مهندس حسن اشرف گنجویی صاحبنظر مسایل آب و عضو شورای سردبیری اقتصاددان با درج یادداشتی با عنوان راهبرد جامع مهار بحران آب: رویکردی مبتنی بر آسیبشناسی و احیای منابع بومی نوشت :
1. مقدمه: تبیین ضرورت یک راهبرد نوین برای مدیریت آب
بحران آب در ایران به یک چالش سیستمی تبدیل شده است که راهحلهای موقتی و پراکنده قادر به مهار آن نیستند. پیچیدگی و عمق این بحران، تدوین یک راهبرد جامع و چندوجهی را الزامآور میسازد؛ راهبردی که باید فراتر از مدیریت بحران صرف، به سمت بازسازی و احیای پایدار منابع آبی کشور حرکت کند و بر پایه شناخت دقیق علمی و آسیبشناسی انتقادی سیاستهای گذشته بنا شود.
هدف این سند، ارائه یک چارچوب عملیاتی برای مهار بحران آب در سطوح روستایی، شهری و استانی در سراسر کشور است. این چارچوب بر یک فرایند سهمرحلهای استوار است که با تشخیص دقیق آغاز شده، با آسیبشناسی عمیق ادامه یافته و به ارائه راهکارهای بازسازی مبتنی بر دانش بومی و اصول پایداری ختم میشود.
برای آغاز این مسیر تحولآفرین، اولین گام ضروری، شناخت دقیق وضعیت موجود و درک صحیح ابعاد بحران در هر حوضه آبریز است.
2. گام اول: تشخیص و تحلیل ابعاد بحران
سنگ بنای هرگونه برنامهریزی مؤثر و پایدار برای مدیریت آب، شناسایی دقیق پتانسیلهای آبی و تحلیل عمیق ابعاد بحران است. بدون داشتن تصویری شفاف از بیلان آبخوانها و چالشهای پیش رو، هر اقدامی محکوم به شکست یا تشدید بحران خواهد بود. در این مرحله، دو اقدام اساسی باید در اولویت قرار گیرد:
1. شناسایی منابع و پتانسیلهای آبی: این اقدام شامل تلاش و کوشش سازمانیافته برای نقشهبرداری و ارزیابی کلیه منابع آبی یک منطقه، از آبهای سطحی تا زیرزمینی است. مطالعه موردی استان کرمان میتواند به عنوان الگویی برای شناسایی دقیق ظرفیتهای آبی و محدودیتهای واقعی در سایر مناطق خشک و نیمهخشک کشور مورد استفاده قرار گیرد.
2. تحلیل بحران آب موجود: تحلیل بحران آب شرب باید با فوریت انجام شود، زیرا این بخش به دلیل وابستگی شدید به منابع زیرزمینی تخلیهشده و زیرساختهای متمرکز، در برابر خشکسالی و افت سطح آبهای زیرزمینی بسیار آسیبپذیر است و بروز بحران در آن، میتواند به بیثباتی اجتماعی منجر شود.
پس از شناخت کامل وضعیت موجود، نوبت به ریشهیابی علل بحران از طریق آسیبشناسی دقیق طرحها و سیاستهای گذشته میرسد.
3. گام دوم: آسیبشناسی جامع طرحها و سیاستهای آبی
آسیبشناسی جامع نشان میدهد که بحران فعلی نه یک پدیده طبیعی، بلکه عمدتاً نتیجه یک شکست سیستمی در سیاستگذاری و مهندسی آب در دهههای گذشته است. ارزیابی انتقادی پروژههای گذشته و حال، برای جلوگیری از تکرار اشتباهات پرهزینه و درک ریشههای ساختاری بحران، امری حیاتی است. این آسیبشناسی باید سه حوزه کلیدی را در بر گیرد:
ارزیابی پروژههای زیربنایی آب و خاک
بسیاری از طرحهای زیربنایی که با هدف توسعه اجرا شدهاند، در عمل به تشدید بیلان منفی آبخوانها دامن زدهاند. نقش طرحهای زیر باید به دقت تحلیل شود:
* کانالسازیهای بتنی و غیرنفوذ، با قطع ارتباط هیدرولیکی رودخانهها با سفرههای آب زیرزمینی، مانع تغذیه طبیعی آبخوانها شده و به جای نفوذ آب، آن را به سرعت از دسترس خارج میکنند.
* سدهای بتنی و خاکی مرتفع و بندهای انحرافی، با تغییر رژیم هیدرولوژیک رودخانهها و به دام انداختن رسوبات، اکوسیستمهای پاییندست را تخریب کرده و تغذیه دشتها را مختل نمودهاند.
* طرحهای آبخیزداری و پخش سیلاب که به شکل غیرکارشناسی اجرا شدهاند، نتوانستهاند به اهداف تغذیه مصنوعی دست یابند و گاه به تبخیر غیرمفید آب منجر شدهاند.
* طرحهای آبیاری تحت فشار، با وجود افزایش راندمان در سطح مزرعه، غالباً منجر به توسعه سطح زیر کشت و تغییر الگوی کشت به سمت محصولات آببر شدهاند و در مقیاس حوضه آبریز، به تشدید برداشت از منابع آب زیرزمینی دامن زدهاند.
تحلیل نقش چاهها و انتقال آب
توسعه بیرویه بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی، محور اصلی بحران فعلی است. در این بخش باید تأثیرات مخرب موارد زیر ارزیابی گردد:
* حفر چاههای مجاز و غیرمجاز و تبدیل چاههای صنعتی به کشاورزی، منجر به افت دینامیک سطح آب زیرزمینی، بیلان منفی آبخوانها و پدیده فرونشست دشتها شده است.
* حفر چاههای ژرف، بهرهبرداری از منابع آب فسیلی و استراتژیک کشور را هدف قرار داده که اقدامی ناپایدار و تهدیدی برای امنیت آبی نسلهای آینده است.
* پروژههای انتقال آب بینحوضهای، به جای مدیریت تقاضا، رویکرد پرهزینه و ناپایدار تأمین عرضه را ترویج داده و ضمن ایجاد منازعات اجتماعی، به تخریب اکولوژیک حوضههای مبدأ و مقصد منجر شدهاند.
نقش حکمرانی و مدیریت
شکستهای فنی ذکر شده، ریشه در یک رویکرد مدیریتی تکنوکراتیک و عرضهمحور دارد. نقش مدیران آب در ترویج و اجرای پروژههای ناپایدار، نادیده گرفتن دانش بومی و عدم توجه به اصول حکمرانی مشارکتی آب، عامل اصلی بروز و تشدید بحران بوده و نیازمند بازنگری ساختاری است.
نتایج حاصل از این آسیبشناسی جامع، راه را برای تدوین راهکارهای اصلاحی و بازسازی مبتنی بر واقعیتهای موجود هموار میکند.
4. گام سوم: راهکارهای بازسازی با تکیه بر دانش بومی و پایدار
برای تأمین امنیت آبی بلندمدت، تغییر پارادایم از راهکارهای صرفاً صنعتی و مدرن به سمت احیای روشهای پایدار و بومی یک ضرورت استراتژیک است. بازگشت به سیستمهای هوشمندانهای مانند قنات، که قرنها تأمینکننده آب پایدار بودهاند، میتواند هسته اصلی این راهبرد بازسازی باشد. تقابل میان این دو رویکرد در جدول زیر نمایان است:
دوران مبتنی بر قنات (قبل از صنعت چاه) دوران مبتنی بر چاه (شرایط کنونی)
سیستم پایدار و خودتنظیم: برداشت آب متناسب با سطح آب زیرزمینی و ظرفیت آبخوان است و از تخلیه دائمی جلوگیری میکند. استخراج بیرویه: برداشت آب به توان پمپ وابسته است و به سادگی از نرخ تغذیه طبیعی آبخوان فراتر میرود.
حکمرانی مشارکتی آب: مدیریت منابع از طریق نظامهای بومی مانند «میراب» تضمینکننده توزیع عادلانه و پایداری بلندمدت بود. رقابت مخرب (Race to the Bottom): هر بهرهبردار برای دسترسی به آب، چاه خود را عمیقتر میکند که به تخلیه سریعتر منابع مشترک میانجامد.
کیفیت بالای آب و انرژی مصرفی صفر: آب به صورت ثقلی جریان یافته، کیفیت بالایی دارد و نیازمند هیچگونه انرژی خارجی نیست. هزینه بالای انرژی و افت کیفیت آب: پمپاژ آب از اعماق نیازمند مصرف بالای انرژی است و غالباً با شور شدن و آلودگی آب همراه است.
همزیستی با اقلیم: این سیستم نماد سازگاری انسان با محیط خشک و نیمهخشک و بهرهبرداری پایدار از منابع محدود است. تخریب زیستمحیطی: پیامدهایی چون فرونشست گسترده زمین، خشک شدن تالابها و تخریب اکوسیستمها را به دنبال دارد.
برای عملیاتی کردن این تغییر پارادایم، دو ابتکار عمل کلیدی پیشنهاد میشود:
1. ستاد مردمی بومی سازی تامین آب: این ستاد با هدف «احیاء قنوات و چشمه سارهای ایران» شکل گرفته است تا از طریق مشارکت مردمی و دانش بومی، منابع آبی پایدار برای کشاورزی و شرب را بازسازی و مدیریت کند.
2. طرح دانشبنیان «قنات-کوه [بیدانجیر]»: این طرح نوآورانه با هدف «تفهیم و تأمین آب شرب» به روشی پایدار و مبتنی بر اصول علمی و بومی تدوین شده است تا الگویی جدید برای تأمین آب شرب سالم و مطمئن ارائه دهد.
به ثمر نشستن این راهکارهای تحولآفرین، نیازمند یک عزم جدی و اقدام یکپارچه در سطح ملی و محلی است.
5. نتیجهگیری: فراخوانی برای اقدام یکپارچه و بازگشت به ریشهها
راهبرد ارائه شده در این سند، یک نقشه راه سهمرحلهای برای خروج از بحران آب است: تشخیص دقیق وضعیت موجود، آسیبشناسی جامع سیاستهای گذشته، و پیادهسازی راهکارهای بازسازی بومیمحور. این رویکرد نشان میدهد که مهار پایدار بحران آب تنها از مسیر یک بازنگری بنیادین در سیاستها و احیای اصول حکمرانی بومی آب و همزیستی با اقلیم خشک و نیمهخشک ممکن است.
مهار این بحران ملی نیازمند یک تلاش هماهنگ برای بهرهگیری همزمان از ظرفیتهای دانش بومی و مشارکت مردمی است. موفقیت در این مسیر، در گرو کنار گذاشتن راهحلهای کوتاهمدت و تمرکز بر احیای سیستمهایی است که پایداری خود را در طول تاریخ به اثبات رساندهاند.
«ستاد مردمی بومی سازی تامین آب کشاورزی و شرب» میتواند به عنوان یک نقطه کانونی برای این حرکت ملی عمل کند. برای کسب اطلاعات بیشتر و همراهی با این تلاش، به منبع زیر مراجعه فرمایید:
https://eitaa.com/qanat_kerman
ویراستار: دکترمهتاب خیاط فراهانی