امین قربانی با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت :در طول زندگی مان بارها و بارها سوگ را تجربه میکنیم و هربار بنظر همان درد را دارد و در تمام دوران زندگی با روش های مختلفی سعی میکنیم از فکر کردن به ان فرار کنیم شاید علاوه بر ترس تنهایی و عشق به نزدیکان دلیل دیگر ان یاداوری مرگ است و این مفهوم پیچیده ای را درما ایجاد میکند بنام «اضطراب وجودی» , شاید اولین بار در کودکی مان وقتی ماهی قرمز کوچک سفره هفت سین یا جوجه پنبه ای زرد مان را از دست دادیم و رنج از دست دادن استخوان های نحیف مارا به درد اورده بود با معنای سوگ بطرز بی رحمانه ای آشنا شدیم
وقتی مفهوم تلخ از دست دادن را بعنوان واقعیت انکارناپذیر زندگی بپذیریم بدون شک باید راهی برای التیام آن جست
پاسخ به این دوسوال میتواند مارا ارام ترکند ۱_اگر روح عزیزمان از آن بالا به ما نگاه کند دوست دارد ما چه حالی داشته باشیم ؟چه احساسی داشته باشیم؟بدون شک همه ما میگوییم احساس و حال خوب، پس باید تلاش کنیم حال مان را با مشاوره ،تکنیک،مهارت خوب کنیم
سوال دوم اگر آن عزیز جای ما بود الان چه حس و حالی داشت؟بدون شک خیلی بد ،پس ما اینحا هستیم تا حال عزیزمان بد نباشد و این عاشقانه است
با پاسخ مناسب به این دوسوال سوگ را راحتر میپذیریم و خودمان و عزیزانمان را آزار نخواهیم داد
یادمان باشد ما در قبال خانواده و اطرافیانمان که دوست شان داریم مسول هستیم باید مهارت های درمان سوگ را بیاموزیم تا تعهدات احساسی مان را به آنها ادا کنیم
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع