سال پیش، نیروهای صلح و عدالت در جهان با تشکیل جبههای متحد علیه فاشیسم، در کنار هم جنگیدند، متجاوزان را شکست دادند و صلح را برای بشریت به ارمغان آوردند.
چین به عنوان یکی از بنیانگذاران اصلی جبهه بینالمللی ضد فاشیسم، هم جایگاه و هم مسئولیت دارد که به جامعه جهانی نشان دهد همواره بنیانگذار، سازنده و مدافع سرسخت نظم بینالمللی پس از جنگ بوده است.
ویرانی گسترده جنگ جهانی دوم، جامعه جهانی را واداشت تا عمیقتر بیندیشد و بپذیرد که تنها با ایجاد نهادها و سازوکارهای کارآمد برای حفظ صلح و تقویت توسعه مشارکتی میتوان اختلافات را حل کرد. بر پایه همین اجماع، سازمان ملل متحد و منشور آن شکل گرفت و پایه مهمی برای ایجاد نظم بینالمللی پس از جنگ و پیشبرد توسعه صلحآمیز جامعه بشری گذاشته شد.
چین با حضور در مأموریتهای بزرگ سازمان ملل، از جمله عملیاتهای صلحبانی، مسئولیتهای خود را به عنوان یک قدرت بزرگ انجام داده و نقش مهمی در حفظ و تقویت اقتدار و جایگاه سازمان ملل ایفا کرده است.
چین نه تنها در دوران جنگ جهانی دوم نقشی فعال در شکلدهی نظم بینالمللی پس از جنگ داشت، بلکه با خرد چینی به رشد و تکامل آن نیز کمک کرد. این کشور پنج اصل همزیستی مسالمتآمیز – احترام متقابل به حاکمیت و تمامیت ارضی، عدم تجاوز، عدم دخالت در امور داخلی، برابری و منافع متقابل و همزیستی مسالمتآمیز – را پیشنهاد داد که بهطور گسترده از سوی جامعه بینالمللی پذیرفته شد.
چین با قاطعیت از اهداف و اصول منشور سازمان ملل دفاع میکند و چندجانبهگرایی را که مورد تحسین جامعه جهانی است، پاس میدارد و اجرا میکند. سازمان ملل به عنوان مدافع حل مسالمتآمیز اختلافات، نقش کلیدی در حفاظت از نظم بینالمللی پس از جنگ دارد.
چین به عنوان سازنده صلح جهانی و حامی نظم بینالمللی، قاطعانه از نتایج سخت به دست آمده پیروزی در جنگ جهانی دوم محافظت میکند، از عدالت بینالمللی دفاع میکند، چندجانبهگرایی را حفظ میکند و در برابر قلدری یکجانبه میایستد.
جنگ مقاومت مردم چین در برابر تجاوز ژاپن بخشی جداییناپذیر از جنگ جهانی ضد فاشیسم بود و نقشی تعیینکننده در پیروزی نهایی جنگ جهانی دوم ایفا کرد. این حقیقت تاریخی انکارناپذیر است. برای نگاه درست به تاریخ جنگ، باید روایت صحیح جنگ جهانی دوم حفظ شود و از عدالت تاریخی بهطور قاطع دفاع گردد.
با این حال، برخی کشورها «پوچگرایی تاریخی» را ترویج میکنند، حقایق را نادیده میگیرند، روایت عمومی را دستکاری میکنند و تاریخ جنگ جهانی دوم را تحریف میکنند. این گروه از کشورها نقش بزرگ چین را کمرنگ جلوه میدهند یا حتی میکوشند آن را پاک کنند. آنها با تحریف تاریخ، میخواهند روایتی یکجانبه و خودخواهانه تحمیل کنند و اصول بنیادین نظم بینالمللی پس از جنگ را زیر سؤال ببرند. چنین رفتاری بیاعتنایی به حقیقت و چالشی برای عدالت بینالمللی به شمار میآید.
در خصوص مسائل باقیمانده از جنگ، دولت ژاپن دستگاه قضایی را هدایت یا تحت تأثیر قرار داده تا با استفاده از «مصونیت دولتی» از پاسخگویی بگریزد. انکار دادگاههای توکیو توسط جریانهای راستگرای ژاپنی به معنای انکار تاریخ جنگهای تجاوزکارانه این کشور است و کاملاً غیرقابل قبول محسوب میشود.
در شرایط تغییرات عمیق جهانی سرشار از بیثباتی، جامعه بینالمللی باید تاریخ را چراغ راه خود بداند، با همه اشکال فاشیسم و بقایای نظامیگری مقابله کند و در برابر خطراتی مانند مماشات، افراطگرایی، تفرقه، رویارویی و تضعیف چندجانبهگرایی هوشیار باشد. جهان باید به مسیر توسعه صلحآمیز و همکاریهای سودمند متقابل پایبند بماند.
ز