نسل جوان و آینده مبهم

نسل جدید ایران و جهانی که به دلیل وابستگی سبک زندگی، کار، تفریح و دیگر امور آنها به اینترنت به نسل زد معروف شده‌اند، در همه جا چالش‌های مخصوص به خود را دارند. از تنش‌های بین‌نسلی درون خانواده تا بازار کار، آنها دچار مشکلاتی هستند که شاید نسل‌های قبل هرگز آن را تجربه نکرده‌اند. در دهه30شمسی کشاورزی پیشران بازار کار بود. به این معنی که جوانان اغلب از طریق کشاورزی روزگار می‌گذراندند. در دهه40 با رونق تولید صنعتی، جوانان اغلب به عنوان کارگران صنعتی به استخدام واحدهای تولیدی درآمدند. در دهه50، علاوه‌بر صنعت و کشاورزی، بخش خدمات هم به عنوان پیشران بازار کار جوانان نقش ایفا کرد. دهه60 دهه جنگ بود اما در دهه70 اغلب جوانان جذب فعالیت‌های صنعتی با محوریت صنعت ساخت‌وساز شدند. دهه80 را
به نوعی می‌توان دهه رونق تجارت و خدمات دانست که باعث شد اغلب جوانان، تاجر و فروشنده کالاهای وارداتی شوند. دهه90 به صورت طبیعی باید دهه اشتغال با پیشرانی استارتاپ‌ها و بنگاه‌های نوظهور می‌بود اما با محدودیت اینترنت این فرصت از نسل جوان گرفته شد. بخشی از نسل زیر 30سال وارد بازار کار شده یا خواهند شد.
به گزارش اقتصاددان به نقل از جهان صنعت  ،   این نسل علاقه‌ای به بازار کار سنتی ندارد و علاقه‌مند به ورود به بازار کار مبتنی‌بر تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی است. متاسفانه همه مشاغلی که طی چند سال اخیر بر پایه اینترنت شکل گرفته‌اند، با نااطمینانی و عدم قطعیت از سوی نظام حکمرانی مواجه هستند. گروه‌های ایرانی در کشاکش پیچیدگی‌های ارتباط‌شان با خانواده باید با عرف‌های اجتماعی جامعه ایرانی که جایی میان مدرنیته و سنت گیر افتاده‌اند، کلنجار بروند و در عین حال راه خود را به سوی آینده‌ای مبهم زیر سایه اقتصادی بی‌ثبات و متورم هموار کنند. آنها خود را قربانیان فشارهای اقتصادی، بحران‌های اجتماعی، تحریم و فیلترینگ می‌دانند که نه امید دارند بتوانند زندگی مشابه زندگی والدین‌شان بسازند و نه می‌توانند به گرد پای هم‌نسلان‌شان در کشورهای پیشرفته برسند. چشم امید آنها نه به سیاستگذاران و دولتمردان بلکه به خانواده‌های‌شان است که شاید حمایت آنها بتواند گره‌ای از مشکلات‌شان باز کند.
دنیای اینترنت برخلاف آنچه نسل‌های قدیم تصور می‌کنند فقط بساط خوشگذرانی و وقت‌گذرانی را فراهم نمی‌کند. این دنیا مملو از فرصت‌های فراوان برای کسب‌وکار و درآمدزایی است. نسل زد در این فضا فرصت‌های جدید شغلی ایجاد می‌کند، فعالیت‌های فریلنس انجام می‌دهد، کسب‌وکار راه می‌اندازد و یوتیوبر و وبلاگر می‌شود. این نسل سرسختانه به دنبال بهره بردن از هر فرصتی است که دنیای آنلاین برایش فراهم می‌کند. واقعیت این است که در ایران نیز نمی‌توان نسل جوان را پشت درهای فیلترینگ و حتی تحریم‌های بین‌المللی نگه داشت.آنها به هر روش متوسل می‌شوند تا به گوشه‌ای از زندگی دیجیتال که برای هم‌نسلان‌شان در کشورهای دیگر فراهم است دسترسی داشته باشند ولی مشکل اینجاست که برای این کار باید پول زیادی خرج و وقت و انرژی زیادی هزینه کنند. اگر حکمرانی بر پایه خرد می‌چرخید، می‌توانست سرمایه اجتماعی خود را حفظ کند، جوانان را امیدوارانه نگه دارد و از پتانسیل آنها برای رشد و توسعه بهره وافر ببرد اما اگر نگاهی به صف طولانی منتظران پذیرش و مشتاقان ویزا بیندازید عمق فاجعه را در خواهید یافت. ناآرامی‌های اجتماعی چند سال اخیر، کاهش چشمگیر مشارکت در انتخابات و سونامی مهاجرت که ویژگی هر سه حضور پررنگ جوانان بوده و هست خبر از وضعیت مخاطره‌آمیز آنها می‌دهد. سبک زندگی و آزادی نسل زد تحت‌تاثیر سیاست‌ها و مقررات نادرست پیوسته تحدید شده است. این وضعیت آشفته، پیوستن آنها به جامعه را به عنوان بزرگسال و شهروند تضعیف کرده و نارضایتی، ترس و خشم آنها را افزایش داده است. بخش عمده‌ای از این نسل، سرخورده و مستاصل فقط می‌خواهند که اینجا نباشند و اصلا مهم نیست به کدام کشور و چه دانشگاهی می‌روند که واقعا دردناک است یعنی انگار به قدری رنج و درد زیستن یا به قولی آن افق نامعلوم و گاهی سیاه آینده جدی شده که اساسا جوان بدون برنامه مشخصی برای اینکه کجا، به چه منظور و تا چه زمانی می‌خواهد برود، صرفا رفتن به هر قیمتی و به هر شکل و به هر جایی را هدف قرار داده است. در نظامی که پیوسته نابرابری‌ها تشدید و فرصت‌ها و آزادی‌ها محدود می‌شود و جوانان مانند بسیاری دیگر از گروه‌ها با منابع و حمایت‌های کمتری به حاشیه رانده و رها می‌شوند نمی‌توان انتظار داشت عرق به وطن، بر میل به دست یافتن به یک زندگی معمولی غلبه کند. سرعت پیشرفت نسل زد در ایران بیشتر از آنکه وابسته به برنامه بلندمدت و کوتاه‌مدت اقتصادی و اجتماعی در سطح کلان کشور باشد وابسته به میزان حمایت خانواده‌های‌شان است. در شرایطی که تورم و شرایط ناپایدار اقتصادی، برنامه‌ریزی بلندمدت جوانان برای زندگی‌شان را بسیار دشوار کرده است. والدین به تنها حامیان این نسل تبدیل شده‌اند. در واقع همین بی‌ثباتی اقتصاد و نااطمینانی به آینده جوانان را به سمت مهاجرت سوق داده است. جامعه ایران برای نسل جوانش به جامعه‌ای پرچالش تبدیل شده است که نه می‌تواند بستر فرهنگی مناسبی برای رشد این نسل مهیا کند و نه افق روشنی از پیشرفت پیش‌روی‌شان قرار دهد.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده + 19 =

پربازدیدترین ها