اشرفیان زکریا با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : در سالهایی که ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند عقلانیت و انسجام در تصمیمسازی است، شکاف میان «مسئولیت» و «تدبیر» به وضوح عمیقتر شده است. آنچه امروز در سطوح مختلف حکمرانی دیده میشود، نه کمبود منابع است و نه صرفاً ضعف ساختاری، بلکه غیبت یک عنصر حیاتی: منطق، خرد جمعی و آیندهنگری در فرآیندهای تصمیمگیری دولتی. تصمیماتی که در حوزههای اقتصادی، انرژی، محیطزیست و روابط خارجی اتخاذ میشوند، اغلب نه ریشه در تحلیل دادهمحور دارند و نه از ارزیابی دقیق پیامدها برخوردارند. سیاستها بیش از آنکه نتیجه طراحی عقلانی باشند، واکنشهایی لحظهای و کوتاهمدتاند؛ راهحلهایی برای تسکین بحران امروز، نه برای مدیریت فردا.
در چنین ساختاری، خرد جمعی جایگاهی حاشیهای پیدا کرده است. نهادهای تخصصی، دانشگاهها و شبکه نخبگان، نه در مرحله تدوین سیاستها دیده میشوند و نه در مرحله نظارت و اصلاح. این حاشیهنشینی دانش سبب میشود همان خطاها تکرار شوند، همان طرحهای شکستخورده با اسامی تازه عرضه شوند و همان دور باطل تصمیمات کماثر ادامه یابد. نتیجه آن نوعی حکمرانی است که در آن صدای تخصص شنیده نمیشود و منطق جمعی جای خود را به سلیقه و نگاههای جزیرهای میدهد.
مشکل عمیقتر اما غیبت آیندهنگری است. کشوری با چالشهای بزرگ آب، انرژی، جمعیت، مهاجرت نخبگان، فرسودگی زیرساختها و رقابت شدید منطقهای، بیش از هر زمان به سیاستگذاری مبتنی بر سناریوهای بلندمدت نیاز دارد؛ اما نگاه غالب در ساختار اداری ما همچنان کوتاهمدت و مصلحتمحور است. برنامهریزی بلندمدت جای خود را به تصمیماتی داده است که عمر آنها گاه از یک سال نیز فراتر نمیرود. این ناتوانی در دیدن آینده، کشور را در چرخه بحرانهای تکرارشونده نگه میدارد و اجازه نمیدهد مسیر توسعه پایدار شکل بگیرد.
هزینههای این نوع حکمرانی هر روز بر زندگی مردم آشکار میشود: بیثباتی ارزی، بحرانهای انرژی، آلودگی هوا، فرار سرمایه انسانی، ناامیدی اجتماعی و انباشت بحرانهایی که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. حکمرانی فاقد منطق، نهتنها قادر به حل چالشها نیست، بلکه آنها را در سطحی پنهانتر بازتولید میکند و امکان اصلاح ساختاری را به تعویق میاندازد.
برونرفت از این وضعیت تنها زمانی ممکن است که بازگشتی جدی به عقلانیت صورت گیرد؛ بازگشتی که بر سه ستون استوار است: تصمیمسازی مبتنی بر داده و دانش، نهادینهسازی خرد جمعی، و شکلدهی نظام آیندهپژوهی در دولت. هیچ سیاستی بدون سنجش پیامد، مشارکت نخبگان و تحلیل روندهای ۱۰ تا ۳۰ ساله معتبر نیست. ایران بیش از آنکه نیازمند منابع طبیعی باشد، نیازمند سرمایه فکری و مدیریتی است؛ سرمایهای که بتواند تصمیمات را از سطح واکنشهای مقطعی به سطح سیاستهای پایدار و هوشمندانه ارتقا دهد.
اگر حلقه مفقوده حکمرانی امروز ما منطق، خرد و آیندهنگری است، بازگرداندن همین حلقه حیاتیترین وظیفهای است که برای ساختن آیندهای ممکن پیش روی ما قرار دارد. بدون آن، هیچ افق روشنی در مسیر توسعه نمایان نخواهد شد.
ویراستار : نجم زاده
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع