دکتر رسولی شربیانی استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل اجتماعی و سیاسی و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : اکنون اصطلاح رایج جامعه ما وفاق ملی است اما این مفهوم می تواند به پنج معنا کاربرد داشته باشد.
۱.وفاق به مثابه سازگاری؛
در این معنا بخش های مختلف یک دستگاه یا سازمان یا حکومت بخاطر یک هدف باهم هماهنگ عمل میکنند به عنوانمثال در یک ماشین چند هزار قطعه باهم هماهنگ عمل میکنند تا ماشین بتواند کار انجام دهدو هرگونه ناهماهنگی در میان اجزای ان ، به خرابی یا ناکارامدی ماشین منجر می شود و هرچه این ناهماهنگی بیشتر باشد، مرگ و اسقاط ان زودتر فرا می رسد.
در یک خانواده ، سازمان و حکومت نیز هرچه تقسیم کار دقیق تر و تداخل وظایف کمتر باشد و نهادهای موازی متعدد نباشد،این نوع وفاق بیشتر محقق می شود.زیرا ضرب المثل حکیمانه ای داریم که میگه” اشپز که دوتا شد ،آش یا شور می شود یا بی نمک”
۲.وفاق به معنی توافق مصلحت امیز برای مدتی معلوم با حفظ اختلافات در یک سازمان یا حتی یک ماشین؛
مثلا چرخ ماشین ما در جاده پنچر میشود وما تا رسیدن به مقصد یا تعمیرگاه یک چرخ زاپاس اجالتا می بندیم ولی ممکن است با سه چرخ دیگر هماهنگ نباشدو رانندگی سخت شو اما با کمی مماشات بینشان سازگاری برقرار میکنیم تا به تعمیرگاهی برسبم .
دریک سازمان یا نهاد نیز در شرایط اضطرار ممکن است همه اجزا اجالتا توافق کنند و باهم سازگار عمل کنند، اما این توافق مسکن است نه راه حل، مثل وفاقی که گاهی در زمان مبارزه با دشمن واحد بین گروههای مبارز ایجاد می شود اما اختلافات انها همچنان باقی است.
گاهی از این وفاق به ائتلاف تاکتیکی هم تعبیر می شود.
۳.وفاق بهمعنای تسلیم ضعیف در مقابل قوی برای حفظ بقا،که گاهی به ان همزیستی مسالمت امیز می گویند،؛
در طبیعت گاهی دو موجود ضد هم می توانند برای مدتی باهم زندگی بدون تنش و مسالمت امیزی داشته باشند. در این نوع وفاق تضاد و کینه ضعیف نسبت به قوی یا مظلوم نسبت به ظالم پابرجاست، اما در ظاهرا بخاطر قدرت قوی و ضعف مظلوم سازش و سازگاری برقرار است.
از انجا که ریشه این وفاق ترس است لذا در حکومت های دیکتاتور غالب شهروندان با زدن نقاب و ساختن چهره غیرواقعی و تسلیم امیز غیر همدلانه مدتها با حکومت و اوامر او همراعی میکنند ولی سر بزنگاه به او پشت میکنند.
فرزندان ما در زمان طفولیت و نداشتن استقلال نسبت به والدین سختگیر و خشن خود چنین وفاقی را دارنداما این وفاق محبت امیز و تربیت ساز و کینه سوز نیست.
۴.وفاق به معنای قراداد حقوقی یا توافق برد برد پیرامون یک یا چند مساله؛
این وفاق یا توافق که گاهی تفاهم نامه هم نامیده میشود،نوعی معامله و بده و بستان است و عمدتا در کسب و کار و تجارت رواج دارد.بقاء این توافق منوط به بندها و شرایط ان دارد و با انقضای زمان یا تحقق مواد ان منقضی می شود.
۵.توافق به معنای همدلی و هم فهمی و اتحاد؛ این وفاق بالاترین و ارمانی ترین معنای وفاق است.
این وفاق نه قرارداد است نه تسلیم نه سازش و نه سازگاری بلکه نوعی نزدیکی قلب ها و الفت قلوب ناشی از تقریب ذهن هاست.
البته قرابت ذهن ها تنها در صورتی محقق می شود که طرفین وفاق باهمدیگر گفتگوهای طولانی و مفصل بر مبنای منطق عقل داشته باشند.
اصطلاح مذاکره یا گفتگوی بین الاذهانی چند شرط اساسی دارد اولا باید در شرایط برابر و بدون هرگونه برتری یا سوگیری یک جانبه باشد ثانیا باید مبتنی بر منطق عقل و فطرت و اخلاق باشد که بطور ارتکازی در نهاد همه بشر وجود دارد.ثالثا بایدناظران و داورانی از جنس حکیمان و نخبگان حقیقی و حقوقی به عنوان خرد جمعی یا توده عام شهروندان به عنوان وجدان عمومی به ان مذاکره وگفتگو نظارت داشته باشند.رابعا باید با حوصله زیاد و سعه صدر طرفین و طولانی مدت باشد.خامسا باید با صمیمیت و محبت و گشاده رویی همراه باشد.
باری ما برای تربیت موفق فرزندانمان محتاج چنین وفاقی هستیم.و در غیر اینصورت به گسست خانوادگی و حتی فروپاشی ان گرفتار خواهیم شد. در عرصه یک جامعه و مخصوصا در رابطه حکومت و ملت نیز وجودچنین گفتگو و مذاکره ای ضروری است.
نتیجه سخن اینکه برای استحکام یک خانواده یا بقاء یک حکومت ،والدین خانواده یا مسوولان ارشد حکومت باید به مذاکره و گفتگو با شهروندان و همه گروههای اجتماعی با لحاظ شرایط فوق اقدام کنند. تا به وفاق به معنای پنجم نایل شوند و گرنه هردو محکوم به فروپاشی اند……..
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع