ابراهیم سحرخیز با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : انتشار گزارش مربوط به میانگین حقوق و مزایای پرداختی به کارکنان دستگاههای مختلف اجرایی در سال ۱۴۰۲ از سوی سازمان اداری و استخدامی کشور ، افزون بر زیر سوال بردن آن سازمان در وظایف و ماموریت هایی مانند «طراحی و کار بست نظام عادلانه جبران خدمات کارکنان ، هدایت و راهبری ارتقای اثربخش و کارآیی نظام اداری ، آسیب شناسی مدیریت دولتی در ایران» نشان داد انتظار تحول و بهسازی در آموزش وپرورش قعر جدولی، تلاشی بیهوده به مصداق« آب به غربال پیمودن» است.
آموزش وپرورش با شماری بالغ از ۴۴ درصد از کارکنان و عائله دولت تا اکنون در کجای این هرم قدرت یا گروه های منزلتی (Status group) قرار داشته که برغم اجرای پر سر و صدای نظام رتبهبندی، نتوانسته است فاصله ۱۸ یا ۱۹ پله ای خود با دیگر دستگاه ها یا وزارتخانه ها را پر کرده ، امیدوار به آینده خود باشد.
عجیب تر آن است که وزیر دیروز همین وزارتخانه با کتمان این واقعیت، به دروغ ادعا می کند« با اجرای رتبهبندی و افزایش ۲۶ درصدی حقوق ، انتظار ده ساله معلمان به سر آمده ، شاهد مهاجرت معکوس از دستگاه های دیگر به معلمی هستیم.»
وقتی «ستاد وزارت آموزش وپرورش با اختلاف میانگین حداقل ۶ میلیونی از معلمان در سال ۱۴۰۲ یعنی ۲۱ میلیون تومان در برابر ۱۴٫۹ میلیون ،خود را تافته ی جدا بافته از صف نهصد هزار نفری معلمان بداند باید هم از این واقعیت تلخ طفره رفته ، خرده فرمایشات این چنینی را تحویل رسانه ها بدهد.
اما در عوض وزیر جهادکشاورزی همین امسال ، هنوز پا به وزارتخانه نگذاشته با اقرار و اعتراض به پایین بودن حقوق و مزایای کارکنان خود، در اقدامی همسو و هماهنگ با «کمیسیون کشاورزی مجلس ،به فوریت خواستار برقراری فوقالعاده ی خاص امنیت غذایی برای ترمیم حقوق کارکنان می شود.»
شوربختانه آموزش وپرورش، وزیر این چنینی به خود کم دیده یا هرگز ندیده است.
اگر چنین بود که معلمان در دولت اول روحانی از خدا نمی خواستند آنها نیز، وزیری مانند قاضی زاده هاشمی داشته باشند تا لااقل جرات کرده به رییسجمهور بگوید اگر به خواسته هایش توجه نشود یک ساعت هم در این وزارتخانه نمی ماند نه اینکه پس از دوسال ، عزلش کرده به زور از او استفعا بگیرند.
مسأله امروز آموزش و پرورش جایگاه و منزلت برباد رفته معلم است که مسائلی مانند بازی تکرار شده ی بازگشت دوباره ادارات کل آموزش و پرورش استانی به سازمان یا بالعکس ، ادغام یا جدا سازی معاونت های آموزشی ،مشروعیت بخشی به خصوصی سازی مدارس دولتی با شعار تمرکز زدایی یا تنوع بخشی به منابع، باز گذاشتن دست مدیران مدارس برای سرکیسه کردن مردم ، بی ثباتی و تزلزل در تقویم یا زمان بندی نظام آموزشی کشور به بهانه انعطاف پذیری در آغاز و پایان سال تحصیلی ، ساماندهی تعطیلات خواسته و ناخواسته تا قس علی هذا ، دردی را از معلم به عنوان کلیدی ترین عنصر فعال و اثرگذار در عرصه تحول ، دوا نخواهد کرد.
چرا مشکل اصلی را رها کرده دنبال بهانه می گردید.
کافی است با یک جستجوی ساده در همین شبکه های اجتماعی ، یک بار دیگر سخنان دیروز امثال احمد میدری وزیر کنونی کار ، تعاون و رفاه اجتماعی ، علی امیدی و امثال ایشان را در باره نظام به شدت طبقاتی شده آموزش در ایران ، سهم رو به افول آموزش وپرورش از بودجه عمومی دولت ، به صفر رسیدن اعتبارات غیر پرسنلی یا همان کیفیت بخشی را دوباره مرور کنید.
دولت پزشکیان دیر یا زود باید بگوید برای این سخن رییسجمهور که « ما نتوانسته ایم برای تحصیل فرزندان این سرزمین بستری عادلانه و عاری از تبعیض فراهم کنیم تا اگر کسی پولی در بساط نداشته باشد از آموزش با کیفیت برخودار شود » کدام قدم را در عمل برداشته است یا مجلس، ویژه شخص آقای قالیباف به عنوان رییس مجلس برای رسیدن آموزش وپرورش به سهم واقعی خود در بودجه ، چه کار یا تعامل اثربخشی را انجام داده است؟!
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع