دکتر مهدیه ضیائیان عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : شایستهترین عناصر برای بازسازی معماری سیاسی و عمومی استان خراسان جنوبی
استان خراسان جنوبی را اگر نتوان محرومترین استان کشور نامید، ولیکن با قاطعیت و براساس آمارهای رسمی و واقعیتهای میدانی، میتوان جزء سه استان نخست کشور در عقبماندگی از ریل پیشرفت و توسعه نامید. براستی ریشه و اساس بروز چنین وضعیت نامتوازن و ضدعدالت در منطقهای که مزیتهای نسبی و داشتههای تاریخی آن همواره در خدمت تمام کشور بوده است، چیست؟!
ظرفیت و حجم کلمات موردنظر در موقعیت این یادداشت، اجازه نمیدهد که شرح کاملی از وضعیت کنونی و ریشهها و علتها ارائه گردد، ولیکن به سرنخهایی از مهمترین مسائل استان، اشارهای اجمالی خواهیم داشت؛
همواره نوع نگاه و چشماندازی که براساس آن به استان خراسان جنوبی نگریسته شده است، بینشی حداقلی و فاقد یک نگرش عادلانه و منطبق بر واقعیات استان است. نگرشی که همواره میکوشد القا کند که این استان، محروم است و لذا باید حاکمیت برای رفع این محرومیت، خدماتی ارائه کند.! این استان بدلیل کمبود منابع و اعتبارات، به کمک مسئولان و حاکمیت نیاز دارد.! (نگاهی نازل، سطحی و غیرواقعی)
اما با اندکی تأمل درمییابیم که چشمانداز دقیقتر و عمیقتر، این است که جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به اهداف و چشماندازها، تأمین امنیت و انرژی پایدار، تولید محصولات کشاورزی، غذایی، طبیعی و… و البته مهمتر از آن، جوانان پُرتوان و مستعد، به خراسان جنوبی نیاز دارد، پس کشور به سرمایههای انسانی و طبیعی خراسان جنوبی نیاز دارد.
حال سؤال اساسی اینجاست آیا فقط این استان باید به ایران عزیز خدمات دهد و کشور نباید حق این استان را بدهد؟!
به درستی که میتوان ادعا کرد این مناسبات میان استان خراسان جنوبی با کشور عملاً یکطرفه بوده است. برخلاف شاخص آرمان و کلان هویت حقیقی انقلاب اسلامی یعنی “عدالت”، این ارتباط کاملاً یک سویه بوده و ما با یک استانی مواجه هستیم که همواره در حال ارائهی خدمات به کشور است، ولیکن متناسب با ظرفیتها و مزیتها و از طرف دیگر اشکالها، نوسانها و محرومیتها، توجه شایستهای به آن نشده است و حقش را استیفا نکرده است.
از سوی دیگر ما با یکسری بحرانها و مسائلی مواجه هستیم که به اختصار میتوان به بروز آسیبهای اجتماعی جدید، حاشیهنشینی و مهاجرت از روستا به شهر ، انحصارطلبی و تمامیتخواهی در فضای سیاسی، تأثیر و تغلب سیاستزدگی و قومیتگرایی در مناسبات مدیریتی- فرهنگی استان، عدم وجود زیرساخت فرهنگی و اجتماعی برای کشف استعدادهای جوانان شایسته بجهت معماری اداری- عمومی استان، راکد ماندن ظرفیتهای عظیم بخشهای عمده گردشگری، کشاورزی نوین و صنایع پایین دستی حوزه انرژی مواجه هستیم.
فضای سیاسیِ استان خراسان جنوبی به یک تنفس جدید نیاز دارد، فرهنگ اجتماعی به زیرساختهای جدیدی برای بازسازی تعاونمحور و تقلیل حساسیتهای کاذب نیاز دارد، معادن موجود ولی راکد و در کنار روستاها باید فعال شوند، کشاورزی سنتی باید نوین گردد،آب در استان خراسان جنوبی به مدیریت جدی نیاز دارد، انحصارطلبی و تمامیتخواهی و باندبازی و محفلگرایی در سیاست باید خاتمه یابد، هجوم به محیط زیست درحال افزایش است، صنایع پایین دستی و تکمیل زنجیرهی ارزش در حوزهی انرژی به برنامهریزی نیاز دارد، تغییر جهت از تصمیمات سیاستزده به نگاههای کارشناسی یک ضرورت است،
توزیع عادلانهی امکانات در استان خراسان جنوبی واجب و فوریست. باوجود مرکزیت و ثقلیت کریدوری شرق همچنان در بنبست هستیم، مسالهی زمین بطور عام، و زمینخواری بشکل خاص، معضلات و فسادهای کلانی را بوجود آورده است.
حال سؤال این است که آیا حل نمودن این مسائل و بحرانها و تحول در وضع موجود، با انتصاب گزینهای صرفاً خوب و مُسِن و وابسته به کانونهای محفلی ثروت و قدرت که خود، از عوامل ایجاد و بلکه مانایی وضع نابسامان فعلیاند امکانپذیر است؟!
این استان به استانداری بومی نیاز دارد که اولاً؛ به دردهای تاریخی، ظرفیتها و محرومیتهای زیستبوم، شناخت عمیق اقتضائات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی استان خراسان جنوبی اشراف داشته باشد.
درثانی؛ باتوجه به موانع و مسائل و همچنین ظرفیتهایی که به اختصار اشاره شد، انتصاب یک نیرویی که در فضا و مناسبات سیاستزدهی محدود و توام با تحجر و جمود و انحصار تنفس میکند و از این جغرافیا تأثیر میپذیرد، نه تنها نمیتواند وضع موجود را تغییر دهد، بلکه همین مناسبات متحجرانهی کهنه و راکد را نیز تقویت میکند.
استان به یک استاندار جوان، واجد روحیه حریت و استقلال برای عبور از تنگناهای فضای مسموم سیاستزده و قومیتگرا، البته فسادستیز و عدالتخواه و کارآمد نیاز دارد.
در این راستا ما جمعی از جوانان و فرهیختگان استان خراسان جنوبی بر این باوریم که تنها راه نجات استان و استیفای حقوق مردم و شکوفایی همهی استعدادهایی که ذیل مناسبات ناعادلانهی بومی و ملی دیده نشدهاند انتصاب استانداری جوان و سپس تحول جدی در حکمرانی نسلی و استفاده از جوانان تحصیلکردهی ارمانخواه و دارای جسارت، اتخاذ تصمیمات جدی در سطوح مختلف مدیریتیست.
پس چرا غیربومی؟!
و چرا بومی اما غیرجوان؟!
و یا چرا جوانِ بومی اما محافظهکار؟!
در پایان ما معتقدیم که جوانان برومند استان که واجد نشاط و شور جوانانه و روحیهی “ما میتوانیم”، و دردمند و دردآشنا به تمام ظرفیتها و محرومیتهای استان هستند، شایستهترین عناصر برای بازسازی معماری عمومی استانند، قطعاً این رویکرد منطبق بر مانیفست چلهی دوم انقلاب “بیانیهی گام دوم” و تاکیدات همیشگی رهبر معظم انقلاب است.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع