«نوآوری اجتماعی» ، خلأ اصلی زیست‌بوم نیکوکاری در ایران

مهندس خسرو سلجوقی عضو شورای سردبیری اقتصاددان در مصاحبه با دبیرخانه جشنواره ملی نشان نیکوکاری گفت :

-به‌ عنوان سؤال نخست، به نظر شما نقاط ضعف و قوت فعالیت‌های خیریه در ایران چیست؟

وقتی می‌خواهیم درباره نقاط قوت و ضعف فعالیت‌های خیریه در ایران صحبت کنیم، به‌نظر می‌رسد بهتر است ابتدا نگاهی به وضعیت جهانی سازمان‌های مردم‌نهاد بیندازیم تا بتوانیم جایگاه خود را در این چشم‌انداز دقیق‌تر ببینیم. امروز در جهان حدود ۱۰ میلیون سازمان مردم‌نهاد (NGO) فعالیت می‌کنند؛ نکته جالب اینکه بخش عمدۀ این سازمان‌ها طی سه دهۀ اخیر شکل گرفته‌اند. از میان این ۱۰ میلیون، نزدیک به یک‌ونیم میلیون سازمان تنها در ایالات متحده مستقر است؛ رقمی که نشان‌دهندۀ گستردگی و عمق فعالیت‌های مدنی در این کشور است. در فرانسه نیز آمار قابل‌توجه است؛ حدود دو و نیم میلیون سازمان مردم‌نهاد ثبت شده که باز هم گویای نقش جدی جامعه مدنی در ادارۀ امور اجتماعی و توسعه است.

در کنار تعداد، گردش مالی و اقتصادی سمن‌ها نیز شاخص مهمی برای سنجش ظرفیت آن‌هاست. به‌عنوان نمونه، گردش مالی سمن‌های آمریکا حدود ۳.۷ تریلیون دلار برآورد می‌شود؛ رقمی که تقریباً معادل تولید ناخالص داخلی آلمان است. در همین بخش، نزدیک به یک‌ونیم میلیون شغل ایجاد شده که این خود سمن‌ها را به یکی از اقتصادهای بزرگ و اثرگذار در جهان تبدیل می‌کند. برخی مطالعات نیز نشان می‌دهند اگر اقتصاد سمن‌ها به‌صورت یک کشور فرض شود، پنجمین اقتصاد بزرگ دنیا خواهد بود. این ارقام اهمیت و ابعاد واقعی نقش سازمان‌های مردم‌نهاد در توسعۀ اجتماعی و اقتصادی را نشان می‌دهد.

حال اگر با چنین چشم‌اندازی به وضعیت ایران نگاه کنیم، می‌توانیم تصویری واقع‌بینانه‌تر ترسیم کنیم. در ایران، براساس آمار وزارت کشور، سازمان بهزیستی و سایر نهادهای ثبت‌کننده، حدود ۷ هزار سازمان مردم‌نهاد به ثبت رسیده که حدود ۲ هزار مورد از آن‌ها عملاً غیرفعال یا مسکوت مانده‌اند. بنابراین تعداد سمن‌های فعال کشور حدود ۵ هزار مورد است. حال اگر این عدد را در برابر رقم ۱۰ میلیون سمن جهانی قرار دهیم، به‌وضوح می‌بینیم که فاصله بسیار زیاد است. حتی اگر نسبت جمعیتی را ملاک قرار دهیم، یا وضعیت کشورهایی مانند فرانسه را در نظر بگیریم که تقریباً به ازای هر ۵۰ نفر یک سمن دارند، آمار ایران—با جمعیتی بیش از ۸۰ میلیون نفر و تنها ۵ هزار سمن فعال—کاملاً ناکافی و غیرقابل قبول به نظر می‌رسد. این واقعیت نشان می‌دهد از نظر تعداد و تراکم سازمان‌های مردم‌نهاد، ایران هنوز فاصله زیادی با استانداردهای توسعۀ مدنی دارد.

در عین حال، اگر بخواهیم نقطۀ قوت ایران را در یک جمله بیان کنیم، می‌توان گفت بزرگ‌ترین نقطۀ قوت فعالیت‌های خیریه در ایران، ریشه‌های عمیق فرهنگی و تاریخی نیکوکاری در جامعه ایرانی است؛ ریشه‌هایی که چه در دوران پیش از اسلام و چه پس از اسلام، همواره در سنت‌ها، باورها و سبک زندگی ایرانیان حضور داشته است. این خصلت فرهنگی—که با مفاهیم دگریاری، یاری‌رسانی و انسان‌دوستی پیوند خورده—سرمایۀ اصلی فعالیت‌های خیریه در ایران محسوب می‌شود و ظرفیت عظیمی برای توسعۀ این بخش در اختیار جامعه قرار می‌دهد.

به نظر می‌رسد همسویی فرهنگیِ دیرینه‌ی ایرانیان با مفهوم نیکوکاری، یک نقطه قوت اساسی است؛ اما واقعیت این است که ما تاکنون از این سرمایه‌ فرهنگی بهره‌ کافی نبرده‌ایم و لازم است بیش از گذشته درباره آن اندیشید. با این حال، اگر بخواهیم درباره نقاط ضعف صحبت کنیم، بهتر است تحلیل را بر اساس شاخص‌هایی قرار دهیم که در ارزیابی‌های جهانی سمن‌ها به‌کار می‌رود.

در ادبیات بین‌المللی، الگویی با عنوان چهار سی (4C) وجود دارد که وضعیت سمن‌ها را در چهار شاخص می‌سنجد:
ظرفیت (Capacity)،
توانایی و صلاحیت (Competency)،
اعتبار (Credibility)،
ارتباطات (Connection).

اگر این چهار شاخص را مبنا قرار دهیم، باید بپذیریم که ما در هر چهار حوزه با ضعف‌هایی جدی مواجهیم. معمولاً گفت‌وگوهای ما تنها به شاخص اول، یعنی «ظرفیت»—بیشتر به معنای تعداد سمن‌ها—محدود می‌شود. درحالی‌که سه «سی» دیگر، یعنی توانمندی حرفه‌ای، اعتبارسنجی و شبکه‌سازی، تقریباً مغفول مانده‌اند. بنابراین ضعف اصلی سمن‌های کشور را می‌توان در همین چهار شاخص جست‌وجو کرد؛ جایی که ظرفیت‌های فراوانی داریم اما استفاده‌ای از آن‌ها نمی‌کنیم.

اگر این چهار شاخص را در کنار هم قرار دهیم، یک مفهوم مهم شکل می‌گیرد: زیست‌بوم نیکوکاری. خلأ اصلی این زیست‌بوم در ایران، به نظر من، فقدان نوآوری اجتماعی است؛ موضوعی مهم اما کمتر مورد توجه، که اصلاح آن ضرورت دارد.

-چقدر به ضرورت هم‌افزایی میان خیریه‌ها معتقد هستید و فکر می‌کنید این هم‌افزایی چگونه باید محقق شود؟

یکی از مهم‌ترین شاخص‌های چهارگانه یعنی «Connection» دقیقاً مسئله هم‌افزایی را توضیح می‌دهد. از نگاه من، هم‌افزایی در فعالیت‌های خیر ضرورتی مهم‌تر از نان شب است. دلیلش روشن است: وقتی چندین بنیاد نیکوکاری با یکدیگر ارتباط ندارند، منابع درست مدیریت نمی‌شود، نیازها درست تشخیص داده نمی‌شوند و بعضاً شاهدیم سه یا چهار نهاد، بدون اطلاع از هم، به یک فرد یا خانواده کمک می‌کنند؛ به‌طوری‌که آن فرد چندین‌بار یک خدمت مشابه دریافت می‌کند، درحالی‌که فرد دیگری در همان نزدیکی حتی شناسایی هم نشده است. این یعنی هدررفت منابع، از دست رفتن فرصت اثرگذاری و ناتوانی در هدف‌گیری صحیح.

اما مکانیزم تحقق هم‌افزایی چیست؟ به اعتقاد من، امروز مکانیزم آن وجود دارد؛ زیرا ما اکنون در عصر مفاهیم زندگی می‌کنیم—پس از عبور از عصر کشاورزی، صنعت، اطلاعات و عصر دیجیتال. ویژگی عصر مفاهیم این است که تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی باید در لحظه اتفاق بیفتد. نمونۀ این ویژگی را در جنگ ۱۲ روزه اخیر دیدیم: شناسایی در لحظه، تحلیل در لحظه، و اقدام در لحظه. این همان ظرفیتی است که فناوری‌های نوین فراهم کرده‌اند. در جهان امروز، معماری سازمانی نیز دگرگون شده و به «معماری سکویی یا پلتفرمی» رسیده‌ایم؛ ششمین مدل معماری دنیا. این مدل دقیقاً توانایی آن را دارد که:

  • نیازمند را در لحظه شناسایی و اعتبارسنجی کند،

  • نیاز را رتبه‌بندی و طبقه‌بندی کند،

  • نیکوکاران و سمن‌ها را نیز در لحظه شناسایی و دسته‌بندی کند،

  • و در نهایت نیاز و توانایی را هوشمندانه به هم متصل نماید.

نمونه ساده و ملموس آن را در پلتفرم‌های حمل‌ونقل اینترنتی می‌بینیم؛ پلتفرم‌هایی که نه ماشین دارند، نه راننده، نه دفتر و نه تلفن. اما همه چیز را مدیریت می‌کنند، آن هم در لحظه، با استفاده از هوش مصنوعی، بازی‌وارسازی، و فناوری بلاک‌چین. دقیقاً همین معماری را می‌توان در زیست‌بوم نیکوکاری نیز پیاده کرد. خوشبختانه در ایران زیرساخت فنی این مدل وجود دارد و حتی یک شرکت دانش‌بنیان نیز معماری چنین سکویی را طراحی کرده است. بنابراین مسئله، «فناوری» نیست؛ مسئله «اراده و مدل مالکیت» است.

-آیا زیرساخت قانونی لازم را داریم؟

جالب است که این مدل سکویی، به‌طور معمول نیازمند قوانین جدید نیست. همان‌طور که در آغاز فعالیت تاکسی‌های اینترنتی، بسیاری از ساختارهای سنتی مقاومت کردند، اما نهایتاً فناوری مسیر خود را باز کرد. در مدل سکویی، شما سازمان جدیدی ایجاد نمی‌کنید؛ بلکه آنچه هست را بهینه و هوشمند مدیریت می‌کنید. این الگو بر دو مفهوم اقتصادی مهم استوار است:

  • اقتصاد اشتراکی (Sharing Economy)

  • اقتصاد مقیاس (Scale Economy)

که از سال ۲۰۱۰ به ادغام رسیده و مفهوم اقتصاد سکویی یا پلتفرمی (Platform Economy) را شکل داده است.

بنابراین تنها مسئله، شکل مالکیت است: آیا این سکو را یک فرد اداره کند؟ یک شرکت خصوصی؟ دولت؟ یا اینکه یک مالکیت جمعی از سمن‌ها—چیزی شبیه «تعاونی اجتماعی» یا آنچه محمد یونس «کسب‌وکار اجتماعی» می‌نامد—متولی اداره آن باشد؟ به نظر می‌رسد الگوی سوم یعنی مالکیت اجتماعی و جمعی سمن‌ها منطقی‌تر و پایدارتر باشد.

-چند سالی است که دربارۀ ضرورت ارزیابی خیریه‌ها در کشور صحبت می‌شود. شما چقدر ارزیابی خیریه‌ها را لازم و مفید می‌دانید؟ و فکر می‌کنید اگر قرار باشد ارزیابی در شرایط فعلی کشور انجام شود، با چه مکانیزمی باید پیش برود؟ البته اشاره کردید که اگر مدل «مدیریت سکویی» ایجاد شود، ارزیابی خیریه‌ها هم در همان بستر قابل انجام است؛ اما اگر بخواهیم قبل از رسیدن به مدل سکویی، با ابزارهای فعلی ارزیابی را پیش ببریم، باید چه کنیم؟

من با ارزیابی خیریه‌ها به شیوه دولتی چندان موافق نیستم؛ همان‌طور که اصولاً با مدل «مجوزدهی دولتی» نیز همراه نیستم. معتقدم صدور مجوز برای تأسیس خیریه یا سمن—هم مانند بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی—به یک مسیر پرخطا و بعضاً آسیب‌زا تبدیل شده است. تجربه نشان داده که مجوزدهی به‌جای شفاف‌سازی، خود بستر فساد و امضاهای طلایی می‌شود.

به‌جای مجوزدهی باید «اصول و ضوابط فعالیت» تعیین شود. این منطق فقط برای خیریه‌ها نیست؛ در سایر حوزه‌ها نیز همین مسئله دیده می‌شود. برای نمونه، در ایران گفته می‌شود گاوداری باید ۱۲۰ کیلومتر از شهر فاصله داشته باشد، در حالی که در کشورهای پیشرفته چنین رویکردی وجود ندارد. آن‌ها نمی‌گویند «کجا گاوداری بزن»، بلکه می‌گویند: استاندارد فاضلاب رعایت شود، محیط‌زیست حفظ شود، زمین متراژ مشخص داشته باشد و…؛ یعنی شرایط و ضوابط تعریف می‌کنند، نه مجوز مکانی. در مورد خیریه‌ها نیز باید همین‌گونه باشد. اصول و ضوابط تعیین شود و هر خیریه‌ای که این اصول را رعایت نکند، طبیعی است که امکان ادامه فعالیت ندارد. بنابراین منطق صحیح این است: ضابطه‌گذاری به‌جای مجوزدهی.

-پس اگر مجوزدهی مناسب نیست، ارزیابی چطور؟ ارزیابی خیریه‌ها باید چگونه انجام شود؟

بهترین ارزیاب، مردم هستند. تجربه نشان می‌دهد ارزیابی مردمی بسیار دقیق‌تر و سالم‌تر از ارزیابی دولتی است. چه به سمت مدیریت سکویی حرکت کنیم و چه نکنیم، در هر صورت ارزیابی باید به مردم واگذار شود. با این حال، اگر مدل «سازمان‌های سکویی» شکل بگیرد، فرآیند ارزیابی بسیار کارآمدتر و شفاف‌تر خواهد شد. در چنین مدلی، فناوری‌های نوین مانند:

  • بلاک‌چین (زنجیره بلوکی)

  • داده‌های کلان (Big Data)

  • بازی‌وارسازی (Gamification)

  • هوش مصنوعی

همگی به شفافیت و نظارت عمومی کمک می‌کنند. در بلاک‌چین، همان‌طور که انتقال یک رمز ارز برای همه قابل رؤیت است، تمام تراکنش‌های مالی و کمک‌های خیریه نیز شفاف و غیرقابل‌دستکاری خواهد بود. این شفافیت، هم فساد را محدود می‌کند، هم پولشویی را حذف می‌کند، و هم رفتارهای غیرقانونی را ناممکن می‌سازد. به‌ این‌ترتیب، ارزیابی خیریه‌ها کاملاً مردمی، دائمی و دقیق انجام می‌شود.

-و سخن پایانی شما اگر بخواهیم در چارچوب جشنواره ملی «نشان نیکوکاری» آن را منتشر کنیم؟

برخی درباره جشنواره ملی «نشان نیکوکاری» گفته اند که جشنواره می‌تواند نقش ایجاد نظام ارزیابی داشته باشد. من چندان با این بخش موافق نیستم. جشنواره، جای ارزیابی رسمی نیست؛ اما جایگاه مهمی در ترویج فرهنگ نیکوکاری دارد. سازمان‌هایی که عملکرد غیرشفاف یا غیراخلاقی دارند معمولاً علاقه‌ای به حضور در جشنواره‌ها ندارند. پس جشنواره بیش از آنکه «ارزیاب» باشد، محل معرفی الگوهای سالم، نوآورانه و قابل الهام‌گیری است.

برنامه‌ای مانند همین گفت‌وگو نیز می‌تواند دریچه‌ای جدید بگشاید تا بهتر بفهمیم چگونه باید مسیر توسعۀ نیکوکاری در ایران را ادامه داد و چه ابزارهایی در این مسیر به ما کمک می‌کند.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 5 =

پربازدیدترین ها