محسن وثوقی با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : ایران فقیر نیست؛ فقیرش کرده اند و می کنند.
اینکه احمد راستینه، نماینده مردم اردل در مجلس شورای اسلامی، از تریبون رسمی اعلام میکند «تا پایان سال بیش از ۵۵ میلیون ایرانی زیر خط فقر قرار میگیرند»، باید زنگ خطر ملی باشد؛ اما در ایران، چنین اظهاراتی دیگر نه شوکآور است و نه استثنایی.
چند سال است که هر از گاهی یک نماینده، یک وزیر، یک کارشناس یا یک مقام رسمی، عددی تازه از فقر اعلام میکند؛ انگار مسابقهای نانوشته در جریان است برای بالا بردن آمار فقری که بر سر ملت ایران آوار شده است.
این تکرار مداوم، دیگر گزارش نیست؛ عادیسازی فقر است.
فاجعه فقط این نیست که ۵۵ میلیون ایرانی فقیر شدهاند؛
فاجعه بزرگتر این است که مسئولان کشور به گزارشگران رسمی فقر تبدیل شدهاند.
نماینده مجلس، وزیر یا مقام دولتی میآید پشت تریبون، با خونسردی عدد میخواند:
«اینهمه فقیر داریم… اینهمه زیر خط فقرند…»
سؤال ساده است:
اگر وظیفهتان فقط اعلام افزایش فقر است،
پس نماینده چه کسی هستید؟
و چرا برای این بیعملی، قدرت، تریبون و حقوق میگیرید؟
در کجای دنیا، مسئول هر روز از شکست خود گزارش میدهد،
نه استعفا میدهد،
نه سیاست را تغییر میدهد،
و نه پاسخگو میشود؟
در ایران اما، اعلام فقر جایگزین مبارزه با فقر شده است.
ایران کشور فقیر نیست.
در جهان کشور فقیر کم نیست، اما ایران جزو آنها نیست. ایران از نظر ذخایر نفت و گاز، منابع عظیم طلا، مس و آهن، تنوع اقلیمی و خاک حاصلخیز، موقعیت ژئوپلیتیک و ترانزیتی، و حتی ظرفیت بالقوه اخذ مالیات، در شمار کشورهای ثروتمند جهان قرار دارد.
پس اگر امروز بیش از نیمی از جمعیت ایران فقیرند، این نه تقدیر است و نه کمبود منابع؛
این نتیجه مستقیم سوءمدیریت، فساد ساختاری، رانتخواری و حکمرانی ناکارآمد است.
ایران را فقیر کردهاند و میکنند؛
و هیچ دشمن خارجیای با یک ملت، چنین مؤثر و بیوقفه، ثروتش را علیه خودش به کار نمیگیرد.
مجلس امروز، بیاغراق، یکی از بیاثرترین و بیعرضهترین مجالس ۴۷ سال گذشته است؛
نه در مهار تورم،
نه در کنترل دولت،
نه در دفاع از معیشت مردم،
و نه حتی در صداقت با افکار عمومی.
این مجلس، بیشتر شبیه یک سالن نطق است؛
برای خواندن آمار، گفتن شعار و شانه خالی کردن از مسئولیت.
در رأس این مجلس، رئیس مجلسی قرار دارد که حدود یک دهه پیش با صراحت گفت:
«ما یک خیزش هستیم برای بهبود اقتصاد و معیشت مردم.»
نه خیزشی در کار بود، نه بهبودی در معیشت.
آنچه ماند، تورم مزمن، سقوط قدرت خرید، کوچکشدن سفره مردم و فقیرتر شدن روزبهروز جامعه بود.
این دیگر وعدهی عملنشده نیست؛
این دروغ سیاسی سازمانیافته است:
شعار برای کسب قدرت،
و فراموشی مردم پس از تصاحب آن.
مسئولی که فقط آمار فقر را اعلام میکند،
اما هیچ تصمیمی را تغییر نمیدهد،
هیچ هزینهای نمیپردازد
و هیچ پاسخی نمیدهد،
در واقع جزئی از چرخه فقیرسازی ملت است.
اصلاح دهکبندی و توزیع یارانه، اگرچه ضروری است،
اما وقتی اقتصاد هر روز فقیرتر میشود،
دهکبندی فقط مدیریت فقر است، نه حل آن.
ملت ایران نیاز به گزارش فقر ندارد؛
ملت نان، کار، امنیت اقتصادی و صداقت میخواهد.
و اگر قرار باشد مسئولان فقط هر روز بگویند «اوضاع بدتر شده»،
بیآنکه تغییری ایجاد کنند،
باید صادقانه گفت: مسئله دیگر فقر نیست؛ مسئله، خودِ مسئولاناند.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع