اضافه كاري اجباري باعث افزايش ابتلا به افسردگي و اضطراب ميشود
كارگرانی كه به اجبار در روزهاي تعطيل يا خارج از ساعات معمول كاري به فعاليت ادامه ميدهند، در معرض فرسودگي رواني، كاهش انگيزه، افت كيفيت عملكرد و افزايش خطاهاي كاري قرار ميگيرند. اين فشار مضاعف، اغلب با افزايش نارضايتي شغلي، كاهش بهرهوري و بالا رفتن نرخ ترك كار همراه است. در اين گزارش، با نگاهي تحليلي و بر پايه ديدگاههاي متخصصان حوزه كار، روانشناسان و كارشناسان كيفيت، به بررسي ابعاد مختلف اضافهكاري اجباري و آثار مخرب آن بر نيروي انساني، روند توليد و ساختار اجتماعي كار ميپردازيم؛ تا روشن شود چرا چنين رويكردي نه تنها غيراخلاقي، بلكه از نظر اقتصادي و مديريتي نيز نادرست و زيانبار است.
آثار زيان بار اضافه كاري اجباري بر جسم و روان
به گزارش اقتصاددان به نقل از تعادل ، محمد فرهادي، فعال كارگري ميگويد: اضافهكاري اجباري كارگران در روزهاي تعطيل، موضوعي است كه از نگاه يك فعال كارگري ميتواند آثار زيانباري بر جسم، روان و كيفيت كار كارگران داشته باشد و در نهايت منجر به كاهش بازدهي آنان شود. در ادامه تحليلي از اين موضوع را از ديدگاه يك فعال كارگري مرور ميكنيم:
افزايش فرسودگي جسمي و روحي
او ميافزايد: روزهاي تعطيل فرصتي براي تجديد قوا، گذراندن وقت با خانواده و استراحت است. زماني كه كارگران مجبور ميشوند در اين ايام كار كنند، بدن و ذهنشان از چرخه طبيعي بازيابي خارج ميشود. اين امر به مرور منجر به خستگي مزمن، كاهش تمركز و بروز اختلالات رواني مانند اضطراب و افسردگي ميشود.
كاهش بهرهوري و كيفيت كار
اين فعال كارگري اظهار ميدارد: كارگري كه خسته است، احتمال بيشتري دارد كه در حين كار دچار اشتباه شود يا كيفيت كارش افت كند. بر اساس تجربههاي ميداني فعالان كارگري، بازدهي كارگران پس از چند روز اضافهكاري اجباري كاهش چشمگيري پيدا ميكند. يعني در حالي كه كارفرما تصور ميكند با ساعات كار بيشتر توليد افزايش مييابد، عملا نتيجه معكوس حاصل ميشود.
نارضايتي و افت انگيزه
فرهادي ادامه ميدهد: اجبار به كار در ايام تعطيل، بدون اختيار و رضايت كارگر، احساس بيعدالتي و استثمار را در ميان كارگران تقويت ميكند. اين حس به مرور باعث بيانگيزگي، دلزدگي از محيط كار و حتي ترك شغل ميشود. از نگاه يك فعال كارگري، انگيزه و رضايت شغلي از عوامل اصلي پايداري و بهرهوري نيروي كار است كه با اين نوع سياستها تضعيف ميشود.
نقض حقوق انساني و قانوني
محمد فرهادي در ادامه اظهار ميدارد: بر اساس قوانين كار، كار در روزهاي تعطيل بايد صرفا با رضايت كارگر و با پرداخت اضافهكار مجزا صورت گيرد. اجبار به حضور در روزهاي تعطيل، نقض آشكار حقوق نيروي كار است. از نظر فعالان كارگري، اين موضوع نشانهاي از بيتوجهي به كرامت انساني كارگران و ناديده گرفتن قوانين كار محسوب ميشود. او در پايان ميگويد: اضافهكاري اجباري در روزهاي تعطيل را نهتنها غيراخلاقي و غيرقانوني ميداند، بلكه معتقد است اين رويكرد در بلندمدت بازدهي را كاهش داده و آسيبهاي جدي به سلامت كارگران و بهرهوري كلي محيط كار وارد ميكند. او توصيه ميكند به جاي فشار بيشتر، بايد با ايجاد شرايط انساني، حمايتهاي معيشتي و مشاركت دادن كارگران در تصميمگيريها، بهرهوري و رضايت را به شكل پايدار افزايش داد.
آسيبهاي جدي و ماندگار بر سلامت روان
فاطمه اكبري، روانشناس نيز درباره آسيبهاي اضافه كاري اجباري بر روان كارگران نيز به «تعادل» ميگويد: اضافهكاري اجباري كارگران، بهويژه در روزهاي تعطيل، نه تنها با اصول روانشناسي سلامت در تضاد است، بلكه ميتواند آسيبهاي جدي و ماندگاري بر سلامت روان آنان وارد كند. در ادامه، مهمترين تأثيرات منفي اين نوع فشار كاري را از منظر روانشناسي مرور ميكنيم:
افزايش استرس مزمن
او ميافزايد: كارگراني كه بهاجبار در روزهاي تعطيل نيز كار ميكنند، فرصتي براي تخليه تنشها و بازسازي رواني ندارند. اين وضعيت، آنها را در معرض استرس مزمن قرار ميدهد؛ استرسي كه به مرور زمان ميتواند منجر به فرسودگي رواني، خستگي ذهني و افت عملكرد شناختي شود.
اختلالات خواب و بينظميهاي روانزيستي
اين روانشناس اظهار ميدارد: تعطيلات بخشي از نظم طبيعي زندگي انسان هستند. حذف يا بهزور گرفتن اين زمانها، ميتواند به اختلالات خواب، بينظمي در ساعت بيولوژيك بدن و كاهش كيفيت استراحت منجر شود. اين اختلالات مستقيما با بروز مشكلاتي نظير زودرنجي، اضطراب، سردرد و افت تمركز در ارتباط هستند.
افزايش احتمال ابتلا به افسردگي و اضطراب
اكبري در ادامه ميگويد: وقتي كارگر هيچ فرصتي براي زندگي شخصي، تعامل با خانواده و تفريح ندارد، احساس بياختياري، بيارزشي و استثمارشدگي در او تقويت ميشود. از نگاه روانشناختي، اين شرايط زمينهساز افسردگي، اضطراب اجتماعي، و حتي اختلالات روانتني خواهد بود.
تضعيف هويت فردي و رضايت از زندگي
به گفته اين روانشناس، هويت انسان تنها با كار تعريف نميشود. زماني كه كار به شكل اجباري تمام ساعات زندگي فرد را اشغال ميكند، هويت اجتماعي و شخصي كارگر تضعيف ميشود. اين امر احساس نارضايتي از زندگي، دلزدگي، كاهش انگيزه و بيمعنايي را در پي دارد.
تاثير بر روابط خانوادگي و اجتماعي
او ميافزايد: عدم حضور در خانه در روزهاي تعطيل باعث فاصله عاطفي با خانواده، نارضايتي همسر و فرزندان، و كاهش كيفيت روابط اجتماعي ميشود. از منظر روانشناختي، اين مساله ميتواند عامل مهمي در بروز تعارضات خانوادگي و آسيبهاي عاطفي باشد. اكبري در پايان با اشاره بر اهميت «تعادل بين كار و زندگي» ميگويد: اضافهكاري اجباري در روزهاي تعطيل را عامل اختلال در سلامت روان، فرسودگي شغلي و فروپاشي نظام حمايتي رواني افراد ميداند. او هشدار ميدهد كه تداوم اين شرايط در نهايت ميتواند به بحرانهاي جدي رواني در نيروي كار منجر شود؛ بحرانهايي كه هزينههاي انساني، اجتماعي و اقتصادي بالايي دارند.
تاثير اضافه كاري اجباري بر كيفيت توليدات
مجتبي حسن زاده، كارشناس كنترل كيفيت نيز تاثير اضافه كاري اجباري را از منظر تاثير بر كيفيت توليدات بررسي كرده و به «تعادل» ميگويد: اضافهكاري اجباري كارگران – بهويژه در روزهاي تعطيل و بدون در نظر گرفتن شرايط روحي و جسمي آنها – نه تنها به افزايش توليد منجر نميشود، بلكه تأثيرات منفي گستردهاي بر روند توليد، كيفيت محصولات و حتي اعتبار برند يك واحد توليدي دارد. در ادامه، اين موضوع را از ابعاد مختلف بررسي ميكنيم:
كاهش دقت و تمركز كارگران
او ميافزايد: كيفيت محصول ارتباط مستقيم با دقت، تمركز و مهارت انساني در مراحل مختلف توليد دارد. كارگري كه مجبور به اضافهكاري است، بهخصوص در روزهايي كه انتظار استراحت داشته، دچار افت تمركز و خستگي ذهني ميشود. اين وضعيت بهمرور باعث افزايش خطاهاي انساني، اشتباه در مونتاژ يا بستهبندي، بيتوجهي به جزييات فني و در نهايت توليد محصولاتي ميشود كه از استانداردهاي كيفي مورد انتظار پايينتر هستند.
افزايش ضايعات و دوبارهكاري
به عقيده حسنزاده يكي از اصليترين پيامدهاي خستگي و فشار كاري، بالا رفتن ميزان ضايعات توليدي و نياز به دوبارهكاري است. كارگري كه به اجبار مشغول بهكار است، احتمال بيشتري دارد كه مراحل توليد را با بيدقتي انجام بدهد، قطعات را نادرست نصب كند يا فرآيند كنترل كيفيت درونخط را ناديده بگيرد. در نتيجه، حجم محصولاتي كه نياز به اصلاح دارند بالا ميرود و اين امر هزينههاي توليد را بهطور چشمگيري افزايش ميدهد.
افت كيفيت در خدمات پس از فروش
او در ادامه اظهار ميدارد: كاهش كيفيت محصول، مستقيما بر رضايت مشتري و نياز به خدمات پس از فروش تأثير ميگذارد. محصولات معيوب يا بيكيفيت، تعداد شكايات را افزايش ميدهد و شركت را ناچار به صرف هزينه در جهت جبران خسارات يا تعويض كالا ميكنند. از نگاه كارشناس كيفيت، اين روند موجب تضعيف برند، كاهش اعتماد مشتري و در بلندمدت از دست رفتن بازار ميشود.
تضعيف روحيه تيمي و تعارض در واحد توليد
اين كارشناس كنترل كيفيت كالاها ميگويد: فرهنگ كيفيت، نياز به انگيزه، رضايت شغلي و همكاري جمعي دارد. اضافهكاري اجباري باعث ميشود روحيه كاركنان تضعيف شود و احساس بيعدالتي و استثمار در ميان آنان شكل بگيرد. اين احساسات منفي، به مرور بر تعاملات بين اعضاي تيم توليد اثر ميگذارد و فضاي همكاري را به فضاي تعارض تبديل ميكند؛ مسالهاي كه مانع جدي در پيادهسازي سيستمهاي مديريت كيفيت همچون ISO يا TPM محسوب ميشود.
افزايش نرخ ترك شغل و كاهش سرمايه انساني
حسنزاده ادامه ميدهد: نيروي انساني ماهر و باانگيزه يكي از مهمترين داراييهاي واحد توليدي است. اما اضافهكاري اجباري و عدم رعايت تعادل كار و زندگي، منجر به فرسودگي شغلي و ترك كار ميشود. جايگزينكردن نيروي جديد نيازمند آموزش مجدد است و تا زماني كه نيروهاي جديد به سطح مهارت و تجربه قبلي برسند، كيفيت محصولات تحتالشعاع قرار ميگيرد.
اثر معكوس بر بهرهوري و زمان توليد
او ميافزايد: اگرچه كارفرمايان تصور ميكنند اضافهكاري به افزايش توليد منجر ميشود، اما تجربه كارشناسان كيفيت خلاف اين را نشان ميدهد. در شرايط فشار و اجبار، بهرهوري كاهش مييابد، زمان توليد براي هر واحد محصول بالا ميرود و در نتيجه، چرخه توليد كندتر و پرهزينهتر ميشود. اين اثر معكوس در تضاد با اصول بهرهوري پايدار است. اين كارشناس كنترل كيفيت در پايان ميگويد: اضافهكاري اجباري كارگران سياستي كوتاهنگرانه و مخرب است كه در نهايت، به كاهش كيفيت محصولات، افزايش هزينهها، افت رضايت مشتريان و خدشهدار شدن اعتبار برند منجر ميشود. راهكار منطقي و پايدار، ايجاد انگيزه، حفظ رضايت نيروي كار، توجه به تعادل كار و زندگي و تقويت مهارتهاست؛ نه تحميل ساعتهاي كاري بيشتر در روزهاي استراحت.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع