محمدرضا منجذب عضو شورای سردبیری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت :اصولا فقر مسالهاي چند بعدي است كه برخي از مشخصات آن به شرح زير است:
اول) فقر شامل ابعاد در هم تنيده زيادي است. اگرچه فقر كمتر به فقدان تنها يك عامل گفته ميشود. اما حد پايين آن معمولاً گرسنگي يا كمبود غذاست.
دوم) فقر يك بعد مهم روانشناسي دارد؛ مثل ضعف، عدم تأثيرگذار بودن، شرمندگي و تحقير. حفظ هويت فرهنگي و هنجارهاي اجتماعي مشترك به مردم فقير كمك ميكند تا عليرغم شرايط نامناسب زندگي احساس خودباوري كنند.
سوم) مردم فقير به زيرساختهاي اساسي دسترسي ندارند كه از آن جمله جادهها (به ويژه در مناطق روستايي)، حمل و نقل و آب سالم است.
چهارم) مردم فقير متوجه شدهاند كه آموزش راهي براي فرار از فقر است از طرف ديگر محيط اقتصادي مطلوب، خود در بهبود آموزش موثر است.
پنجم) بهداشت ناكافي و بيماري معمولاً مايه نگراني و از علائم فقر هستند. دلايل آن هزينه بالاي تامين بهداشت براي قشر فقير است از سوي ديگر بيماري خود باعث كمتر شدن روزهاي كار و در نتيجه كاهش درآمد قشر فقير ميشود.
ششم) -مردم فقير خيلي كم در مورد درآمد صحبت ميكنند، بلكه توجه بيشتر بر مديريت داراييها مثل داراييهاي فيزيكي، انساني، اجتماعي و محيطي تمركز و تدبير معاش متمركز است تا از اين طريق با آسيبپذيري خود كنار بيايند. اما پرسش كليدي آن است كه چه اتفاقي براي فقر در حال وقوع است؟ در مورد بيكاري و نابرابري چطور؟اگر اين سه مساله (فقر، بيكاري و نابرابري) كاهش يافتهاند بدون ترديد دوره اقتصادي مورد نظر براي كشور مورد نظر همراه با توسعه بوده است. اما اگر يك يا دو در حالت بدتر هر سه اين مسائل بدتر شدند عجيب است كه نتيجه را توسعه بگوييم اگرچه درآمد سرانه يك كشور افزايش يافته باشد بهطور معمول دو مسير اصلي براي توسعه اقتصادي متصور است.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع