عیسی دیرانی خبرنگار هرمزگان در اقتصاددان نوشت :چرا با وجود هزینههای سنگین دولت در سیاهو، فقر و بیکاری همچنان پابرجاست؟
در سالهای اخیر، دولت بودجههای قابلتوجهی برای توسعهی روستاهای دهستان سیاهو تخصیص داده است؛
از ساخت جاده، تأمین آب و تلفن و اینترنت گرفته تا اجرای طرحهای عمرانی و حمایتی.
با این حال، واقعیتهای میدانی چیز دیگری میگویند:
فقر کاهش نیافته، بیکاری همچنان بالاست و هر سال شمار بیشتری از جوانان چمدان مهاجرت به شهر را میبندند.
پرسش روشن است: چرا؟
۱. پروژه هست، اما شغل نیست
بسیاری از طرحهای اجراشده در سیاهو، زیرساختیاند نه اقتصادی.
جاده ساخته میشود، اما بازاری برای محصولات روستایی ایجاد نمیشود.
پول خرج میشود، اما معیشت مردم تغییری نمیکند.
این یعنی توسعهی کالبدی، بدون توسعهی اقتصادی.
۲. بودجهها درست هزینه نمیشوند
در نبود نیازسنجی دقیق و نظارت مؤثر، بخش قابلتوجهی از اعتبارات صرف پروژههایی میشود که بیشتر جنبهی نمایشی دارند تا کارکردی.
وقتی تصمیمها از بالا گرفته میشوند، و حتی برخی نمایندگان برای جلب رأی یا اهداف سیاسی، مدیران اجرایی را به اجرای طرحهای غیرکارشناسی وادار میکنند،
نتیجه، پروژههایی است که «ساخته میشوند»، اما «سود نمیرسانند».
۳. اقتصاد روستا تضعیف شده است
کشاورزی سنتی دیگر صرفهی اقتصادی ندارد، صنایع تبدیلی شکل نگرفته و بازار فروش محدود است.
جوانان در نبود فرصت شغلی پایدار، راهی شهرها میشوند و روستاها با جمعیتی سالخورده و بیرمق باقی میمانند.
۴. حمایتهای وابستهساز
یارانهها، کمکهای نقدی و بستههای معیشتی در بهترین حالت مُسکناند، نه درمان.
وقتی حمایتها به مهارتآموزی، تولید محلی و اشتغالزایی گره نمیخورند،
نتیجه، افزایش وابستگی و انتظار است، نه توانمندسازی.
۵. زمین چمن یا زمین خالی از جوان؟
در بسیاری از روستاها، زمینهای چمن مصنوعی ساخته میشود، در حالی که جوانی در آنها نمانده است.
عکسهای یادگاری افتتاح این پروژهها شاید برای تبلیغات مناسب باشد، اما پرسش اساسی این است:
وقتی زندگی و کار در روستا نیست، ساخت چنین طرحهایی چه مشکلی را حل میکند؟
۶. روستا؛ حیاط خلوت شهر؟
اگر نگاه مدیران به روستا صرفاً به عنوان حیاط خلوت شهر و محل استراحت آخر هفتهی شهرنشینان باشد،
طبیعی است که زیرساختها برای رفاه موقت مهمانان شهری ساخته میشود، نه برای زندگی پایدار روستاییان.
در این نگاه، روستاییانِ باقیمانده با فقر، بیکاری و وابستگی دستوپنجه نرم میکنند
و روستا از بستر تولید و زندگی به سکونتگاهی خاموش بدل میشود.
۷. راه برونرفت
برای تغییر این وضعیت، باید تصمیمگیریها با مشارکت واقعی مردم و شوراهای توانمند انجام شود،
نه شوراهایی که صرفاً نقش صندوق رأی را ایفا میکنند.
نظارت دقیق و شفاف بر نحوهی هزینهکرد بودجهها و تسهیلات اشتغال،
حمایت هدفمند از تولید محلی، صنایع کوچک، مشاغل خانگی و گردشگری روستایی،
و تغییر رویکرد حمایتی از «کمک مصرفی» به «توانمندسازی تولیدی»
میتواند مسیر توسعهی واقعی را هموار کند.
نتیجه
مشکل روستاهای سیاهو، «نبود بودجه» نیست؛
مشکل، ضعف مدیریت، نبود برنامهریزی کارشناسی و بیتوجهی به مشارکت مردم است.
وقتی توسعه از دل خود مردم و با هدف اشتغال پایدار شکل بگیرد،
نهتنها فقر و بیکاری کاهش مییابد، بلکه امید به زندگی دوباره در روستا زنده خواهد شد.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع