به گزارش اقتصاد دان گفتگویی اختصاصی با عضو هیئت علمی دانشگاه دکتر نوروز پرندوار در چهار سال پیش در چنین ایامی در پی ثبت نام آقای موحد به عنوان نامزد انتخاباتی حوزه کهگیلویه نامه خیر خواهانه، روشنگرانه و بسیار محترمانه ای به قلم اینجانب در خصوص تأمل عمیق در باب حضور مجدد ایشان در صحنه انتخابات منتشر گردید. ماحصل آن نامه این بود
متن ماحصل نامه نوشته شده به شرح زیر است
بنام خدا
در چهار سال پیش در چنین ایامی در پی ثبت نام آقای موحد به عنوان نامزد انتخاباتی حوزه کهگیلویه نامه خیر خواهانه، روشنگرانه و بسیار محترمانه ای به قلم اینجانب در خصوص تأمل عمیق در باب حضور مجدد ایشان در صحنه انتخابات منتشر گردید. ماحصل آن نامه این بود که مصلحت او و تشکیلات اصولگرایی و مردم کهگیلویه اقتضاء می کند که در انتخابات شرکت نکند زیرا اگر پیروز هم شود تغییری در وضعیت موجود کهگیلویه داده نخواهد شد و نتیجه مفیدی عاید مردم منطقه نخواهد گردید .
در همان ایام افرادی آن را به نقد کشانده و برخی هم کامنت گذاشتند و جمعی هم پسندیدند. ماحصل اظهار نظرها، فارغ از بعضی کامنتهای انگشت شمار که بر اساس تعصب و نگرش سطحی و نگاه غیر علمی و غیراخلاقی که با شیوه نقادی در تضاد است و درعالم نقد و نظر جایگاهی ندارند، سایرین در کلیت موضوع و حقیقت مباحث مسطور، با بنده همراه و هم نظر بوده و تحسین کردند.
اما برخی از دوستان که وابستگی خاصی به آقای موحد داشتند ، دردو مورد منتقد و بعضاً نگران و گله مند بودند . یکی اینکه چرا این نامه که خیر خواهانه و از سر دلسوزی بود، بین الطرفین مکاتبه نشد و در فضای مجازی انتشار یافت ؟ دوم اینکه زمان انتشار آن مناسب نبود، چرا که فرصتی برای معرفی نیروی جدید نیست و در بین ثبت نام شدگان فردی در تراز مورد نظر یافت نمی شود، پس به ناچار باید به شرایط موجود تن داد تا در دور بعدی فکری کرد .
البته براهل نظر پوشیده نبود که هدف از آن مرقومه مقابله و مجادله با ایشان و هواداران خاص وی نبود. لذا نگارنده به همان اندازه اکتفا نمود و بیش از آن را صلاح ندانست. حال بعد از گذشت چهار سال و ثبت نام مجدد ایشان برای مجلس در خصوص آن دو مطلب و حضور مجدد وی (آقای موحد)، لازم دیدم نکاتی را تقدیم مردم شریف کهگیلویه و شخص ایشان و همراهان مصر برحضور مجدد وی نمایم. در خصوص درج نامه در فضای مجازی دوستان تشکیلاتی مستحضرند که از دور دوم حضورآقای موحد در مجلس ، بحث جایگزینی ایشان کم و بیش در تشکیلات مطرح بود. ورود آقایان حجت الاسلام کریمیان، حجت الاسلام دانش، دکترمژدهی پور، دکترمصطفی تقوی، سردارعدل هاشمی پور و…، که همه از بزرگان و سرمایه های انسانی این تشکیلات بودند دال براین مدعی است. لذا طرح این موضوع مسبوق به سابقه بود و پیشینه طولانی و عمیق داشت، و درمقابل، به انحاء مختلف آقای موحد موضوع را به سخره گرفته و با خرید زمان و اتخاذ رویه ای خاص آن را تا زمان انتخابات به تأخیر می انداخت و علیرغم حضور متناوب دوستان در صحنه انتخابات، همه را غافلگیر کرده و عملاً دست همه را در حنا گذاشته و اعلام حضور مجدد می نمود. ورود کنندگان به این عرصه اگر کنار نمی رفتند، بالاجبار کنار زده می شدند و برخی هم به ناچار، به خاطر حفظ وحدت و اتخاذ مصلحت و حرمت رفاقت و انسجام تشکیلات هر بار با این وعده که بار آخر ایشان است وی را همراهی می کردند، ولی هیچ وقت آخرین بار موعود محقق نشده وگفته می شد «این دور نه، دور بعد». داستان وی، قصه تابلوی بقالی است که روی آن نوشته شده بود «امروز نقد فردا نسیه»، هر مشتری که تقاضای نسیه می کرد فروشنده او را به تابلو ارجاع می داد.
اما در خصوص مطلب دوم که فرمودند زمان آن مناسب نبود و خلأ نیرویی وجود دارد و ممکن است مورد سوءاستفاده رقبا واقع شود، باید عرض کنم اولاَ رقیبی خارج از جریان اصولاگرایی وجود نداشت که سوء استفاده کند یا نکند ثانیاَ نگارنده قطعاً از این امر غافل نبود . زیرا حداقل شخصی را که خود آقای موحد در دور قبل از آن (دوره ای که ایشان شکست خوردند) رسماً معرفی کرده و قرارگاه مرکزی تشکیلات اصولگرایی را تحویل او داده بود، وی(سردار هاشمی پور) با امتیاز چهار سال تجربه نمایندگی جزء نامزدهای آن دوره بود. آیا دیگران حق نداشتند از آقای موحد بپرسند که ایشان(آقای هاشمی ) یا تراز نمایندگی را داشت یا نداشت. اگرکارایی و تراز مورد نظر را داشت که حجت تمام بود و باید آقای موحد به فتوای سیاسی خود عمل می کرد و خود وارد صحنه نمی شد و از ایشان حمایت می کرد! چرا که هواداران خود را از قبل به سمت ایشان جهت داده بود اما برعکس با نادیده انگاشتن وی، قصد داشت از او به عنوان یک ابزار برای حفظ جریان تا تعیین تکلیف خود استفاده شود و سپس مانند اصحاب سلف تحت فشار قرار گیرد تا از میدان بدر رود! ولی رقیب با زیرکی دست وی را خوانده و نقشه او را ابطال کرد. و اگر بعد از چهار سال تجربه نمایندگی (هاشمی پور)چنین توانی را نداشت ، باز هم باید آقای موحد به ملت جواب می داد که چرا چهار سال پیش با معرفی ایشان، می خواست برای چهار سال عمر، وقت و انرژی ملت را هدر داده و جایگاه عظیم نمایندگی و فرصت طلایی سهم تصمیم گیری و تصمیم سازی این حوزه را، که فرصتی بسیار مغتنم در مدیریت حوزه انتخابیه و استان و حتی کشور در جهت توسعه، آبادانی و خدمت به مردم می باشد را به ظن خود در اختیار یک شخص ناتوان بگذارد؟(در صورتی که برداشت عمومی مردم حوزه انتخابیه این است که عملکرد (هاشمی پور) مخصوصا در حوزه عمرانی و عام المنفعه قابل مقایسه با ایشان نبود). همچنین باید خردمندان و دلسوزان جبهه اصولگرایی کهگیلویه که به حمد الله کم نیستند از خود بپرسند، که چه کس یا کسانی و چگونه این فرصت و فرصتها را از آنها گرفته است؟ و چرا تاکنون اینگونه فرصت سوزی کرده اند؟ به فرض که مدعای شما در از دست رفتن فرصت در دوره گذشته موجه باشد،
چرا امروز بعد از گذشت آن دوره و فرصت چهار ساله باز هم تابلوی «امروز نقد فردا نسیه» را برای چهار سال دیگر با تأسی از رویه گذشته برد که تشکیلات خود نصب کرده اید؟ و در نهایت اگر تابلو کاربرد خودش را از دست بدهد، به ناچار به جای جمع کردن تابلو دکه را جمع خواهید کرد. نگارنده با شناخت تام از گذشته و حال و پیش بینی آینده این تشکیلات و رویه حاکم بر آن و روحیه دوست و رفیق همیشگی خود و ملاحظه صلاح و مصلحت ایشان، و تحسین خدمات وی مخصوصاً در دو دور اول و دوم نمایندگی شان و تلاش درحفظ جایگاه اجتماعی وی و همچنین علم به ناتوانی ایشان در انجام تکالیف نمایندگی در شرایط فعلی جامعه به دلایل مذکور در آن مرقومه، کما اینکه در دوره اخیر بر همه هویدا گردید که ایشان علیرغم شعارهای تبلیغاتی شان در ایام انتخابات برای تصاحب ریاست یا نواب مجلس حتی در حفظ جایگاه قبلی خود ناتوان بود و در ادای تکالیف نمایندگی در حوزه انتخابیه و عدم توانایی در پاسخگویی به مطالبات هوادارن خود و تحقق وعده های انتخاباتی منجر به حجم عظیم نارضایتی و ناراحتی و ریزش کسانی شده که به ایشان رای داده بودند، دال بر این موضوع است. لذا راقم با درک موقعیت زمانی و تأثیر و تأثرات جانبی، از یک طرف، و با عنایت به مطالب پیش گفته و مشکلات و واقعیتهایی که در کهگیلویه بزرگ به طور خاص و استان به نحو عام وجود دارد از قبیل، بیکاری، تورم و گرانی ، فقر و محرومیت ، فقدان رفاء اجتماعی، رواج مفاسد اداری و مالی و اخلاقی، شیوع رشوه و رشوه خواری و فراگیر شدن اعتیاد، پائین آمدن سطح زندگی و ایجاد شکاف طبقاتی، افسردگی و پژمردگی جوانان مخصوصا ًدانش آموختگان و فارغ التحصیلان دانشگاه ها، رواج یافتن دروغ و دروغ پردازی و دادن وعده های دروغ، جابجا شدن ارزش ها با ضد ارزشها، جاری شدن سنتهای غلط و ویران کننده مدح و مدیحه سرایی، تملق و چاپلوسی، زیر آب زنی و چاه کنی ، همچنین جایگزینی ارزشهای مادی و دنیوی و اعتباری به جای ارزشهای الهی و معنوی و واقعی، سرخوردگی نسل جوان و بی اعتنایی به توصیه های دینی و اخلاقی و سنتهای حسنه و جاریه اجتماعی که نتیجه آن متهم کردن نسل اولیه انقلاب به بی تدبیری و اشتباه عملکردی در خلق و حمایت از انقلاب و تطهیر فاسدان حاکم رژیم پهلوی و جنایتکاران اشغالگر صهیونیستی و آمریکایی، روی گرداندن از آرمانهای والای انقلاب اسلامی و حکمت بالغه علمای سلف خاصه امام خمینی (ره) و صدها عارضه ی دیگر که حتی بیان آنها جایز نیست و قلم از نگارش آن شرم دارد که قطعاً با ادامه روال گذشته اوضاع از این که هست بدترخواهد شد! چرا که آن رویه در دوره های متأخر از دور دوم نمایندگی ایشان جواب نداده بود، چه رسد به حالا که هیچ چیز سر جای خودش نیست و به کلی اوضاع عوض شده است و جهت به روزرسانی شیوه نمایندگی برنامه و تدبیرجدیدی هم مشاهده نشده و نخواهد شد و اگر هم باشد که بعید است، شخصیت و منش آن بزرگوار به گونه ایست که در قالب برنامه نمی گنجد. پر واضح است که بخش اعظمی از مشکلات پیش گفته ناشی از ضعف و سوء مدیریت و رویه جاری حاکم بر دستگاهایی است که ناشی از عملکرد و انتصابات پیشنهادی و تحمیلی به قوه اجرایی این قبیل از نمایندگان مجلس است.
مجلسی که امام آن را به حق در رأس امور خواندند، اما اکنون بالاترین درصد این معضلات و انحرافات یا ناشی از عملکرد ایشان در گزینشهای جناحی و تحمیلی به دستگاههای اجرایی است یا از نا کارآمدی و ناتوانی خودشان در ایفای نقش تقنینی و نظارتی است. در همین راستا راقم این قلم در هشت سال پیش، طی هشت مقاله متوالیاً تحت عنوان «مروری بر جایگاه نمایندگان در قانون اساسی و وظایف مردم » جهت روشنگری جامعه و تنویر افکار مردم و نفی آنچه که در استان ما اتفاق می افتد در سایتهای معتبر استانی از جمله «کبنانیوز و عصر دنا » منتشر کرد. لذا در حال حاضر اغماض این واقعیتها را روا ندانسته و بدون هیچ چشم داشتی با احساس مسؤولیت و تعهدی که بر ذمه آحاد ملت گذاشته شده و تقبل آسیبهای محتمل، با نگارش این نامه با در خواست ملتمسانه و نیت خیر خواهانه با نگاهی واقع بینانه با ترجیح اهم بر مهم و تحمّل پیامدهای شخصی آن، از جمله نیش زبانها و قلمهای زهرآگین جاهلان و آسیب و زیانهای محتمل، و نگرانی و دلخوری برخی از دوستان، تصمیم گرفت چنین مرقومه ای را بنگارد و تبعات آن را با توکل به خدا بپذیرد. اکنون این حضور مجدد بصراحت دلیل برهمان شائبه زیاده خواهی و انحصارطلبی است که نگارنده احتمال آن را داد و شما برآشفتید و مایه نگرانی شما بود.
البته همچنانکه در مرقومه موصوف، به صراحت آمده ، نگارنده در دو دور گذشته موضع بی طرفی اتخاذ کرده بود و از درد جدایی دوستان همفکر و همسو و همچنین زخم جبران ناپذیری که بر اثرتفرقه بر پیکر جریان ریشه دار و نیرومند اصولگرایی که بر مبنای اعتقادی و فکری شکل گرفته بود و در طول عمر جمهوری اسلامی در منطقه کهگیلویه با کنار گذاشتن امتیازات قومیتی و نژادی و ایلی و طایفه ای که دامن زدن به هر کدام می توانست عامل تفرقه و خصومت میان مردم باشد، تنها بر اساس اندیشه ولایی بر محور روحانیت اصیل و آرمانهای انقلاب و صمیمیت وصف ناپذیری شکل گرفته بود و در این دو دوره، بی رحمانه دو شقه گردیده و دوستان دیروز مقابل هم قرار گرفته و زخم کهنه و نفرت انگیز قومیتی و نژادی و منطقه ای عود کرده و فضای معطر وحدت و همدلی قبلی و اخوت دینی را خدشه دار نموده و آن روحیه حق محوری، عدالتخواهی، ایثارگری و خدمتگزاری ناشی از نسیم روح افزای انقلاب و جریان اصیل اصولگرایی متأسفانه به جنگ منافع فردی، خانوادگی سهم خواهی مادی و منصبی و تفاخرات ایلی و طایفه ای تبدیل گردیده از یک طرف و همچنین توجه تام به مشکلات عدیده مردم که بخشی از آنها ذکر شد از طرف دیگر، باعث گردیدکه به ناچار قلم را به چرخش در آورده تا شاید مرهمی بر این تألمات گسترده باشد. به نظر می رسد با آنچه پیش آمده در حرص و آز پایان ناپذیر قدرت در عین ناتوانی در ارایه خدمت و تداوم انحصار طلبی و استبداد فکری با تمسک به مافیای قدرت و ثروت انتظار می رود همه آگاهان و فرهیختگان و خردمندان دو طیف به اصطلاح اصولگرا با عنایت به وظیفه ذاتی و مسؤولیت اجتماعی خویش، محوریت اشخاص را بر محوریت تفکر و اندیشه و آرمانهای عقلانی، الهی و ولایی ترجیح ندهند و با دور اندیشی، و تأمل در سرنوشت محتوم (شخص محوری) رقیب فکری خود یعنی اصلاحات، عبرت بگیرند و با پذیرش اصل تنوع و شکستن انحصار و خودکامگی و توزیع فرصت ها برای سایرین و همچنین بازگشت به ارزشها و پرهیز از ضد ارزشهای پیش گفته و توجه به نیازهای زمان و روزآمد کردن این تشکیلات، متناسب با مطالبات نسل جوان و تحولات علمی و فنآوریهای نو و عدم تأکید و تکیه بر روشهای سنتی و پوپولیستی که هدف آن فقط جلب نظر عامه و ورود به مجلس است نه ارائه برنامه و تلاش در جهت تسکین آلام مردم و توسعه و آبادانی منطقه و رفاه اجتماعی و خوش بختی و سعادتی که قرار بود محقق بشود ولی آرزوی آن به دل مردم ماند، انتظار می رود با تأمل عمیق در وضعیت کنونی جامعه، به بازی خطرناکی که شروع شده خاتمه دهند.
مخصوصا به برادران تصمیم گیرنده ی همراه آقای موحد به طور خاص استدعا دارد، فارغ از تعلق خاطر به نامزد خاص خویش که در جای خود محترم است ، مبانی ارزشی، خردگرایی، انقلابی و ولایی را که محور کار تشکیلاتی اصولگرایی بوده و حاصل سالها زحمات همه فرهیختگان این تشکیلات و حمایت آحاد هواداران آن در ادوار ماضیه و خلوص نیت بانی و بزرگ و مراد همیشه جاویدمان، مرحوم آمیر احمد تقوی رضوان الله تعال علیه می باشد به آن جنبه شخصی نداده و مصادره به مطلوب نکنند. گرچه هر شخصی می تواند مادام العمر در چارچوب قانون نامزد شود و هیچ فردی هم نمی تواند مانع او شود اما یک تشکیلات سیاسی که مدعی مشی انقلابی و ارزشی و تحول خواهی است نمی تواند و نباید خود را محصور درخواستها و آرزوهای شخصی یا القائات منطقه ای نژادی و فامیلی کند تا چه رسد به اینکه متأسفانه تا حد مسائل و منافع خانوادگی تنزل یافته باشد. یک جریان فکری اگر زایش و رویش نیروی انسانی در تراز همه جایگاهها و متناسب با آنها نداشته باشد و یا استعداد نیروهای خود را نادیده گرفته و سرکوب نماید محکوم به فنا است.
زیرا به فرض بقا به مرور زمان پیر می شود و از رده خارج می گردد. به عنوان مثال همین نامزد مادام العمر در دوره آینده به خاطر شرایط سنی مجاز به ورود به صحنه انتخابات نیست. این تشکیلات و شما که منصب نمایندگی را فقط مختص به او می دانید چه باید بکنید؟ اگر بگویید شخصیتهای توانمندی داریم که هرکدام از آنها بهتر از ایشان انجام وظیفه می کنند ( که من هم در این مورد باشما موافقم )، جای این پرسش از شما هست، چرا در عین اعتراف به ناتوانی وی و داشتن گزینه های بهتر همین دوره از آنها استفاده نکرده و باز هم آن را به آینده موکول می کنید؟ و این همان مصداق تقدم مفضول بر فاضل بوده که عقلا مردود و باطل است. اگر هم به خاطر نداشتن نیروی شایسته آن را انحصاری و موروثی کرده اید (که نداشتن نیرو را من قبول ندارم) سوالی مهمتر مطرح است که تشکیلاتی با سابقه چهل ساله که نتواند برای این کار مهم یک نیرو تربیت کند به چه دردی می خورد؟! پس معلوم می شود حداقل در پرورش نیرو ناموفق بوده و این شائبه به وجود می آید که سایر نیروهایی که این تشکیلات در بدنه اجرایی کشور وارد کرده هم احتمالاً برهمین قیاس ناتوان و ناکارآمد بوده اند و جامعه کهگیلویه حق دارند ریشه همه مشکلات احتمالی ناشی از سوء یا ضعف مدیریت منطقه را بگردن این تشکیلات بیندازند و مسببین آن را مؤاخذه کنند! لذا با اعتراف به این نقص بزرگ چاره ای ندارید که تابلوی تشکیلاتی خود را پایین بکشید. و این همان چیزی است که او( آقا موحد) می خواهد . «یاخود یاهیچ کس ». و مستند این قول را در دو دوره از ادوار گذشته شما تجربه کرده اید. یکی دوره ای که ایشان به بهبهان منتقل شدند ودیگری که ایشان ممنوعیت ورود داشتند. در آن دو دوره این تشکیلات کاندیدای مستقل نداشت و ایشان حاضر نشد از کاندیدای خاصی از نظر تشکیلاتی حمایت کند و مطمئن باشید در آینده هم چنین خواهد بود!
اما سخنی با مردم شریف کهگیلویه:
شما مردم ولایی کهگیلویه در این چهل ساله انقلاب با سربلندی در تمام صحنه های حمایت از آرمانهای انقلاب حضور موفق و جوانمردانه داشته اید و بجا و صحیح تصمیمات لازم را اتخاذ کرده و نمره قبولی گرفته اید قطعا در این دوره از انتخابات با درک عمیق از گذشته و حال و آینده منطقه و سرگذشت جریانهای سیاسی کهگیلویه که به خاطر نگرشهای قیم مآبانه و انحصارگرایانه و روزآمد نکردن خود هم خودشان به بن بست رسیدند و هم کهگیلویه را به این جایی که هست رسانده اند، با تأمل در وضع موجود، اگر وضعیت موجود برای شما رضایت بخش و مطلوب است، انصاف و « شکرمنعم »اقتضاء می کند عاملان آن را حمایت کرده و از این طریق از ایشان تشکرکنید.(چون ازمیان نامزدهای امروز هستند کسانی که ۲۴ سال در این منصب بوده و بخش اعظمی از وضعیت موجود نتیجه عملکرد ایشان است) اما اگر از وضع موجود رنج می برید و مطلوب شما نیست دفع ضرر حتی محتمل آن واجب است و عقل حکم می کند با دقت تمام در احوال موجودین و نیازهای روز جامعه خویش با محوریت توانایی در توسعه و پیشرفت منطقه محروم نگه داشته شده کهگیلویه، خود تصمیم به تغییر بگیرید که عاقلان گفته اند« کس نخوارد پشت من جز ناخون انگشت من » و قرآن کریم چه زیبا فرمود« خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خود آن قوم خود را تغییر دهند». مطمئن باشید تصمیم امروز شما سرنوشت فردای شماست.
و سلام علی عباد الله الصالحین