رامین اسلامی نوکنده با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : یادآوری خاطره تلخ بورس در سال ۹۹ برای بسیاری از سرمایهگذاران ایرانی همچنان زنده است؛ زمانی که شافص کل از اوج دو میلیون واحدی به سراشیبی سقوطی بیامان رفت و رؤیاهای ثروت یکشبه را به کابوس زیانهای سنگین تبدیل کرد. امروز اما نوایی مشابه در فضای سرمایهگذاری کشور به گوش میرسد؛ نوایی که این بار از سوی بازار انرژی خورشیدی طنینانداز شده است. با نگاهی به آمار رسمی، ابعاد این موج بهتر نمایان میشود. بر اساس گزارشهای ساتبا، ظرفیت نصبشده نیروگاههای تجدیدپذیر کشور تا پایان تیرماه ۱۴۰۳ به ۱۱۲۵ مگاوات رسیده که سهم انرژی خورشیدی در این میان حدود ۵۵ درصد است. این در حالی است که برنامه جامع دولت، توسعه ۱۰۰۰۰ مگاواتی ظرفیت تجدیدپذیر در افق ۱۴۰۴ را هدف گذاری کرده است. از سوی دیگر، آمارها نشان میدهد که در سال گذشته بیش از ۴۰۰ هزار میلیارد تومان قرارداد خرید تضمینی برق تجدیدپذیر منعقد شده که رشد ۷۰ درصدی نسبت به سال ماقبل را نشان میدهد. این ارقام وقتی معنادارتر میشوند که آنها را در کنار نیاز واقعی کشور به برق قرار دهیم. ایران با رشد سالانه ۶ تا ۷ درصدی مصرف برق مواجه است و در تابستان گذشته، کسری واقعی توان به ۲۵ تا ۳۰ هزار مگاوات رسید. این نیاز مبران، توجیهی قوی برای توسعه فوری ظرفیتهای جدید تولید برق ایجاد کرده است. در پاسخ به این نیاز، وزارت نیرو و سازمان انرژیهای تجدیدپذیر با صدور گسترده مجوزهای احداث نیروگاههای خورشیدی مواجه شدهاند. بر اساس آمار رسمی، تنها در شش ماهه اول ۱۴۰۳، تعداد مجوزهای صادر شده برای احداث نیروگاههای خورشیدی نسبت به مدت مشابه سال قبل ۴۵ درصد افزایش یافته است. تبلیغات بر روی “موقعیت استثنایی ایران در کمربند خورشیدی” و “۳۰۰ روز آفتابی در سال” متمرکز شده و این فضا، همراه با وعده قراردادهای خرید تضمینی برق، سرمایهگذاران خرد و شرکتهای زیادی را به سمتی کشانده که اغلب تجربه چندانی در این صنعت پیچیده ندارند. با این حال، یک تفاوت بنیادین بین این دو بازار وجود دارد. بورس یک دارایی مالی بود که ارزش آن به شدت تحت تأثیر روانشناسی جمعی قرار داشت، اما یک نیروگاه خورشیدی یک دارایی واقعی و تولیدی است که در صورت راهاندازی، جریان درآمدی بلندمدت ایجاد میکند. این همان نقطه امیدواری است که نشان میدهد حتی اگر حباب مجوزها بترکد، نیروگاههای راهاندازی شده کماکان به تولید و درآمدزایی ادامه خواهند داد. اما خطر اصلی در کجاست؟ گزارشهای میدانی از خرید و فروش امتیازات و مجوزهای نیروگاههای خورشیدی با قیمتهای سرسامآور حکایت دارند. بررسیها نشان میدهد قیمت این مجوزها در برخی استانها تا ۳۰۰ درصد نسبت به دو سال گذشته افزایش یافته است. این مجوزها در بسیاری از موارد، به کالایی برای سوداگری تبدیل شدهاند. نقطه بحران زمانی فرا میرسد که یا ظرفیت شبکه برای اتصال این حجم از نیروگاهها اشباع شود، یا دولت به ناچار نرخ خرید تضمینی برق را برای پروژههای جدید کاهش دهد. در آن صورت، ارزش این مجوزها یکشکه فرو میریزد و سرمایهگذارانی که صرفاً بر اساس جو حاکم اقدام به خرید مجوز کردهاند، متحمل زیانهای سنگینی خواهند شد. هشدار پایانی: تجربه بورس ۹۹ به ما آموخت که اعتماد عمومی سرمایهای اجتماعی است که یکبار از دست برود، بازسازی آن سالها زمان میبرد. اگر مدیریت مجوزها و تعرفهها شفاف و کارشناسی شده نباشد، نه تنها اعتماد عمومی دوباره آسیب خواهد دید، بلکه فرصت طلایی توسعه انرژی پاک در کشور نیز ممکن است برای همیشه از دست برود. بازار انرژی پاک نیازمند قواعد پایدار و شفاف است تا سرمایهگذاران واقعی در آن بمانند و سوداگران زودگذر حذف شوند. این درس بزرگی است که باید از تاریخ اقتصادی کشورمان بیاموزیم.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع