نامه‌ای به فرهیختگان ایرانی!

عبدالملک وحیدی با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت :رهِ نیک مردانِ آزاده گیر!
ایرانیان گرامی، استادان و فرهیختگان ارجمند!
ما مردم افغانستان، با شما هم‌دین، هم‌زبان و هم‌کیش می‌باشیم. شما را به نیکی می‌شناسیم. چهره و اندیشۀ بسیاری از رهبران، اندیشمندان و استادان تان برای مردم ما، بیش از هر ملتی، آشنا است. هم‌زبان‌هایی که بیشتر از ما، داد فرهنگ و هنر سرداده و به پیشینۀ تمدنی این اقلیم بزرگ فرهنگی افتخار می‌کنید. شما، سال‌ها است که از دین و آیین سخن گفته اید و پیرو آن مدنیت ایرانی- اسلامی را رقم زده اید که قرار است برپایه طریقت محمدی و سیرۀ علوی رفتار نماید.
من با شما، آهسته و بی‌صدا سخن می‌گویم. تریبونی در اختیار ندارم که بتواند در این روزگار حیرت، درد و رنج مردم محرومم را بیان کند. با این وجود، سخن همسایه را باید شنید، هرچند که آواز بلندی نداشته باشد.
من، با شما از بوعلی، سنایی، هجویری و پیر هرات سخن نمی‌کنم؛ شاید که در زمانۀ بد، آنان را نه‌شناسید. شما را به آیۀ قرآن که می‌فرماید « ولَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى » قسم نمی‌دهم؛ که این روزها، قرآن در میان ما مسلمانان، مهجور است. من شما را به سخنان امیر مؤمنان علی هم اشارت نمی‌دهم؛ چرا که نسل امروزتان اغلب، عربی نمی‌دانند و حکمت علوی نمی‌خوانند. همان علی که فرمود: “الناس صنفان: إما أخ لك في الدين، أو نظير لك في الخلق”.
من با شما به فارسی سخن می‌گویم. از زبان حافظ و سعدی حکایت می‌کنم و شما را به میراث ماندگار مشترک مان، ارجاع می‌دهم.
باور دارم که مرزهای سیاسی، بین ملت‌های هم‌فرهنگ و هم‌زبان، جدایی انداخته است؛ اما آیا بین یک ملت و گذشته تاریخی آن هم گسست آفریده است؟ آیا سیاست و جغرافیای سیاسی، نسل امروز را با همه داشته‌های فرهنگی شان بیگانه ساخته است؟
هم‌کیشان ارجمند!
باورکنید در گذشته‌های این مرز و بوم، چیزهای ارزشمندی به نام رواداری، هم‌پذیری، مروت و مدارا وجود داشت. نیاکان ما، در این آب و خاک، به نوع دوستی شهره بودند و « بنی آدم را اعضای یک دیگر» می دانستند. نسل‌های گذشتۀ ما، از مردم آزاری بی‌زار بودند و به « آزار موری» راضی نمی‌شدند. آنان، صدها سال پیش که جهان به دهشت سرا می‌ماند، اهل سازگاری بودند و آسایش هردو گیتی را در « مروت و مدارا» می‌دیدند؛ اما دریغا که انقطاع تاریخی روی داده است. انگار، آموزه‌های انسانی سعدی، حافظ و دیگر نام‌آوران فارسی، بیشتر از خود شان خاک خورده است. آنچه این روزها در اردوگاه‌های مهاجران جریان دارد، نه تنها با این آموزه‌ها نسبتی ندارد؛ که با آیین جوان‌مردی و رسم آزادگی نیز بیگانه است. آئینی که می‌گفت: رهِ نیک مردان آزاده گیر، چو ایستاده‌یی دست افتاده گیر!.
شما می‌دانید که در میان چندین هزار مهاجر اخراجی، افتادگان زیادی حضور دارند. شما خبر دارید هر روزه چند هزار طفل خرد سال، در هوای سوزان 45 درجه تابستان، ساعت‌ها زیر افتاب قرار دارند؟ شما احساس می‌کنید چه تعداد زنان باردار در صف‌های طولانی اردوگاه‌ها و سر مرزها عذاب می‌کشند؟ شما میدانید که چه تعداد افراد بیمار و معلول در میان اخراجی‌ها حضور دارند؟ شما در جریان هستید که این روزها، چه تعداد پیرمرد و پیرزن افتادۀ عصا به دست، به صورت گروهی رنج می‌برند و تحقیر می‌شوند؟
من به عنوان یک انسان هم‌زبان، شما را به « رواداری» فرا می‌خوانم. آشکارا بیان می‌دارم که شما ملت بزرگی هستید. رفتارهای اینچنینی شایستۀ شما نیست. اگر گذشته‌های مشترک را فراموش کرده اید، امروزه نیز شما مردان و زنان فرهیختۀ بسیار دارید. شما هم اکنون حکیمان، مصلحان، اندیشمندان و فرزانگان بسیاری دارید که می‌توانند رهنمود انسانی برای تصمیم سازی‌های تان ارائه نمایند. گفتار، پندار و کردار خوب با همسایگان را به جوانان‌تان آموزش دهد. باور کنید، شایسته نیست که جمعیت چند میلیونی هم‌کیش و هم زبان خود را همواره از دریچۀ تنگ سیاست بنگرید و یا با چشمان کم فروغ چند فاشیست بیمار رسانه‌ای، به داوری بنشینید.
من اعلام می‌کنم که سیاست بی رحم است. قدرت، بی‌تقوا است. حتی قانون منهای اخلاق، ویرانگر است. برای همین انتظار می رود که در مواجه با مردم مسلمان افغانستان، در کنار منافع سیاسی، از فرهنگ، اندیشه و اخلاق بهره بگیرید. دیپلماسی فرهنگی را بر فشار حداکثری ترجیح دهید. ما شاخه‌های جدا افتاده از یک ریشه ایم. برای همین از استادان، حقوق دانان و عدالت خواهان ایرانی انتظار دارم جلو خود سری‌ها و نفرت پراکنی‌های فتنه انگیزان را بگیرند و به مدیران کم تجربه یادآوری کنند که در پی نکبت امروز، فردایی نیز هست.

من به عنوان یک شاگرد حقوق، از همه اندیشمندان حقوقی دانشگاه‌های ایران، که کتاب‌ها و مقاله‌های بسیار در باب عدالت، انصاف،کرامت و حقوق بشری افراد نوشته اند و برای انسانی شدن حیات جمعی تلاش کرده و خون دل‌ها خورده اند، تقاضا می‌کنم که اینک، سکوت تلخ شان را بشکنند و از تضییع حقوق بشری و زوال کرامت انسانی جلوگیری نمایند.
مهاجران افغانستان، انسانند و هم دین و هم زبان شما می باشند. اخراج دفعی، گروهی و اجباری آنان فاجعه خلق می‌کند. برخورد تند و تحقیر آمیز با جمعیت چند میلیونی، کینه می‌آفریند و دشمنی دایمی را بین نسل‌های آیندۀ دو ملت همسایه، به ارمغان آورد. ملت‌هایی که همواره به نیکی کنار هم بوده اند و رسم برادری داشته اند. این رسم متقابل بوده است. ایرانیان، به مهاجران ما پناه داده اند ومهاجران در آبادی، توسعه و حتی دفاع ایران سهم داشته اند. اینک، با تاسف که توطئه اوج گرفته، خدمت گران صادق و مدافعان مقاوم، با انگ خیانت و با دستان خالی، اخراج می شوند. این منصفانه نیست. شما، در دفاع از انصاف و عدالت چکاری کرده می‌توانید؟
من از اندیشمندان و حقوق دانان ایرانی موارد ذیل را خواستارم.
۱. به مسئولیت انسانی خود در جلوگیری از ظلم مستمر عمل کنید. ظلم و عدل در خلا تحقق نمی‌یابد. محدود به متن‌ کتاب‌های شما نیست. بهترین جلوه‌گاه عدالت و ستم، رفتار مدیران و سربازان تان با مهاجران است.
۲. اسیر عوام‌گرایی سیاسی نشوید. جلو تعمیم اتهام جاسوسی به جمعیت چند میلیونی را که چند فعال فرصت‌طلب رسانه‌‌یی مطرح کرده اند، بگیرید. به رسانه‌ها و افراد فتنه‌انگیز بگویید که جرم، عمل شخصی است. از میان ۱۵۰۰ نفر مظنون دست‌گیر شده، تنها هفت نفر مهاجر می‌باشند. این، فقط نیم درصد کل مظنونان را تشکیل می‌دهد. نود و نه و نیم درصد مظنون‌ها ایرانی اند. اگر قرار بر تعمیم باشد، آنان، شایسته‌‌تر می‌باشند.
۳. درک کنید و بگویید که بسیاری از مهاجران نه برای تخریب، که از بد حادثه و توالی بحران، به کشور شما پناه آورده اند. بحرانی که استخبارات جهانی و دولت‌های همسایه در ایجاد و تداوم آن نقش جدی داشته و دارند.
۴. واقعیت را در نظر بگیرید و به رسانه‌های تان بگویید که آستانه جرم میان مهاجران افغانستان، نسبت به هر قومیت دیگری کمتر است و گراف خشونت شان نسبت به آمار جهانی پایین‌تر می‌باشد.
۵. خدمات مردم افغانستان به جامعه و‌ کشور ایران و نقش مهاجران را در آبادی، توسعه و حتی دفاع ایران، را نادیده نگیرید. ما بیش از هر ملتی در هنگامه‌های خطر، در کنار تان ایستاد شده ایم و بیشتر از همه ملت‌های محبوب تان خون داده ایم. در طول تاریخ، هیچ‌ ملتی را نمی‌توان یافت که به اندازه ما هزاران شهید و مجروح را به رسم برادری برای دیگری، اهدا کرده باشد.
۶. جلو سیاسی کردن پدیده اجتماعی مهاجرت را بگیرید. در ارتباط به مردم افغانستان دیپلماسی فرهنگی پیشه سازید و از فشار حداکثری بر مهاجران بکاهید. اخراج اجباری روزانه بین ۳۰ تا ۶۰ هزار نفر، اعمال فشار سیاسی نیست، ایجاد فاجعه انسانی است.
۷. اخراج مهاجران، در اختیار شما است. این پروسه را به تدریج، بدور از آزار و تحقیر و با حفظ کرامت انسانی مهاجران به پیش ببرید.
۸. جلو اخراج اجباری بیماران، معلولان و زنان باردار را بگیرید.
۹. به اصول راهبردی بین المللی مهاجرت در خودداری از اخراج مهاجرانی که به هر دلیل، جان شان در خطر می‌باشند، پای‌بند باشید و به مدیران تصمیم‌ساز یادآور شوید که بسیاری از افراد به دلایل امنیتی از بازگشت به میهن شان معذورند.
۱۰. تذکر دهید بسیاری از دختران برای ادامه تحصیل آمده اند، در صورت امکان این حق را از آنان سلب نکنند.
۱۱. به دولت تان یادآور شوید که پول‌های بسیاری از مهاجران در بانک‌ها، شرکت‌ها، بنگاه‌ها، کارفرماها و صاحبان خانه‌ها پراکنده می‌باشد. تصفیه آن نیاز به زمان بیشتری دارد. به این دسته از مهاجران فرصت دهند که حقوق و دارایی شان را جمع آوری نمایند.
من یکبار دیگر به شما استادان، اندیشمندان و حقوق‌دانان یادآور می‌شوم که:
ره نیک مردان آزاده گیر
چو ایستاده‌ی دست افتاده گیر.

با احترام
عبدالملک وحیدی

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × پنج =

پربازدیدترین ها