به گزارش مجله اقتصاددان آقای دکتر حسن خسروی. مدرس دانشگاه ، متخصص امور برنامه و بودجه کشور ، مؤلف کتاب روابط عمومی و ارتباطات و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی نوشت : حدود سی سال پیش در اداره ای کار میکردم و چون مدیریت خوانده بودم ذهنم پر بود از انواع و اقسام تئوری ها و نظریههای اندیشمندان عرصه مدیریت و طبیعتا علاقه مند بودم که به عنوان یک فارغ التحصیل مدیریت ، یافته ها و آموخته های خود را در محل کار پیاده سازی و اجراء کنم. اوایل کارم چون شور و شوق و انگیزه کاری بسیار بالایی داشتم شروع کردم به دادن پیشنهادهای ریز و درشت سازنده و راهگشا و به بالا دستی خودم که معاون اداری مالی بود مرتب نامه میزدم و راهکار میدادم. چند تا نامه اول را یه جورایی آقای معاون سازمان نصفه نیمه جواب داد اما وقتی دید نامه های من زیاد شده ظاهرا موقعیت خود را در خطر دید؟!؟ چند وقتی گذشت و از نامه هایی که میفرستادم خبری نشد و بازگشتی و انعکاسی نداشت. یک روز از ایشان سؤال کردم حاج آقا ببخشید، در باره فلان موضوع خدمتتان نامه ای نوشته بودم ولی برگشتی نداشته نامه ام؟
حاج آقای معاون اداری مالی فرمود که بله خواندم و رد کردم. خوب من هم چون خودم در کار همواره صداقت و راستی و درستکاری را مد نظر داشتم فکر کردم که ایشان هم راست میگوید و نامه مرا رد کرده برای مبادی ذیربط جهت اقدام لازم.
مدتها گذشت و هر بار که میپرسیدم نامه ام چه شد، حاج آقا میگفت رد کرده ام، کم کم مشکوک شدم که اگر نامه را رد کرده پس چرا هیچ تغییری ایجاد نشده و چرا کسی از من به عنوان صاحب نامه و پیشنهاد دهنده سراغی نمیگیرد و مشورتی نمیخواهد ؟!؟
مدتی گذشت و آن حاج آقای معاون اداری مالی عوض شد. به مسئول دفترش گفتم فلانی! ما هر چه نامه به حاج آقا میدادیم میگفت رد کرده ام اما انعکاسی در سازمان نداشت و اتفاق مثبتی نمیافتاد ،جریان چیه؟ داستان چیه؟
مسئول دفتر حاج آقا گفت بیا یه چیز نشونت بدم. مرا برد کنار میز معاون. ایشان روی میز کاری خود، یک زیر دستی بزرگ داشت که هر نامه ای را که نمیخواست اقدامی شود رد میکرد زیر آن زیر دستی. دروغ هم نمیگفت چون جلوی ما ظاهرا خیلی مذهبی و حزب اللهی هم بود. راست میگفت که نامه را رد کرده است. منتها منظور او رد کردن نامه به زیر زیر دستی روی میز بود. یعنی نوعی سطل آشغال محترمانه. بعدها فهمیدم با خیلی از نخبگان و صاحبان خرد و اندیشه و تخصص در سازمان اینگونه برخورد میکرده و نامه های آنها را هم رد میکرده ،منتها به زیر زیر دستی خود.
او در طی چند سال معاونت اداری مالی یک سازمان بزرگ آنقدر با رفتار و کردار خود مغزها و اندیشههای خوب و سازنده را نابود کرد و فراری داد که حد و حساب ندارد. تجربه ام که بیشتر شد و پخته تر شدم فهمیدم یکی از راههای خوب برای حذف نخبگان در سازمان آن است که نامه آنها را بدون هر گونه مخالفتی رد کنید به زیر زیر دستی میز خود.
اینگونه است که پخمگان هستند و نخبگان در انزوا و گوشه عزلت و سکوت و…
حسن خسروی.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع