جعفر بخشی بی نیاز روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت :
پرده اول :
گرگ و میش هوا بود و شهر تا تماشای صبح دو ساعتی زمان داشت. در سرمایی استخوان سوز در یکی از روزهای دی ماه رییس سازمان با خودرو و راننده اش در یکی از شهرهای دور افتاده ی کشور مقابلِ دربِ زندان توقف کرد. می خواست بی خبر و سرزده از زندان بازدید کند و تشریفاتِ زائد را کنار بگذارد. نه رییس زندان خبر داشت و نه مدیر کل. آقای رییس از خودرو پیاده شد و به سربازِ زندان که مقابلِ دربِ خروجی نگهبانی میداد خود را معرفی کرد و از او خواست که درب را باز کرده تا خودرو وارد حیاطِ زندان شود. سرباز اما امتناع کرد و گفت تا مقام مافوق دستور نداده من اجازه ی این کار را ندارم. رییس دیگر بار خود را معرفی کرد اما پاسخ همانی بود که شنیده بود. از این مکالمه و رخداد دقایقی طولانی گذشت. رییس سازمان با راننده در آن هوای سرد بیرون از حیاط زندان منتظر ماندند تا سرباز به مافوقِ خود اطلاع داد و او نیز بلافاصله رییس زندان را مطلع کرد و با دستور مستقیمِ رییس زندان ریاست سازمان با خودرو و راننده اش وارد محوطه ی زندان شد.
پرده دوم :
عذرخواهی و شرمنده گیِ مقاماتِ زندان از عالی ترین مسئولِ سازمان زندانها بر مبنای رخداد و اتفاق پیش آمده و این که حتما با سرباز برخورد خواهد شد و به شدت او را تنبیه خواهند کرد به یک صحنه ی خاص و متفاوت تبدیل شد تا به گونه ای تاخیر و رفتارِ سرباز زندان را توجیه کنند. ریاست سازمان اما دستور داد تا سربازِ مورد نظر در اتاق ریاستِ زندان حاضر شود. متفقا حدس و گمان بر این بود که خودِ ریاستِ سازمان در نظر دارد تا بابت این تاخیر و معطلی در آن هوای سرد سرباز را شخصا تنبیه کرده و از او زهر چشم بگیرد. سرباز خیلی زود در اتاق رییس زندان حاضر شد تا علتِ حضورش را بداند. ریاست سازمان با دیدن سرباز از جایش برخواست خود را به او رساند ؛ پیشانی اش را بوسید و در حضور دیگران از وی بابت انجامِ درستِ وظایفِ محوله اش ویژه قدردانی کرد. و او را در مقابل جمع ستود و مورد مهر و تففد قرار داد.
پرده آخر :
خانم وزیر بعد از سفر به جمهوری آذربایجان قصد بازگشت از طریق فرودگاه اردبیل به تهران را داشت. یکی از مأموران فرودگاه بر اساس وظیفه ی همیشگی و روتین خود و بر اساس دستورالعمل سازمانی همانند همه ی مسافران در فرودگاه اعم از مسئول یا افراد عادی ؛ خواست تا کیف وزیر را بازرسی نماید. اقدامی که به مذاقِ خانم وزیر اصلا خوش نیامد و با انتقاد و واکنش تند او همراه شد. فرزانه صادق در واکنش به این واقعه اجازه بازرسی از کیف خود را به مامور مربوطه نداد و با عصبانیت فرودگاه اردبیل را ترک کرده و به صورت زمینی راهی تهران شد. تنها ساعاتی بعد از حضور خانم وزیر در پایتخت وی دست به قلم شد و در عین خشم و ناراحتی حکم عزل و تغییر فوری مدیر کل فرودگاههای استان اردبیل را صادر کرد. تا محمد قصابی را صرفِ انجامِ دقیقِ امور محوله از کار اخراج و شخص دیگری را جایگزین وی کند. اقدامی جاهلانه و متکبرانه که در میانِ مدیرانِ تازه به دوران رسیده در کشور نمود فراوانی دارد تا چرخه ی روزگارِ این مردم به تصمیم هایی چنین شتابان گره بخورد و وضعیت را روز به روز برای ما بد و بدتر کند.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع