مولانا و‌ داستان فرعون که ادعای خدایی می کرد

اقتصاددان : مولانا در دفتر سوم مثنوی، بعد از داستان آن شغال که در خم رنگ رفته بود و ادعای طاووسی می کرد، داستان فرعون را می آورد که دعوی خدایی می کرد.
مولانا می گوید فرعون به ریش خود طلا آویخته بود تا ظاهر خود را بیاراید:
همچو فرعون مرصع کرده ریش
برتر از عیسی پریده از خریش
اما فرعون در خم مال و جاه افتاده بود:
او هم از نسل شغال ماده زاد
در خم مالی و جاهی در فتاد
مردم در مقابل مال و مقام فرعون به سجده می افتند:
هر که دید آن جاه و مالش سجده کرد
سجده افسوسیان را او بخورد
همین سجده مردم فرعون را مست می کند:
گشت مستک آن گدای ژنده دلق
از سجود و از تحیرهای خلق
مولانا می گوید مراقب باشید، مال مانند مار زهر دارد، و سجده و دست بوسی توده ها مانند اژدهاست:
مال مار آمد که در وی زهرهاست
و آن قبول و سجده خلق اژدهاست
مولانا به امثال فرعون هشدار می دهد که:
های ای فرعون ناموسی مکن
تو شغالی هیچ طاووسی مکن
مولانا یادآوری می کند که اگر در مقابل طاووس قرار بگیری، رسوا می‌شوی. موسی و هارون مانند طاووس بودند و هنگامی که در مقابل آنها قرار گرفتی، زشتی تو پیدا شد:
سوی طاووسان اگر پیدا شوی
عاجزی از جلوه و رسوا شوی
موسی و هارون چو طاووسان بدند
پر جلوه بر سر و رویت زدند
زشتی ات پیدا شد و رسوایی ات
سرنگون افتادی از بالایی ات
داستان فرعون نیز بخشی از موضوع بحران هویت است. داستان انسان هایی است که هویت انسانی الهی خود را گم کرده اند، و به دلیل این کاستی، با توسل به مال و مقام و ظاهر خود، از مردم انتظار تایید و حمایت دارند.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 + هجده =

پربازدیدترین ها