خرد در شاهنامه

به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر، اندیشه برنگذرد
در همین جا باید به دقت به معنی خود واژه خرد توجه کرد و اندیشید که اساسا خرد چیست؟ شاید بتوان گفت خرد آن نیروی عقلانی انسان است که از درجه عالی هم برخوردار باشد و به هر حال از نوع بیان شاهنامه نیک پیداست که خرد، گرا نمایه ترین چیز ممکن برای آدمی می باشد. خرد دانش فهم و بصیرت اکتسابی و ذاتی به همراه قابلیت به کار بستن آن می باشد. به طور کلی ایرانیان عهد کهن به خردورزی و کار درست، بسیار ارج می نهادند و اصولاً در همان عبارت اهورامزدا، مزد + دا که دو واژه است به معنی خرد بزرگ و دانایی می باشد. می توان گفت خرد، آگاهی متکی بر تکوین و رشد است.
این همه از خرد هست و لذا بی جهت نیست که در ستایش خرد، سخن در شاهنامه رفته است.
همیشه خرد را تو دستور دار
بدو جانت از ناسزا دور دار
خرد برترین دارایی انسان است. خرد به بیانی همان اندیشه ی نیک است. آن گاه هرکس که از این دارایی ارزشمند بیش تر بهره گرفته و آن را به کار برد، پیروزتر خواهد بود. شاید بتوان گفت: عقل و دانش انسان آنگاه که به پختگی و درایت کامل برسد خرد هست و هرکس باید بکوشد تا سرحد توان خود از خرد استفاده کند. در اهمیت عقل و خرد و ارزش والای این دو گوهر جای تردید و دو دلی نیست.
به این دو مهم در شاهنامه تاکید زیاد شده است. جالب آن که اگر با ظرافت و دقت بیشتری به مفهوم این دو واژه توجه کنیم، پی برده می شود که تفاوت هایی با هم دارند، و خرد برتر و بالاتر و والاتر از عقل است. فرد عاقل برای راحت تر بودن و موفقیت بیشتر از همه ی تجارب و دانسته های خود و امکانات در دسترس استفاده می کند و آن ها را به کار می گیرد تا به نتیجه بهتر و پیشرفت در امور خود برسد.
چنین آدمی را همه عاقل و زرنگ می دانند. درست هم تصور می کنند. به راستی این چنین فردی عاقل و عقل مدار است . ولی فرد خردگرا و خردمند از این ها بسی برتر است. خرد همان پیشرفت و پیروزی را با توجه به انسانیت و منافع عمومی و مصلحت و هنجارهای هستی به کار می گیرد. فرد خردگرا عقلش می رسد که برای نفع مادی جایی دروغ بگوید ولی ممکن است برای رعایت منافع کلی جامعه چنین نکند.
عقل آدمی را به بهره گیری از تجربیات گذشته وا می دارد. خرد اما، ضمن توجه به دانسته های خوب قبلی، جستجو می کند و جوان و تازه و نو و سالم است. پس بین خرد و عقل تفاوت هم هست. چنان که خرد با دانش هم یکی نیست و خرد از این دو بالاتر است. از همین روی است که در شاهنامه ما دعوت به خردمندی می شویم.
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
در بحث دیگر درآغاز شاهنامه در خصوص آفرینش عالم سخن رفته است و از چگونگی پیدایش آن بحث گردیده است و بیانات فردوسی بزرگ در شاهنامه که متکی بر اسناد ایران کهن بوده با داده های علمی امروز نیز هماهنگ می باشد.
ز آغاز باید که دانی درست
سرمایه گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آمد پدید
و زمین در ابتدا مسطح بوده و سپس کوه ها در آن به وجود آمدند.
ببالید کوه، آبها بر دمید
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبُد جایگاه
یکی مرکزی تیره بُد و سیاه
در خصوص پیدایش آدمیان نیز شاهنامه سخن دارد و از چگونگی تکوین آدمی بیان دارد. بر اساس بیانات رمز و اشاره ای شاهنامه، گروهی بر این باورند که ابتدا انسان سیاه پوست بوده و سپس به تدریج به این شکل درآمده است.
ترا از دو گیتی برآورده اند
بچندین میانجی به پرورده اند
می خواهیم در اینجا نکته ای مهم و فلسفی را درباره ی خرد شاهنامه که در فرهنگ و مکتب ایرانی وجود دارد بازگوییم. همانگونه که گفته شد، خرد یعنی آن عقل به کمال رسیده که خیر و مصلحت عموم و هنجار هستی را در نظر می گیرد.
حال با دقت نظر در می یابیم که خرد، جهان بینی فرد را هم تشکیل می دهد. لذا بیراه نیست که اگر بگوییم خرد هرکس همان جهان بینی او می باشد.
خرد مساوی است با عقل ذاتی و دانسته های اکتسابی و تربیت و آموزش و همه ی آنچه که عقل و قدرت تشخیص و تفکر فرد را تشکیل می دهد. او بسته به اینکه چگونه خردی داشته باشد جهان را می بیند. جهان بینی او ناشی از نوع خرد وی می باشد. لذا این که می بینیم برخی بزرگان کاری می کنند که از نظر زیردستان و سایرین کاری بیهوده و یا اشتباه می باشد. ولی برای صاحب آن خرد با آن روح بزرگ کار به جا و درستی می باشد. مثال وقتی که سلطان جلال الدین کنار رود سند خود را در محاصره ی مغولان خونخوار می بیند، از زن و کودکان خود می خواهد تا خود را از بالا به دریا پرت کنند که آنان بمیرند و خود با فراغ بال به جنگ با مغولان بپردازد و از ایران دفاع کند. چه بسیار افرادی که حتی در سپاه خود سلطان، او را به خاطر این کار سرزنش و دعوت به تسلیم و اسارت به دست مغولان می کردند. ولی او به آنچه که خرد پهلوانی اش حکم می کند عمل کرده است. او می داند که برای بقای این ملت باید خاک و سرزمین او حفظ شود و برای حفظ این خاک باید در آن هنگامه، خون داد. چنانکه اندیشمند معاصر شهید دکترمحمدرضا عاملی تهرانی نیز که خود دارای خرد پهلوانی بوده، گفته است : «ملت از خاک و خون ایجاد می شود.» ما این رفتار بزرگ و این نوع خرد پهلوانی را در جاهای دیگری از تاریخ ایران و حتی در تاریخ معاصر و اخیر ایران و نیز در شاهنامه می بینیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده + 17 =

پربازدیدترین ها