ابراهیم جعفری با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : کتاب «کنش گران مرزی» نوشته دکتر مقصود فراستخواه که به بررسی موانع توسعه و همچنین نقش آفرینی کنش گران مرزی در تاریخ ایران می پردازد، اثر برگزیده بخش علوم اجتماعی چهل و دومین دوره جایزه کتاب سال را از آن خود کرد.
فراستخواه در این کتاب، روایتی نو از مفهوم توسعه ارائه داده و با عبور از سرمشق فقدان، به امکان سازی در دل محدودیت ها رسیده است.
رئیس جمهور طی یادداشت روزانه خود در کانال تلگرامی اش؛ دغدغه های مسعود ( سه شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳ ) نوشت: «الحمدلله توفیقی حاصل شد و تعداد زیادی از پژوهشگران و نویسندگان ممتاز و درجه یک کشور را از نزدیک دیدم و جوایزشان را اهدا کردم. از این که آقای مقصود فراستخواه هم جزو برندگان بود، خوشحال شدم، چون به نظرم در لایههای زیرین نظریه «کنشگر مرزی»اش اصل #وفاق_و_امید موج میزند.
در یک تعریف کوتاه، کنشگر مرزی میکوشد در میان محدودیتهای ساختاری ایران، امکانهایی تازه کشف یا خلق کند. او بین «دیوان حکومت» و «ایوان جامعه» رفتوآمد داشته و در تردد است. به روایت او در تاریخ ایرانِ با افزایش شکاف میان ملت و دولت، در شرایط انسداد که پنجرههای گفتوگو بسته میشوند، با وجود آن که ناامیدی بر ذهنها حاکم است؛ اما جامعه ایرانی از نفس نمیافتد. *قابلیتهای فرهنگی موجب میشود بازیگران جامعه، صورتهای متفاوتی از فعالیت را پیش بگیرند که یکی از آن ها، کنشگری مرزی است که در یک منطقه خاکستری میان دولت و ملت صورت می گیرد.
تحصیلات، خانواده، سبک زندگی و ارتباطات این کنشگران باعث شده تا ضمن آن که در دولت حضور دارند، با دردها و دغدغههای جامعه هم آشنا باشند و بکوشند مطالبه های مردم را به سیستمهای رسمی منتقل سازند.
کنشگر مرزی نظریه ایرانی است که دکتر فراستخواه آن را از مطالعات تاریخ معاصر ایران به دست آورده و توسعه داده است. کنشگر مرزی عاملی انسانی است که میکوشد در فاصله میان محدودیتهای ساختاری ایران، امکانهای تازه کشف یا حتی خلق کند.
فراستخواه با حساسیت تاریخی میکوشد تجربههای زیسته این کنشگران را قابل فهم کند و نشان بدهد که چگونه در دل جامعه ایرانی تواناییهای بالقوهای برای تداوم زندگی حتی در شرایط عسرت تاریخی و انسدادهای ساختاری وجود دارد و این رمز بقای موجودیتی به نام ایران و صلح و همبستگی اجتماعی بوده است.
برخی تاریخ ایران را با «فقدان» روایت کرده اند و این گونه روایت ها فراگیر هم شده است. تاریخی که در آن فقدان طبقه، نهادهای مدنی، بخش غیردولتی، حوزه عمومی، کنشگران منتقد مستقل یا بوروکرات های میهن دوست و آدم حسابی، وجه غالب است. مقصود فراستخواه معتقد است این گونه نگاه کردن به تاریخ ایران، واقعی نیست و آدم را دچار فلج ذهنی و بی عملی می کند.
او مخالف نقد تاریخ ایران نیست؛ اما می بیند که جامعه ایران توانمندی هایی دارد که زندگی را در زیر پوست آن جاری و مطالبه زندگی کردن را در آن نهادینه کرده است و به گمان او، تاریخ ایران تاریخ فقدان نیست.
فراستخواه همچنین زیر بار این نمی رود که داستان ایران معاصر را یکسره در چارچوب وضع ژئوپلیتیک، ساخت دولت یا همه ساختارهای کلان دامنه تحلیل کند. سهم کنشگران در تاریخ برای او پررنگ است. جالب این که فکر می کند چون ساختارها معیوب اند، کنشگران نقش مهم تری دارند و «ابتکارات و افق گشایی های هوشمندانه از طریق عاملیت های فردی، گروهی، محلی، مدنی، حرفه ای، صنفی و تخصصی، تنها مسیری است که می توان از آن طریق با محدودیت ها، انسدادها و فروبستگی های ساختاری مواجه شد».
کنشگر مرزی کمال گرا نیست اما نتیجه گراست؛ اهل لابی گری و مذاکره برای بهبود وضع جامعه است و بیشتر اهل اصلاح است و انقلابی نیست؛ دانش و آگاهی را از علم و جامعه به سطح حکومت می برد و مسائل حکومت را هم به عرصه علم و جامعه وارد می کند. فراستخواه می کوشد تا تاریخ ایران معاصر را نه از زاویه ساختارهای کلان دامنه که همواره صُلب و بدون تغییر جلوه می کنند و بُن مایه تاریخ فقدان شده اند، بلکه از زاویه تاریخ میان روایت کند. تاریخ میان یعنی جایی که «میان سرکوب و مقاومت، فضای گفت وگو هست و عاملانی که نه در خط سیاه سرکوب بودند و نه در صف نخست مقاومت، بلکه در میان تردد می کردند»
کنشگر مرزی، قهرمان تاریخ میان است؛ چرا که سیاست را نه در کاخ ها و نه در احزاب، نه در دیوان دولتی و نه ایوان مدنی، بلکه در تردد میان آنها پی جویی می کند.
مقصود فراستخواه تاریخ ایران را به شیوه استقرایی جست وجو می کند تا ردپای کنشگران مرزی را بیابد. او می خواهد نشان دهد آن روایت تاریخی که جامعه ایران را یکسره منفعل، توسری خور و مقهور استبداد نشان می دهد، صحت ندارد.
در یک کلام کتاب کنشگران مرزی، روایتی امیدبخش از تاریخ ایران معاصر است.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع