اعتماد ،سُتونی سُتوار و پایهای پایدار است برای بنای جامعهای ماندگار.
اعتماد رشته تسبیحی است که همه دانههای فردفرد اجتماع را انسجام و بنیانهای ملت را استحکام میبخشد.
اعتماد،قایقی وزین و زورقی زندگیآفرین بر روی دستان امواج مردمی است که در صورت غرق شدن نه از تاک، نشان میماند، نه از تاکْنشان.
اعتماد برای ادارۀ یک جامعه چونان پایهای پولادین و سرمایهای نمادین است که چنانچه این پایه پایدار نباشد،همه ارکان اجتماع فرومیپاشد.
اعتماد در لغت یعنی تکیه کردن بر ، واگذاشتن کار به کسی، سپردن چیزی را به کسی ، وثوق و اطمینان (فرهنگ فارسی معین)
یک حکیم ژاپنی میگوید : اگر مرا بین سه چیز :
۱-قوت و غذای مردم
۲-امنیت مردم
۳-اعتماد مردم
مخیّر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم، با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید “اعتماد مردم”را برمیگزینم .
زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همه چیزهای دیگر به دست میآید.
اعتماد مردم کیمیای کمیابی است که قطرهقطره به دست میآید . مبادا که با سهلانگاری سیلابوار آن را هدر دهیم !!
یکی از مهمترین آسیب های اجتماعی کشور تضعیف هنجارهای اخلاقی و اعتماد اجتماعی است. رواج و رسمیت یافتن دروغ در مناسبات فردی و اجتماعی، افزایش و گسترش سوگند در گفتمانها، سوءظن، فردگرایی، تظاهر و ریا، رابطهگرایی، قانونگریزی، عوام زدگی و عوام فریبی، تملُّق و گزافهگویی نشانههایی از بحران اخلاقی و نبود اعتماد در جامعه است.
مهمترین دغدغۀ رفتارشناسان و آسیبشناسهای اجتماعی افزایش شاخصهای آسیبهای اجتماعی در جامعه است ؛ تا آنجا که اختلالات روانی و افسردگی در جامعه ما دومین رتبه بیماریها را از نظر تحمیل هزینههای بهداشتی، روانی و اجتماعی و اقتصادی دارد.
همچنین پرخاشگری و خشونت رو به افزایش است تا آنجا که بیش از ۶۰ درصد از جرایم به علت خشونت روی میدهد.
در یک پژوهش میدانی بیش از ۷۵ درصد از مردم پول و پارتی را برای احقاق حق خودشان ضروری دانسته و تنها ۲۵ درصد از آنها به اجرای مساوی قانون اعتقاد داشتند.
از این نظر میتوان چنین برداشت کرد که شاخصهایی چون امید به آینده، قابل اعتمادبودن یا منصفبودن افراد و تکیه برانصاف اجتماعی در وضع مطلوبی قرار ندارد.
همچنان که میدانیم ارتباطات عنصر حیاتی در جامعه و مایۀ دوام و قوام آن است و در ارتباط ناب لزوم اعتماد متقابل ملاحظه شده و اعتماد متقابل نیز به نوبه خود رابطه نزدیک با صمیمیت دارد.
برای ایجاد اعتماد، شخص باید هم به دیگری اعتماد کند و هم خودش دست کم در محدوده رابطه مورد نظر قابل اعتماد باشد.
در یک جامعه اعتماد اجتماعی مثل شیرازهای است که آحاد آن را به هم پیوند داده و از پراکندگی آن ها جلوگیری میکند.
بیاعتمادی افراد به یکدیگر و بیاعتمادی به ساختار سیاسی و اجرایی جامعه باعث بروز سوءاستفادههای مختلف، رشوه، اختلاس و پدیده زیرآبزنی میشود.
در بررسی انحرافات و مسائل اجتماعی ریشه بسیاری از آسیبها را در بیاعتمادی افراد به یکدیگر میتوان جستوجو کرد.
وقتی در یک جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بین گروههای مردم توزیع شود و این نابرابری در طول زمان استمرار پیدا کند، شکاف بین دو طبقه غنی و فقیر هر روز بیشتر میشود و طبیعی است که در این شرایط قوانین و ساختار سیاسی جامعه زیر سوال رفته و نوعی بیاعتمادی اجتماعی را در افراد تقویت میکند.
بی اعتمادی مردم به ساختارهای اجرایی منجر به تضعیف تعهُّد اجتماعی و کمرنگ شدن هویت ملی شده و گذشته از آن بیاعتمادی به تدریج به سطح روابط میان فردی کشیده میشود و حاصل آن انزوای اجتماعی است.
بنابراین میتوان گفت وقتی سرمایههای اجتماعی فراموش میشود، فقر و بیکاری، تورُّم و اعتیاد و خودکشی، طلاق و جرایم اخلاقی نیز روندی رو به گسترش مییابد.
(گروه جامعه سایت تبیان زنجان)
مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عدّهای به انحصار در آمده، فعّالانه مشارکت نمایند؟ فرآیند مشارکت از جنس اطّلاعرسانی نیست که بتوان در مدت کوتاهی و به وسیله یک شیوه نامه مدوّن آن را از عرصه آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت همه احاد مردم در همه امور جامعه خود قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیده مترقی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده، ماندگار و جاودان نخواهد شد. همان گونه که ابل وایزمن می گوید :
«انقلابها هرچند اصیل باشند، تا به فرهنگ تبدیل نشوند، ماندگار نخواهند شد».
مهم ترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت اعتماد است. اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظام های مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیّم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرُّف نموده و صاحبنظر باشد و این که او از نظر ایده و تفکر توده مردم استفاده نماید و اجازه مشارکت به آن ها بدهد، حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطه تاریخی حکومت های خودکامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول دورهای چهل و پنج ساله جسته و گریخته توانستهاند مردمسالاری را تجربه کنند، حافظه تاریخی آنها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسرّی پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطه همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعه ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد.
وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و …. در جامعه ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و …. دیده میشود، بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیّت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آنها باشد. همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام برخی ازقدرتمندان در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسّر نیست، حاکی از عدم اعتماد مسئولان نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالی که با توجه به مطالب مذکور نمیتوان گفت که این مفهوم عاریتی از فزهنگ غرب و یا شرق است، بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت قانون اساسی در آمده است. پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجّه به قانون اساسی ،در نهادینهکردن مشارکت مردم و تعمیق احساس اعتماد متقابل بین مردم و دولتمردان در تمام عرصههای زندگی به سوی آیندهای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(اعتمادسازی و تحکیم مشارکت همگانی) به یاد داشته باشیم که:
سیّدُالقومِ خادمُهُم. (پیامبراکرم.ص)
پیشوا و رئیس هر گروهی،نوکر و خادم آن گروه است.