واژگون شدن همه فضیلت ها و محاکمه آن

اقتصاددان :   امسال حمله به مصدق و نه نقد مصدق و به کار بردن توهین آمیزترین عبارات درباره او چنان قوت و سرعت یافته که آدمی در می ماند به راستی معیار و مبنای تحلیل درباره شخص و واقعه ای تا چه اندازه می تواند دگرگون شود که جای فضلیت و رذیلت و هنجار و ضد هنجار که روزگاری گزاره ای معلوم و بدیهی می بود،حالا به چنین اعوجاجی مبدل شده باشد.صد البته در این میان اطلاعات نصف و نیمه و جهت دار به ویژه در فضای مجازی در تشدید این فضا برای مخاطبان عامه بسیار مؤثر بوده است. اما در روزهای اخیر افراد و جریان های خاصی طی یادداشت هایی و مصاحبه هایی با برخی از شبکه های فارسی زبان خارجی، حرف هایی که هرگز پیش از این درباره مصدق جرات ابرازش را نداشتند،اکنون با ادبیاتی به غایت سخیف،همراه با توهین و تخفیف و تحریف تاریخ درباره مصدق به کار می برند.از طرفی جای شگفتی بسیار  است برخی خصلت ها و خوی های کمیاب و کیمیا به ویژه در راس هرم سیاسی و قدرت بودن،نظیر  شجاعت،جنم داشتن،از منفعت های فردی گذشتن و در این مسیر خطر کردن و هزینه کردن،به آزادی های مخالفان معتقد بودن،به حزب و مطبوعات آزاد باور داشتن و در جهت آن به هنگامه داشتن قدرت گام برداشتن،گویی هیچ کدام دیگر هنجار و فضیلت محسوب نمی شود چرا که:

خواجگان در زمان معزولی
همه شبلی و بایزید شوند
باز چون بر سرِ عمل آیند
همه چون شمر و چون یزید شوند

در هنگامه اصلاحات نقد اساسی به این جریان، تعلق طلبی و  تفوق طلبی آنها نسبت به  منافع جریانی قبیلگی بود و بسیاری از بده و بستان ها در جهت حفظ موقعیت ها و منصب های این جریان  با تمامیت قدرت سیاسی،انجام می گرفت. از منظر بسیاری از تخریب گران امروز مصدق این رفتار اصلاح طلبان، خیانت به مردم بود. حالا همین جماعت مصدق را ضد قانون مشروطه می‌خواند چرا که حق نداشت به تعطیلی مجلس و برگزاری رفراندوم روی آورد. تناقض آنجاست این جماعت در نقد رویکرد اصلاح طلبی به طور ناخواسته، دقیقا دنبال رویکرد و منش سیاسی مصدق بودند و صد البته منش و روش مصدق کاملا نقطه مقابل رویکرد اصلاح طلبانه حکومتی بوده و هست اما نسبت به شجاعت پر هزینه مصدق نسبت به نظام پیشین، طرفدار همان تز اصلاح طلبان حکومتی هستند یعنی مماشات حداکثری و زیست مسالمت آمیز و بلکه چاکرمابانه در کنار قدرت.صد البته باید دریغ خورد آنچه مصدق با شجاعت انجام داد و هزینه های زیادی را بر خود تحمیل کرد و چهارده سال حصر همراه با بیماری را سرافرازانه تا پایان عمر تاب آورد و چشم پوشی تمام عیار از مواهب مادی و معنوی زندگی برای منافع کشور که مهم ترین خصلت درونی او بود، گویی برای عده ای نه تنها  فضیلت محسوب نمی شود که حتی موضوعی کم اهمیت هم به حساب نمی آید.
پرسش بسیار مهم و اساسی این است که طی هفتاد سال اخیر هزاران انسان از نحله ها ی مختلف المشرب فکری که برای بهتر شدن ایران و رفتن به سوی آزادی و عدالت از مال و جان و تعلقات خود گذشته و عبور کرده اند، نسبت به مصدق چه دیدگاهی داشته و دارند و کدام الگو را از او گرفته اند؟
برخی پزشکانی که در این کشور با گذشتن از منافع مادی خود و زیر عکس مصدق هزاران مریض محروم و درمانده را با کمترین هزینه ای و یا بی هزینه ای مداوا کرده اند در این مرد چه دیده اند که چنین زندگی را بر داشتن تعلقاتی بس شخصی که به سهولت برایشان ممکن بود،ارجح دانسته‌اند؟ اکنون نیز بسیاری از زندانیان و تغییر خواهان نسبت به منش و سلوک و مرامنامه سیاسی و مبارزاتی او چه نگاهی دارند؟ آیا او هنوز از الگوهای پیشرو بسیاری نیست که میان منافع فردی و منافع کشور، حاضرند بی هیچ تردیدی اولی را فرو گذارند؟ و آیا می توان به آینده ایران اندیشید و نسبت به تعلقات شخصی خود با تمام قوا در جهت حفظ آن کوشید‌؟
در این چند روز یادداشت هایی را از چند استاد دانشگاه و نویسنده کشور از جمله موسی غنی نژاد،مرتضی مردیها و بیژن اشتری خواندم که بر خود فرض دیدند با تمام قوا مصدق را عامل ویرانی ایران بخوانند.پرسش مهم و اساسی این است آیا ایران اکنون و رنجی که بدان دچار شده است، بعد از نزدیک به ۶۰ سال از درگذشت مصدق، فاکتورها و مؤلفه های دیگری را برای این سراشیب غمبار طی نکرده که با همین صورت عریان و بدون لکنت که علیه مصدق صحبت می کنند و یادداشت می نویسند،بر آنها هم بشورند؟ آیا نویسندگانی از این دست هرگز حاضر شده اند برای آینده ایران هزینه بدهند یا اساسا هزینه دادن را دیگر فضیلت نمی دانند؟ روزگار عوض شده است برخی فضیلت ها دیگر فضیلت نیست بر همین سیاق نمی توان پرسید  آیا نسبت به شقوق متعدد ظلم در حوزه های مختلف،این طیف رسالتی برای خود برای زدودن مسئولانه آن قائل است که در آینده ایران،رد پایی از مسئولیت تاریخی آنها هم دیده شود یا رسالت تاریخی و مهم  آنها تنها تخریب مصدق است؟

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو + چهارده =