اسدالله غلام پوربا درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : لزوم وجود یک « فرد آمریکا شناس واقعی» یا ایجاد مرکز آمریکاشناسی راهبردی ایران، نماد بلوغ و خودآگاهی ملی در شناخت دشمن راهبردی، است. وجود شناخت کافی قبل از هر اقدام، اساس هر اقدام موفق و کمهزینه است، خصوصاً وقتی پای سرنوشت و جان انسانها و ثبات و بقای یک نظام در میان باشد. تجربههای دفاع مقدس گواه است که پیروزیهای ماندگار نه فقط بر شجاعت و ایثار مبتنی بود، بلکه بر کار دقیق اطلاعاتی، مطالعه محیط عملیات و طراحی سنجیده تاکتیکی قرار داشت. قبل از هر عملیات بزرگ در دفاع مقدس، ماهها کارِ اطلاعاتی و میدانی انجام میشد، شناسایی دقیق منطقه عملیات، ارزیابی استعداد و نظم صفوف دشمن، شناخت نقاط قوت و ضعف خودی، بررسی تدارکات و مسیرهای تدارک، سنجش شرایط اقلیمی و جغرافیایی، و تمرین مانورهای هماهنگ در نزدیکی میدان واقعی. این شناختِ پیشدستانه، امکان تدوین طرح عملیاتی واقعگرایانه، کاهش تلفات، استفاده مؤثر از عنصر غافلگیری و نهایتاً دستیابی به اهداف راهبردی را فراهم میکرد. در دنیای امروز، شناخت آمریکا نه برای دوستی، بلکه برای مهار آن لازم است. ایران اگر بخواهد بازیگر فعال قرن جدید باشد، باید در تصمیمگیریهای خود نگاه یک آمریکاشناس میهندوست و واقعگرا را داشته باشد، کسی که هم دلش برای ایران بتپد، هم ذهنش ساختار واشنگتن را بشناسد. هدف آن نه دشمنتراشی، بلکه شناخت و مهار علمی و هوشمندانه قدرت آمریکا، در مسیر حفظ منافع و اقتدار جمهوری اسلامی ایران است. شناخت جامع دشمن راهبردی ایالات متحده، مهمو چند لایه است، این موضوع شناخت صرفاً یک کشور نیست، بلکه نظامی چندوجهی است با شبکهای از قدرت اقتصادی، نظامی، رسانهای، علمی و فرهنگی. برای مواجهه مؤثر با چنین بازیگری، باید نهادی در ساختار حاکمیت حضور داشته باشد که الگوی تصمیمسازی در واشنگتن را درک کند؛ نقش لابیها، اندیشکدهها، و شبکه رسانهای را بشناسد از تاریخ رفتار آمریکا در قبال دیگر قدرتها، مخصوصاً رقبا و دشمنانش، شناخت داشته باشد.
یکی از وظایف این شخص(نهاد)، جلوگیری از تحلیلهای سطحی و واکنشی است زیرا بسیاری از تصمیمها در عرصه سیاست خارجی ایران، واکنشی است نه پیشنگرانه.
حضور یک نهاد آمریکاشناس میتواند، میان واقعیت و تبلیغ تمایز قائل شود، سناریوهای پشتپرده اقدامات آمریکا را آشکار کند، تصمیمگیران را از دام تحلیلهای احساسی و رسانهای نجات دهد. حضور یک نهاد یا فرد آمریکاشناس می تواند، فهم پیوند اقتصاد و امنیت در رفتار آمریکا را بدرستی تحلیل و پیش روی تصمیم گیران کشور قرار دهد. آمریکا جنگ را تنها با سلاح نمیبرد، بلکه از تحریم، دلار، فناوری و افکار عمومی نیز بهعنوان ابزارهای جنگی استفاده میکند. بنابراین، آمریکاشناسی باید ترکیبی از اقتصاد سیاسی، حقوق بینالملل، رسانه، و امنیت ملی باشد،نه صرفاً شناخت دیپلماتیک یا نظامی.
حضور یک نهاد یا آمریکاشناس می تواند در «بازدارندگی هوشمند» نقش اساسی داشته باشد. شناخت الگوهای قدرت آمریکا، به طراحی بازدارندگی چندبُعدی کمک میکند، در حوزه اقتصادی با تنوع ارزی و همپیمانیهای نوین؛ در حوزه فرهنگی و رسانهای با شناخت جنگ نرم، در حوزه امنیتی با پیشبینی الگوی تهدیدسازی.
کشورهایی مانند چین، روسیه و حتی ترکیه، برای هر حوزه قدرت جهانی، مراکز مطالعات تخصصی و تصمیمیار دارند و افرادی با شناخت دقیق از ایالات متحده، در حلقه مشورتی رهبرانشان حضور دائمی دارند. در ایران، چنین نقشهایی بیشتر در قالب پژوهشهای پراکنده و آکادمیک باقی مانده و به سطح تصمیمسازی نرسیده است. وجود حداقل یک آمریکاشناس جامع در ارکان حاکمیت، بهمعنای شناخت دقیقِ دوست و دشمن، تهدید و فرصت، و تاکتیک و استراتژی آمریکا است. چنین فردی میتواند «ترجمان واقعیت رفتار آمریکا برای نظام تصمیمگیر» باشد و مسیر سیاست خارجی و اقتصاد مقاومتی را از حالت تدافعی به کنشگرانه تبدیل کند.
یک آمریکاشناس ایرانی باید ویژگی های منحصر بفرد داشته باشد، از قبیل: ۱)بینش ملی و ایمان به ایران، باور عمیق به استقلال، عزت و منافع ملی ایران؛ بیتعلق به جناحها و بازیهای سیاسی داخلی؛ معتقد به اینکه ایران باید نه در سایه آمریکا و نه در تقابل احساسی با آن، بلکه بر اساس مصلحت و اقتدار خود عمل کند. شناخت تاریخی از تمدن ایرانی ـ اسلامی و ظرفیتهای آن در برابر تمدن غرب. ۲) تسلط علمی و میدانی بر آمریکا، شناخت دقیق از نظام سیاسی آمریکا: ساختار قدرت، نقش کنگره، پنتاگون، لابیها، و اندیشکدهها؛ تسلط بر اقتصاد سیاسی آمریکا: فدرال رزرو، دلار، نفت، شرکتهای چندملیتی، و جنگ اقتصادی؛ آشنایی با فرهنگ عمومی، رسانهها، نهادهای مدنی و افکار عمومی آمریکا، درک از سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و علیه ایران، با تکیه بر اسناد و الگوهای رفتاری واقعی نه تصورات شعاری. ۳) قدرت تحلیل راهبردی، توانایی دیدن «پشتصحنه وقایع» و تحلیل روابط علت و معلولی در سیاست آمریکا؛ قدرت تدوین سناریوهای پیشنگرانه و ارائه پیشنهادهای واقعگرایانه برای خنثیسازی فشارها؛ توان تشخیص میان سیاستهای بلندمدت آمریکا و تاکتیکهای موقتی دولتها (مثلاً تفاوت نگاه پنتاگون با کاخ سفید یا کنگره). ۴)استقلال فکری و شجاعت در بیان حقیقت، جرأت گفتن واقعیتها به حاکمان حتی اگر تلخ باشد؛ مقاومت در برابر نفوذ فکری جریانهای غربگرا یا افراطی ضدغرب؛ توان نقد محترمانه و علمی سیاستهای غلط داخلی در برخورد با آمریکا. ۵) روحیه جهادی و واقعبین، ترکیبی از ایمان و عقلانیت؛ دوری از هیجانزدگی یا بدبینی کورکورانه؛ باور به اینکه میتوان با شناخت دشمن، نقشه او را بر علیه خودش بهکار گرفت؛ رویکرد فعال در جنگ شناختی، رسانهای و اقتصادی با آمریکا.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع