چرا آنها می توانند ؛ اما ما نمی توانیم !

جعفر بخشی بی نیاز روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت :  چقدر این سوال مسعود پزشکیان از جامعه ی مخاطب درست است. در حالی که از آن طرف چون او پرسیده غلط است. درست از این منظر که گفته خدا وکیلی هلند زمینش بزرگتر است یا شهر اردبیل ؟ بعد هم گفته چرا اون می‌تونه پول در بیاره و ما نمی‌تونیم. برای پاسخ به این سوال باید برگردیم به ساختار. به حاکمیت. به قوه قضاییه. به قوه مجریه. خود شخص رییس جمهور. وزراء. وکلا. مهندسین. پزشکان. قضات. بازاریان. کارمندان. حتی به مردم عادی. واقعا چرا همه جای دنیا می توانند اما ما نمی توانیم. این سوال کلیدی را حتی خود پزشکیان هم نمی تواند پاسخ دهد. چرا که پاسخی سخت دارد و جوابی که بی گمان پر از حاشیه و اما و اگر است. کسی این سوال را پرسیده که خود رییس قوه ی مجریه است. کلیدار دولت. و این سوال از جانب او ؛ هم درست است و هم غلط. که او بهتر از هر کس دیگری می داند که چرا ما نمی توانیم.

در همه جای دنیا سیاست یک جاده ی مستقیم با علائم درستِ راننده گی دارد. راننده می داند چگونه پشت فرمان بنشیند و خودرو را با چه تدبیر و درایتی در جاده براند. همه چیز قاعده دارد. راه دارد. قانون بر آن حاکم است. منافع ملی مردم در آن دیده شده است. سیاست خارجی و تعامل با دنیا یک ضرورت مهمِ اجتماعی و ملی ست. اعتماد عمومی اصلی ترین پشتوانه ی حکومت است. مردم که نباشند ساختار لنگ می زند و کاری از پیش نمی برد. حاکمان آنها به مردم دروغ نمی گویند. با آنها صادق اند. رو راست اند. حاکمان آنها دزدی نمی کنند. مدیران شان اختلاس ندارند. خود را تافته ی جدا بافته نمی دانند. به عدالت اجتماعی و خواست مردم احترام می گذارند. مردم را از خودشان می دانند‌. همه چیز را برای خودشان نمی خواهند. از نخبگان و عالمان و اهل فن در جای خود درست استفاده می کنند. پخمگان را از حدود و حوالی مدیریت دور می کنند تا کشور آسیب نبیند. آنها مسلمان نیستند اما تمامِ آیین مسلمانی را بلدند و مو به مو به آن عمل می کنند.

طرح این پرسش کلیدی آن جا بحث برانگیز می شود که خود پزشکیان می داند چطور و چگونه از مطبِ پزشکی راهی ساختمان ریاست جمهوری شد. او بهتر از هر کس دیگری خود می تواند به این سوال پاسخ دهد که چرا او و چرا ساختاری که او رییس جمهور آن است ؛ نمی تواند اما آنها می توانند. وقتی انتصاب ها فله ای ست و جای نخبه و پخمه عوض می شود و درایت و تخصص و دانش فقط یک شوخی طنز آلود است ؛ چطور باید توقع پیشرفت و توسعه در کشور داشت. با کدام فرمان می شود این مردم را به سلامت از گذرگاه های خطر دور کرد و به آنها رفاه و امنیت داد. در کشوری که یک اعدامی اش می شود بابک زنجانی و کل ساختار را به بازی می گیرد و مدیر روزنامه ی کیهانش تمام سیاست داخلی و خارجی را با یک حرف بی ربط هوا می کند ؛ چطور باید انتظار داشت که بتواند و بلد باشد که از موقعیت و شرائط درست استفاده کند. آقای پزشکیان : آنها در امورات شان به شدت و به دقت حساب کتاب دارند و بابت ثانیه ای تاخیر برای قطار یا هواپیما پیش مردم سر خم می کنند و اشتباهشان را می پذیرند. مثل ما هر دم بیل نیستند. برای همین است که آنها می توانند و ما نمی توانیم.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده + 17 =