمام آن را بر زبان نمی آورند تا معلمان تکلیف خود را بدانند؟!
چرا دولت نقض عهد کرده نسبت به تصفیه و تسویه بدهی انباشته خود ، پس از سالها اقدام شایسته ای را صورت نمی دهد؟!
نکند مانند صندوق های بازنشستگی خواب دیگری برایش دیده اند؟!
آدم، وقتی اتفاقات و سرگذشت صندوق ذخیره را مرور می کند ، ناخودآگاه یاد کتابهای تاریخ دوران مدرسه می افتد که شوربختانه با آمد و شد سلسله های مختلف ، تنها هیچ توفیری در حال و روز معلمان یا خدمت رسانی بهتر به آنان حاصل نشده است.
این صندوق در سی سال گذشته ،خیلی ها را به خود دیده است ، کرمانی ها ، اراکی ها ، ایلامی ها ، کرمانشاهی ها و … اما چه فایده ؟! که به نام معلمان اما به کام آنهاست!!
فارس ،۲۳ مهرماه ۱۳۹۲ هنگام معارفه مدیر عامل وقت صندوق ، به نقل از علی اصغر فانی نوشت :« فرهنگیان که صاحبان اصلی صندوق ذخیره هستند باید احساس کنند که سرمایه آنان در صندوق پشتوانه قابل اعتمادی برای دوران بازنشستگی آنان است» البته او این نکته را نیز اضافه کرد که « تغییرات مدیریتی حداقل در دوران مسوولیت اینجانب سیاسی نیست » که بعدها معلوم شد اتفاقا هست خوب هم هست!
اگر عدد پایانی آن فیش حقوقی بارگذاری شده در شبکه های اجتماعی صحت داشته باشد که بعید هم نیست چرا که ،وقتی مدیر فلان بانک با کلی ناترازی و زیان انباشته ، براحتی صد ها میلیون در سال پاداش و شاباش دریافت می کند پرداخت چنین مواجبی در صندوق ذخیره فرهنگیان به عنوان یک هلدینگ بزرگ اقتصادی ، خیلی دور از انتظار نیست.
اما سوال اینجاست چرا بیچاره سهامدار به عنوان صاحب سرمایه یا ولی نعمت او ، پس از ۳۲ سال ، تنها ۷۲ میلیون برداشت کند اما فلان کارمند با مدرک نامربوط و بی ربطی با اهداف و کارکرد صندوق ، تنها برای یک ماه ، ۹۲ میلیون؟!!
به قول حافظ « به کجا بریم شکایت ، به که گوییم این حکایت ؟»
اگر می خواهید بگویید در چنین اوضاع و احوال اقتصادی ، صندوق ها ، همگی ،حال و روز مشابهی دارند ، دخلشان کمتر از خرج و برج آنهاست یا سودشان به زور تورم یا گرانی ارز و طلا نمی رسد ! خوب از قدیم گفته اند « سری که درد نمی کند را دستمال نبندید»
صندوق ذخیره قرار بود عصای دست معلمان برای روز مبادا یعنی دوران بازنشستگی باشد نه نان دانی برای عدهای بازنشسته که به سفارش وزیر یا وکیل برای گذراندن اوقات فراغت دور هم جمع شده اند.
بهتر نیست طی یک نظرسنجی درست و درمان ، انحلال صندوق را نیز به عنوان یک گزینه ، به رای بگذارید ؟!
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع