اخلاق و فرهنگ در شاهنامه

پیش از این بارها گفته شده است که شاهنامه از آنجا که برگرفته از کتاب حکمت ایرانیان است، دارای موضوعات گوناگون است. اگر چه محور اصلی شاهنامه روایت تاریخ ایران در دوران کهن و ایران در دوران باستان است، اما در بیان همان تاریخ، موضوعات دیگر نیز گفته شده است. از آن میان می توان از اخلاق در شاهنامه نام برد. به نظر می رسد اخلاق در شاهنامه به سه روش گفته شده است: نخست از راه بیان کردار و رفتار ایرانیان، اخلاق گزارش شده است. یعنی در حال گزارش تاریخ، آنچه که ایرانیان و به ویژه بزرگان و پهلوانان نامی ایران انجام داده اند، گویای منش و اخلاق آنان است. دوم اخلاق ستوده به شیوه ی پند و اندرز و دستوری در شاهنامه بیان اخلاق آنان است. یعنی در حال بیان روداد تاریخی، بیتی و یا ابیاتی مناسب آن، از فرامین و دستورهای اخلاقی آورده شده است:

یکی داستان گویم ار بشنوید
همان بر که کارید خود بدروید

سوم اینکه سخن بزرگان اخلاق و حکیمان ایرانی را در قالب شعر و نظم در آورده که بارزترین آنها همان سخنان «بزرگمهر حکیم» است.

البته در جای خود، در این مقاله، نمونه هایی از همه ی این موارد می آوریم. اما شاید بزرگترین و مهم ترین پند اخلاقی که در شاهنامه وجود دارد و بر آن به تکرار تأکید شده است، توجه دادن انسان به گیتی و هستی و چگونگی آن و راز آفرینش آن می باشد. از همین جا توجه آدمی را به سوی خداوند و بی درنگ به سوی خرد جلب می کند:

« به نام خداوند جان و خرد »

در این عبارت هم خداوند و آفریننده مورد نظر است و هم خداوند به معنای دارنده: دارنده ی جان و دارنده ی خرد. به دو گونه می توان این امر را تفسیر کرد و هر نوع آن هم درست است. آیا در این عبارت، خداوند جان و خرد هر یک سه هستی جدا از یکدیگرند که در عین حال در چیستی به هم مرتبط می شوندو با هم کار دارند؟ با اینکه در اینجا منظور، هدف و موضوع اصلی فقط یکی از این سه واژه است و برای مثال، واژه «خداوند» است که آن دو در ادامه ی این می آیند و وابسته به این هستند. 

پایه «خداوند» است و دو واژه ی جان و خرد پیرو می باشند. این گونه نیز اگر باشد، باز در مفهوم اصلی خللی ایجاد نمی شود و در هر حال، مهم این است که توجه انسان ایرانی را به خداوند و جان و خرد، در هر برداشت آن، جلب می کند. پس اگر این سنگ بنای اخلاق ایرانی بر مبنای شاهنامه گردد، یعنی که در اخلاق ایرانی، خداگرایی (به عنوان نماد برترین معنویت و پاکی و نور و روشنایی و هر نیکی) است و سنگ بنای این ساختمان اخلاق است که با خردورزی و زنده بودن و پویایی که به جان داشتن بستگی دارد پیوند سریع می خورد.

ما بر آنیم که اساس تفکر و روحیه و اخلاق ایرانی هم همین است و بقیه ی اوصاف و خلقیات مثل نیک مردی، نیکی کردن، نیک خواهی، نیک گفتاری، نیک کرداری و مانند اینها از اینجا می آید.

نکته ی شایان بیان آن است که پندها و اندرزهای اخلاقی که در شاهنامه بیان می شود به دلیل آنکه در میان رویدادهای کلی یک ماجرای تاریخی است، اثر شگرف و مؤثری بر خواننده و شنونده می گذارد، یعنی در واقع، آن پند و اندرز اخلاقی در رویداد بیان شده وجود دارد؛ چنانکه اگر پند به طور جداگانه هم نیاید، در آن ماجرا بیان شده است.

نمونه هایی از دستورهای اخلاقی شاهنامه در اینجا آورده می شود:

به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد

سپاس از جهاندار فریادرس
نگیرد به سختی جز او دست کس

تو مگذار هرگز ره ایزدی
که نیکی ازویست و هم زو بدی

 

در باب فرهنگ دوستی:

  که فرهنگ آرایش جان بود
ز گوهر سخن گفتن آسان بود

چنین گفت آن بخرد رهنمون 
که فرهنگ باشد ز گوهر فزون

اگر بخواهیم موضوع فرهنگ در شاهنامه را شاخ و برگ دهیم و به آن بپردازیم، باید بگوییم که نزدیک به نود بیت در شاهنامه هست که در آن بیت ها به واژه ی فرهنگ اشاره شده است. مانند:

چو هنگام فرهنگ باشد ترا
به دانایی آهنگ باشد ترا

بی آزاری و سودمندی گزین
که این است فرهنگ و آیین و دین

فرهنگ به عنوان یک ارزش بسیار مهم و بالا و والا در شاهنامه به کار رفته است. حق هم همین است، فرهنگ ارزش و اهمیت زیادی دارد. حکیم فردوسی در نیایش با خداوند از فرهنگ یاد می کند و می فرماید:

تو دادی مرا فر و فرهنگ و رای
تو باشی به هر نیک و بد راهنمای

اگر توجه کنیم می بینیم که فردوسی در سراسر شاهنامه فرهنگ را به عنوان یک ارزش به کار می برد. با دقت در همه ی ابیاتی که فرهنگ در آنها به کار رفته است، می توان این گونه برداشت کرد که: فرهنگ به طور گسترده شامل ارزش های فردی، اجتماعی و هنجارهای درست مبتنی بر دانش و رشد و پویش است که اخلاق و خرد در آن به طور مستقیم نقش و ارتباط دارد. چنین چیزی را می توان راجع به فرهنگ در شاهنامه گفت و این خیلی ارزشمند است.

ملاک فردوسی و شاهنامه برای ارزش گذاری بر روی انسانها، به انسانیت آنها و خردورزی و کردار نیک آنها بر می گردد. این ها گوهر و ذات شاهنامه هستند. قصه و داستان های تاریخی شاهنامه، اگر چه در جای خودشان ارزشمند هستند، اما گوهر و پیام اصلی آن روایات تاریخی در واقع آزادی، خردورزی، نیکوکاری و رفتار انسانی است.

گوهر دیگر شاهنامه، همان طور که در بالاتر گفته شد، اخلاق گرایی و اخلاق مداری است. فردوسی اندرزهای اخلاقی مهم را با بهره گیری از وقایع تاریخی که در شاهنامه آمده به انسان می دهد. عدالت خواهی و دادگری و حق را به حق دار دادن نیز از دیگر گوهر های بنیادین موجود در شاهنامه است:

مگردان زبان زین سپس جز به داد
که از داد باشی تو پیروز و شاد

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − 4 =

پربازدیدترین ها